realred_ruby's Reading List
197 stories
جادوی مُدرن by FatimawArt
FatimawArt
  • WpView
    Reads 70
  • WpVote
    Votes 13
  • WpPart
    Parts 4
سلام اگر به فیلم مرلین علاقه داری حتما این داستانو بخون ! خلاصه ی زندگی مرلین : قرن ها پیش در قلعه ای جادوگری جوان به نام مرلین به پادشاه آرتور خدمت می‌کرد در آن زمان خواهر شاه یعنی مرگانا قصد جان شاه را کرده بود و بدین واسطه جنگی را بپاه می‌کند میان خود و برادرش در این جنگ متأسفانه شاه کشته می‌شود و از آنجا که ... بقیه در مقدمه
 شیفته ی تو by Bella_2270
Bella_2270
  • WpView
    Reads 96
  • WpVote
    Votes 9
  • WpPart
    Parts 6
شاهزاده آرتور توسط پدرش مجبور میشه به پادشاهی دراکن بره تا شاهزاده مرلین رو اغوا کنه و با اون ازدواج کنه در ابتدا آرتور نمی‌خواد این کار رو انجام بده، اما سپس مرلین رو می‌بینه و عاشق اون میشه متأسفانه مرلین محبت‌های آرتور رو رد میکنه ، اما آرتور تا زمانی که به اون چیزی که می‌خواد و اون چیزی که معتقد مال اونه، به دست نیاره دست از تلاش برنمی‌داره.
I'm Parked Here. by Obsessum
Obsessum
  • WpView
    Reads 605
  • WpVote
    Votes 129
  • WpPart
    Parts 7
این فن فیکشن رو 3 سال پیش نوشتم. بچه و خام و پر از اشتباه و خطائه ولی تصمیم گرفتم تغییرش ندم تا به خودِ گذشته ام بی احترامی نکرده باشم. پس ممنون میشم شما هم با اشتباه هاش کنار بیاید ^^ :ایده ی اولیه و عکس ها و بیشتر اتفاق های داستان از این فیلمه "Parked (2010)"
 🔞من همخوابه ی هیونگام شدم!  🔞 I slept with my brothers! 🔞 by Strangerfromhellover
Strangerfromhellover
  • WpView
    Reads 62,794
  • WpVote
    Votes 3,811
  • WpPart
    Parts 22
نباید خط قرمزها رو رد میکردی داداش کوچولو! تو که میدونستی چه بلایی سر یه قانون شکن میاد!!! «روایت یه عشق ممنوع، با طعم دارک، رابطه‌های سمی و ذهنی بیمار... داستانی بی‌ال، روانشناختی و خشن درباره‌ی سه نفر، سه گناه، و یه پایان غیرقابل پیش‌بینی.» dark darkromance bl bdsm angst brothers drama fluff leedongwook redflag sidong threesome toxiclove toxicrelationship هیونگا دوستان قبل از هر چیزی اینو بگم که اثر ممکنه در ادامه فول اسمات همراه با جزئیات بیشتر و ریز باشه. پس کسانی که دوس ندارن پیگیری نکنن و نخونن که نخوان اعتراضی داشته باشن. دوست عزیزی که زیر ۱۸ سال هستی. نخون گلم. نخون فدات شم. "اگر با جستجوی اسم داستان لینک اشتباهی باز شد، این لینک رسمی داستان در واتپد هست:"👇 https://www.wattpad.com/story/378834316?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Strangerfromhellover
𝐻𝑎𝑟𝑚𝑜𝑛𝑖𝑎. by Lilastoryteller
Lilastoryteller
  • WpView
    Reads 15,050
  • WpVote
    Votes 2,475
  • WpPart
    Parts 11
بکهیون ، امگای کتاب فروش با رایحه یاسمن ، که دورگه از یه مادر مراکشی و پدر کره ایه ، عاشق سکون زندگیشه. تنها آرزویی که داره حفظ این ریتم تکراریه، بدون هیچ تغییری. اما یه روز تو آخرای تابستون یه مرد درشت هیکل به کتابفروشیش میاد و تهدیدش می‌کنه اگه باهاش ازدواج نکنه به دولت خبر میده که غیرقانونی اینجاست و طبق قوانین برای امگایی مثل اون، برگشتش به کشور جنگ زدش حتمیه. بکهیون بیست و سه ساله هیچوقت نمی‌خواست امگای پارک چانیول بشه- آلفای سی و پنج ساله ی ارتشی که تنها چیزی که ازش دیده میشه اخم دائمیه بین ابروهاش و یه سایه سیاهه، سایه ای با رایحه عود بُرمه ای . ❦︎فیکشن : Harmonia ❦︎کاپل ها : چانبک ❦︎ژانر : امگاورس ، رمنس ، درام ، اسمات ❦︎محدودیت سنی :+18 ❦︎نویسنده : @lilanotes
𝐄𝐒𝐏𝐑𝐄𝐒𝐒𝐎♨  by rosezizi
rosezizi
  • WpView
    Reads 17,082
  • WpVote
    Votes 3,667
  • WpPart
    Parts 34
⋆خلاصه⋆ "دو پسر، با زندگی‌هایی پر از سکوت و روز هایی که با احتياط سپری میشن. غافل از اینکه قراره زندگی‌های دور از هیاهو‌شون با وجود هم واردِ مسیری تازه و سرشار از عشق بشه و وجودشون رو مثل یک فنجون اسپرسوی داغ، گرم کنه..." ♨⋆♨⋆♨ ♨نام فیکشن⋆ 𝐄𝐒𝐏𝐑𝐄𝐒𝐒𝐎⋆ ♨کاپل ها⋆ چانبک⋆ ♨ژانر⋆ رومنس⋆ روزمره⋆ درام⋆ ♨نویسنده⋆ 𝑹𝑶𝑺𝑬⋆ NC+18🔞 ♨⋆♨⋆♨ مرسی از انتخابتون برای خوندن اسپرسو خوشگلا. این داستان فقط در همین پیج آپ میشه و برای اطلاع از آپ داخله Cbrose6104@ این چنل تلگرام عضو شین. لینک چنل تو بایوی پیج واتپد هست🤎
From wish to magic✨️🪄 by Setayeshghoubadi
Setayeshghoubadi
  • WpView
    Reads 12,647
  • WpVote
    Votes 1,289
  • WpPart
    Parts 38
{دستمو بالا آوردم و اشکامو پاک کردم ، با چشمای خیس تو چشماش نگاه کردم . تا چشمامو دید با لحنی که انگار ضعف کرده باشه گفت: اوووو مرلیننن چشمای بارونیشووو. الهی دراکو فدای چشمای خوشگلت بشه. تکخند ذوق زده و خجالتیی کردم:خدانکنه...} سلام به بروبچ واتپد .مخلص همه داداشیا با نامِ منتخبه لیلیث حضور پیدا کردم و همونطور که میبیند قراره یه فِف دراری خدمتتون تقدیم کنم . یه فِفه متفاوت و خاص . فِفی که مطمئن باشید اگه کاپل دراری رو دوست داشته باشید و ژانرِ جادویی موردپسندتون باشه از خوندنش پشیمون نمیشین . ژانر: شیفتی_جادویی_عاشقانه_فلاف _طنز_ اسمات_تاحدودی غمگین __یکمم هیجان داره خلاصه تاریخ شروع فِف: من تاریخ 8سپتامبرِ 2023 ساعت 2:32 دقیقه ی شب ایده ش به فکرم رسید و از ذوق همونموقع شروع به نوشتنش کردم همچنین دوتا نکته رو خدمتتون عرض کنم همین اول. فِف دوتا کاپل اصلی داره اما به کاپلِ خوشملمون یعنی دراری صحنه های بیشتری تعلق میگیره . و نکته ی دوم اینه که فیکی که نوشتم کاملا طبق فیلم پیش نمیره و قطعا تغییراتی توش اعمال شده . خلاصه که یاالله. بفرمایین تو دَمِ در بده ای بابا به کار فرصت بدید بچه ها 🙏
سقوط|| fall by Robina_187
Robina_187
  • WpView
    Reads 1,771
  • WpVote
    Votes 159
  • WpPart
    Parts 25
چی میشه اگه یه دشمن قدیمی بخواد انتقام بگیره و زندگی رو برای شرلوک جهنم و جهنم رو برای اون به بهشت تبدیل کنه . یعنی شرلوک میتونه افراد مهم زندگیش رو نجات بده پارت : روزهای شنبه و سه شنبه
John's best birthday by itswewi
itswewi
  • WpView
    Reads 7,728
  • WpVote
    Votes 1,366
  • WpPart
    Parts 9
♡جانلاک|johnlock ♡ •▪︎• Rankings : #John🥇 #Sherlock🥈 #JohnWatson🥈 #johnlock🥇 #شرلوک🥇
💢I Married the Devil!💢 by marky_gaga
marky_gaga
  • WpView
    Reads 33,709
  • WpVote
    Votes 4,466
  • WpPart
    Parts 22
این اتفاق زمانی که ما هنوز خیلی جوان بودیم افتاد؛ تو سن 18 سالگی ازدواج کردیم. خانوادم کاملا مخالف این کار بودن و هیچوقت هم باهامون موافقت نکردن؛ اونها هیچوقت جکسون رو قبول نکردن، اگه بخوام صادق باشم همیشه میگفتن یه چیزی درباره اون درست نیست. مادرم انگار که ازش می‌ترسید، در واقع بشدت ازش وحشت داشت و پدرم به خاطر تمایل جنسیمون قبولمون نمیکرد، چون هر دو مرد بودیم ولی اون زمان من اونقدر تو عشق جک غرق بودم که اصلا به حرفهاشون اهمیتی نمیدادم ولی حالا می‌فهمیدم که باید به حرفشون گوش میدادم...!