onedmoonlight's Reading List
97 stories
𝗔𝗽𝗿𝗶𝗹 𝟮𝟵𝘁𝗵 [ʟ.s] by orainberry
orainberry
  • WpView
    Reads 835
  • WpVote
    Votes 118
  • WpPart
    Parts 4
تو از تبار زخمی‌ها هستی من از قبیلهٔ فراموشان اما نگاهت- شعله‌ای آبی‌ست که حتی خاکستر هم جرأت خموشش را ندارد و من دست‌هایم شاخه‌های سبزی‌ست که از میان ویرانه‌‌ی خاک با خیال لمس خورشید سر برآورده‌اند. ── ִֶָ۶ৎ˖ִ ˚── 𝖦𝖾𝗇𝖾𝗋 : 𝖣𝗋𝖺𝗆, 𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍, 𝖲𝗆𝗎𝗍, 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖢𝗋𝗂𝗆𝖾, 𝖬𝖺𝖿𝗂𝖺. 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾 : 𝖫𝖺𝗋𝗋𝗒, 𝖹𝗂𝖺𝗆, 𝖭𝗂𝖺𝗅𝗅 𝖷 𝖦𝗂𝗋𝗅. 𝖶𝗂𝗍𝗁 𝖠𝗅𝗅 𝖫𝗈𝗏𝖾, 𝖱𝖺𝗂𝗇𝖻𝖾𝗋𝗋𝗒.
Freedom of Sin by atalebymystery
atalebymystery
  • WpView
    Reads 72,588
  • WpVote
    Votes 11,499
  • WpPart
    Parts 51
«آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهره‌کشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction
Crow [L.S] [completed] by Toomas_28
Toomas_28
  • WpView
    Reads 6,208
  • WpVote
    Votes 1,132
  • WpPart
    Parts 24
کلاغ روی شاخه درخت خشک بال باز کرده بود و با تداعی‌گری مرگی که به سراغ آدمی نمی‌اومد، لویی رو وادار می‌کرد به ناگزیر قدم برداشتن در ورطه سقوط و دویدن لبه پرتگاه. هری احساس می‌کرد تنش در گور و در اون انبوه انبوده جسد خوابیده. حال اون‌ دو رو فقط مردگان می‌دونستن. وضعیت: پایان یافته.
The Red Hills [L.S] by Toomas_28
Toomas_28
  • WpView
    Reads 5,094
  • WpVote
    Votes 631
  • WpPart
    Parts 20
"عزیز من؛ تعداد نامه‌هایی که در خیالم برایت نوشته‌ام از دستم خارج شده. در دهکده‌های دورافتاده سگ پیری‌ست که هرشب رو به روشنایی ماه می‌گرید، من دلتنگی آن سگم. حالم بد است؛ برای من کمی از دست‌هایت را بفرست." آسمان با باران گلوله‌ها تداعی‌گر کابوسی دیرینه مثل آخرین روز‌های بقای زمین بود و پوتین‌هایی که در دریاچه خون قدم می‌گذاشتن، وهمی از نشنیدن و خشک شدن قلم که در اون تپه‌های سرخ از خون، هرگز قوی‌تر از گلوله‌ها نبود و نامه‌هایی که هیچ مقصدی جز جهنم نداشتن؛ مگر این‌که قلم لویی به گریه می‌افتاد.
𝑺𝒄𝒉𝒊𝒛𝒐𝒑𝒉𝒓𝒆𝒏𝒊𝒂(𝑳.𝒔/𝒁.𝒎) by shaqaft
shaqaft
  • WpView
    Reads 2,357
  • WpVote
    Votes 476
  • WpPart
    Parts 17
-تُو منو نجات دادی... درست مثل شخصیت‌هایی که من بوجودشون میارم! 𝑳.𝒔/𝒁.𝒎
Fe [L.S] by florrasita
florrasita
  • WpView
    Reads 13,783
  • WpVote
    Votes 3,206
  • WpPart
    Parts 42
دستاش رو جلو آورد و بهم نشون داد . -«این دست هارو نگاه کن ... بوی خون رو حس میکنی ؟ میدونی خون رو چی پاک میکنه ؟ » سرمو تکون دادم . -«فقط خون ، میتونه خون رو پاک کنه ...چرخه انتقام هیچوقت به پایان نمیرسه . نفرت تکثیر میشه و یه روزی میرسه که از زمین ، چیزی جز یه لکه سرخ که بوی تند اهن میده ، چیزه دیگه ای باقی نمیمونه ...!» •Completed
worthless [L.S] (Persian translate) by Herstylss284
Herstylss284
  • WpView
    Reads 8,964
  • WpVote
    Votes 1,577
  • WpPart
    Parts 30
[Completed] هشدار!خودآزاری،اختلال در خوردن غدا،افکار خود کشی و مرگ احتمالی‌ شخصیت.اگه نمیتونید از عهدش بر بیاید،عقب نشینی کنید و یه فنجون چایی بخورید. !!!‌ این هشدار رو جدی بگیرید !!! شاید اگه قبل از شروع به گفتن چیزای زشتی که به مردم میگفتیم یه لحظه فکر میکردیم،میتونستیم جون خیلیارو نجات بدیم.شاید اگه یه قدم به جلو برمیداشتید مردم از چیزی که فک میکردید میتونستن شاد تر باشن. هری و لویی،بهترین دوستا؟خب حداقل دیگه نیستن
HILAN by callmesaye
callmesaye
  • WpView
    Reads 356
  • WpVote
    Votes 104
  • WpPart
    Parts 6
به چیزی چنگ بزن هری. به موسیقی، به درخت‌ها و گل‌ها، به هنر، به من. به هرچیزی. فقط لطفا به چیزی چنگ بزن. تا اتصالی با زندگی داشته باشی. توی این ساحل پهلو بگیر تا بدونم وسط اقیانوس توی گردباد نیستی. من می‌تونم زخم‌هات رو ترمیم کنم ولی دردهات رو فقط خودت می‌تونی از خودت دور کنی، زیبای ‌رنج‌کشیده‌ی من. [لری] پ.ن:هیلان در زبان کردی یعنی آرامش