Boy x girl
7 stories
🄲🅄🄻🅃 🄾🄵 🄵🄸🅁🄴 by Missclover78
Missclover78
  • WpView
    Reads 2,597
  • WpVote
    Votes 469
  • WpPart
    Parts 29
کامل شده ژانر: اکشن، ماجراجویی، انگست، برومنس ما عاشق تاریخ بودیم، عاشق هر اونچه که گردوخاک زمان روی اون نشسته بود. عاشق هراونچه که از گذشته‌های دور سخن میگفت و عاشق هر اونچه که به تمدن‌ها مربوط میشد. در این میون چیزی که همیشه توجهمون رو جلب میکرد قربانی کردن آدم‌ها بود. من و چانگبین هرگز فکرش رو نمیکردیم که یک روز با ظهور فرقه‌ای به اسم فرقه آتش تمام خانواده و دوستانمون رو میون شعله‌های آتیش گرفتار ببینیم. فکرش رو نمیکردیم که تحت رهبری ولیعهد مخلوع آماده نبرد بااون گروه بشیم. ماهرگز تصورش رو نمیکردیم که یک روز حتی خودمون هم قربانی افکار مریض و زیاده‌خواه اون فرقه بشیم.فرقه‌ای که شعله‌های سوزانش کل کشور رو اون هم در قرن ۲۱ واوج تمدن خاکستر کرد...
Swear 𓇢 by Stayfic
Stayfic
  • WpView
    Reads 3,511
  • WpVote
    Votes 386
  • WpPart
    Parts 25
هر چقدر که میخوای ازم فاصله بگیر ، اگه میتونی انجامش بده و از اینجا برو. اصال همین الان اون ماشهء لعنتی رو بکش و من رو بکش. ولی میدونی ، اگه بری هیچ چیز واست مثل قبل نمیشه. همیشه توی خاطراتت دنبالم می گردی و درد میکشی. اگه شلیک کنی تو هم با من میمیری چون تو درون من زندگی میکنی. داخل این قلبی که دلیل دوباره جون گرفتنش شدی. من عاشقتم حتی اگه بمیرم و حتی اگه بمیرم هم نمیذارم بری. قسم میخورم. ( Season 1 )
Andante ꕤᏪ by Stayfic
Stayfic
  • WpView
    Reads 317
  • WpVote
    Votes 34
  • WpPart
    Parts 5
_چیزی درباره سایرن می‌دونی؟ دست‌های کوچیک آرِلا لای موهای نارنجی رنگ مینهو چرخید، باد خنک ساحل به آرومی به صورتشون برخورد می‌کرد. _یک زن زیبا توسط معشوقه‌اش توی دریا غرق می‌شه و بعد مرگش به یک حوری دریایی تبدیل می‌شه. دخترک همین‌طور که سر انگشت‌هاش لای موهای مینهو می‌چرخید، خیلی آروم شقیقه‌‌ی مرد رو لمس کرد و ادامه داد: _ یک روز مرد دلشکسته‌ایی داخل دریا غرق می‌شه، سایرن لب‌هاش رو می‌بوسه و مرد تمام خاطرات بدش رو فراموش می‌کنه؛ بعد از اون اتفاق مردم جزیره می‌فهمن که بوسه ‌ی سایرن خاطرات دلشکسته ‌ها رو پاک می‌کنه. _شاید سایرن من رو بوسیده. مینهو چشم‌هاش رو بسته بود و در انتهای داستان آرلا زمزمه وار حرف می‌زد: _من هم قلبم شکسته بود، شاید سایرن می‌خواسته فراموشش کنم. اما من همه چیز رو فراموش کردم. مرد جوون نفس عمیقی کشید و کمی پاهاش رو توی شکمش جمع کرد؛ بی دفاع و معصوم تر از همیشه‌اش به نظر می‌رسید. _همه چیز از خاطرم پاک شده بود اما من هنوزم توی قلبم درد دارم. نخواست بیشتر توضیح بده. نخواست قلب آرلای زیباش هم به درد بیاد. پس غصه ای که از دلتنگی آرلا به درد‌هاش اضافه شده بود رو توی سینش نگه داشت. _کاش دیگه سایرن من رو نبوسه. نمیخوام تو رو یادم بره‌. خستگی به پلک‌های بسته‌اش نفوذ کرد. _هرگز از
STRAWBERRIES & CIGARETTES | BANG CHAN by judiishere
judiishere
  • WpView
    Reads 19,233
  • WpVote
    Votes 2,900
  • WpPart
    Parts 36
"هی! می‌دونستی یه نظریه میگه که ما قبل از اینکه بوجود بیایم ذره هستیم؟ " گوله های برف روی صورتم میریختن اما من حسشون نمی‌کردم چون داشتم از درون میسوختم "یعنی چی؟" کریس غلتید و بدنشو به بدنم نزدیک تر کرد "فکرشو بکن.من و تو،همه ی آدم های این سیاره،هممون ذره بودیم.حتی کوچیکتر از الکترون ها.حتی کوچکتر از این کریستال های شیش ضلعیِ برف که روی گونه هامون میریزن." "تو واقعا بهش باور داری،کریستوفر؟" "نمی‌دونم هانا.اما چیزی که ازش مطمئنم اینه که توی این لحظه،من،تو،هردومون ممکنه در مقایسه با این کهکشانی که توش هستیم از ذره هم کوچیکتر باشیم اما وقتی به هم نگاه میکنیم،کهکشانمون رو توی چشمای همدیگه می‌بینیم.کهکشانی که فقط ما دوتا ازش خبر داریم. "
➷𝐓𝐡𝐞𝐁𝐨𝐲𝐍𝐮𝐦𝐛𝐞𝐫𝟓𝟎𝟔➹  by Kimtellin
Kimtellin
  • WpView
    Reads 40,656
  • WpVote
    Votes 6,598
  • WpPart
    Parts 40
بیون بکهیون عاشقِ عدد ۵۰۶ بود، اولین دلیلش این بود که تو شِش مِی به دنیا اومده بود و دومین دلیلش هم‌ این بود که یه جایی، احتمالا تو یکی از سایت‌های مزخرف پیشگویی، خونده بود ۵۰۶ بهترین عدد شانس دنیاست؛ کسی که شماره اش ۵۰۶ ـه خودمونیه، صمیمیه، صبور نیست ولی کنجکاو و باهوشه. بکهیون فکر میکرد خیلی خودجوش و بانمکه و میتونه راحت مردم رو بخندونه. فکر میکرد معاشرتیه و کارش تو جذب کردن دخترا به خودش عالیه. ولی اون فقط 'فکر' میکرد. اون احمق چیزی نبود جز عنق‌‌ترین، عوضی ترین، لوس‌ترین، حسود‌ترین و رو اعصاب ترین پسرِ مو فرفری‌ای که تو کلِ عمرت دیده بودی و متاسفانه این پسر شماره ۵۰۶ شده بود همسایه ای که درست تو واحد شماره ۵۰۶ روبروییت زندگی میکرد و قرار بود هر صبح و هر شب نگاهت به ریخت عنش بیوفته، عذابت بده و روح و روانت رو به بازی بگیره!
𝐑𝐨𝐬𝐞'𝐬 𝐇𝐚𝐥𝐥 ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ✓ by Oyun1485
Oyun1485
  • WpView
    Reads 30,833
  • WpVote
    Votes 5,373
  • WpPart
    Parts 66
[عمارت رز 🥀 Rose's Hall] Genre : Romance, Action, Criminal, Mafia, Smut🔞 EXO , Redvelvet , Blackpink Writer : Oyun [ سهون دنبالش دوییده بود، اون قاتل پشت سرش بود و پاهای بلندش چند برابر سریع تر از یری میدویید، خیلی زود بهش رسید و از پشت دستاش رو دور کمر اون حلقه کرد و نگهش داشت. دستش که به بدن یری خورد اون شروع کرد به جیغ کشیدن، با تمام توانش جیغ میکشید و دست و پا میزد تا سهون رهاش کنه اما زورش به اون نمیرسید. یریِ 17 ساله از قبل هم لاغر تر شده بود و انقدر سبک بود که نگه داشتنش برای سهون سخت نبود. با این حال اون توی آغوشش دست و پا میزد تا رها بشه و با تمام توانش جیغ میکشید. انگار توی یه کابوس گیر افتاده بود و نمیتونست بیدار بشه. صدای جیغ های وحشتناکش دیوارای اون عمارت رو میلرزوند و لب های سهون روی گوشش نشست و زمزمه کرد تا شاید بتونه کنترلش کنه. _تو مال منی توی زندان منی، انقدر برای فرار تقلا نکن من نمیذارم بری. ] #1 Luhan #1 Kai #1 RedVelvet #1 لوهان
metanoia by nilsdeardiary
nilsdeardiary
  • WpView
    Reads 954
  • WpVote
    Votes 261
  • WpPart
    Parts 9
metanoia: (n.) the journey of changing one's mind, heart, self or way of life. اگر کنارم باشی، نور می‌تابه به پنجره و باریکه‌ش میشینه به چشم‌های جفتمون؛ آسمون آبی تر میشه و کبوترها به جای پرواز، به سمت ابدیت میرقصن. حال درخت‌های کاج، گل‌های بامبو، بوته های توت‌فرنگی، میشه غیرقابل توصیف ترین حال ممکن. کنارِ تو، من میشم رنگِ زردِ جعبه‌ی مدادرنگی‌. میشم یه موزیک ملایم، یه مزرعه پر از گل آفتابگردون و زنبق بنفش. میشم یه نوشیدنی خنک و شیرین، میشم کلوچه‌ی شکلاتیِ موردعلاقه‌ت‌. میشم دختری که لبخند زدن رو بلده و هیچ چیزی براش فاجعه نیست. از خنده‌ی تو میخندم و تو هم از خنده‌ی من. صدای خنده هامون تا آسمون میره. کنارم میمونی، مگه نه؟