ᴛᴀᴇᴍɪɴᴛᴇʀᴇꜱᴛ
7 stories
S1:TheHeart | S2:MICAH (Vmin/Kookmin) by blackstarWrites
blackstarWrites
  • WpView
    Reads 159,224
  • WpVote
    Votes 40,104
  • WpPart
    Parts 153
نیمه‌ی روح اون پسر، یک ببر بود! . . . . ژانر: تاریخی|افسانه‌ای|معمایی|رمنس|اسمات با الهام از سریال زیبای The Untamed و Dark و همچنین، رمان مشهور The Husky and his white cat Shizun تکمیل‌شده✓ به قلم بلک‌استار موزه‌ی داستان که شامل موسیقی و فنارت‌های شماست: @TheHeartFF
𝗦𝗲𝗰𝗿𝗲𝘁𝘀 by Hooryana
Hooryana
  • WpView
    Reads 1,320
  • WpVote
    Votes 158
  • WpPart
    Parts 2
「𝖲𝖾𝖼𝗋𝖾𝗍𝗌☕️🌰🥛」 𖦹VMin 𖦹OmegaVerse, Romance, Fluff, Smut 𖦹TwoShots 𖦹Hooryana 𖦹Summery: کیم تهیونگِ آلفا و پارک جیمینِ امگا، دو همکاری که توی شرکت در بخش حسابداری کار می‌کنن. اما اوضاع وقتی در هم می‌پیچه که گرگ‌هاشون تصمیم می‌گیرن خودسرانه عمل کنن!
Before Our Spring - [Completed] by theteara
theteara
  • WpView
    Reads 79,565
  • WpVote
    Votes 15,154
  • WpPart
    Parts 48
تهیونگ به جیمین قول می‌ده. شب‌ها می‌گذرن، روز‌ها از راه می‌رسن. باد می‌وزه، قول‌ها شکسته‌ می‌شن و فصل‌ها عوض می‌شن؛ تابستون، پاییز، زمستون، زمستون، زمستون. و برف همیشه موندگاره. تهیونگِ من، تو می‌تونی قولی بدی که شکسته نشه، آفتابی که خاموش نشه، شبی که از راه نرسه؟ می‌تونی برف‌ها رو آب کنی؟ می‌تونی بهار رو صدا کنی؟ برای من، برای ما؟ |ویمین - یونمین - یونسئوک| |فلاف - انگست| BTS VMIN FANFICTION copyright © 2019 teara , Yeg 9.12.19 Trigger warning! Major character death.
House Of Cards  by Bangtan_trans
Bangtan_trans
  • WpView
    Reads 537,590
  • WpVote
    Votes 47,091
  • WpPart
    Parts 44
جونگکوک وارث بدنام ترین امپراطوری مافیا در سرتاسر سئول تهیونگ پلیس تازه کاری که از طرف تیمش برای نابودی این امپراطوری به عنوان مامورمخفی فرستاده شده "قانون رو بلدبودی و بازی کردی، دونستن اینکه مغلوب شدی دیوانه کنندست." ♤♡◇♧ نویسنده این داستان Sugamins هست و من فقط ترجمه کردم. 🔞اخطار داستان رو حتما بخونید. VMinKook
TCNWMFY | MinV, Taekook completed by sonsuz_rb
sonsuz_rb
  • WpView
    Reads 21,152
  • WpVote
    Votes 3,206
  • WpPart
    Parts 11
وقتی ته هیونگ بالاخره تمامش شجاعتش رو جمع می کنه تا یه نامه ی اعتراف بندازه توی کمد جونگ کوک بدبختانه اشتباه می کنه و در نهایت به جاش نامه رو توی کمد جیمین میذاره. عنوان: این نامه ی اعتراف برای تو نبود ژانر: عاشقانه، دبیرستانی، انگست کاپل: MinV - TaeKook - Sope آپ روزهای زوج نویسنده این فیک من نیستم، من فقط کار ترجمه رو انجام دادم داستان اصلی در آیدی Ao3 زیر قابل دسترسه👇 Toshiba19
Deprecidal Love | MinV  by bangtan_fantan
bangtan_fantan
  • WpView
    Reads 39,915
  • WpVote
    Votes 6,242
  • WpPart
    Parts 27
همه کیم تهیونگ رو میشناختن... پسری که با همه دوست بود ولی کسی زیاد بهش نزدیک نمی شد... پسری که همیشه بدنش پر از کبودی بود... پسری که همیشه استین لباس هاش حتی انگشت هاشم می پوشوند... و مهم تر از همه پسری که از همه بیشتر می خندید... این داستان اونه... داستان اون و پارک جیمینی که همه ی مرز ها رو زیر پا میزاره و به اون نزدیک میشه. و بالاخره باور می کنه که... افرادی که لبخندشون پر رنگ تره... ناراحتی ها و غم هاشونم سنگین تره... ‼️‼️‼️‼️‼️‼️ ⚠️ ⚠️⚠️⚠️⚠️warning: این فیم به دلیل داشتن موارد زیر برای همه مناسب نیست: خود آزاری (self-harm) تجاوز (rape) خودکشی(suicide) افسردگی (depression) خون (blood) اگه با این چیزا مشکل دارید و اذیتتون میکنه لطفا از خوندن این فیک اجتناب کنید.⚠️⚠️⚠️⚠️ ‼️‼️‼️‼️‼️‼️ Main Couple: Vmin (top jimin) Genres: Angst - Romance By: Rehy Otaku👽
Black Swan ∥ Vmin [Completed] by Dreamer_cupcake
Dreamer_cupcake
  • WpView
    Reads 17,546
  • WpVote
    Votes 3,224
  • WpPart
    Parts 20
من اون شب به خودم و اون قوی سیاه قول دادم. قسم خوردم، که فرشتمو به همه ی آرزوهاش برسونم. و اون روحشو به من بخشید، بالهاشو به من هدیه کرد، که تا آخر عمر، تا جایی که مرگ مارو از هم جدا کنه، مواظبش باشم. " ∷∷∷∷∷ سر پسر کوچکتر که روی شونه هاش به خوبی جاخوش کرده بود رو آروم بوسید. ماه طلایی از این فاصله خیلی دست یافتنی به نظر میرسید، انگار اگه میپرید و دستهاشو باز میکرد، میتونست به چنگش بیاره و میدونست که بعدش با تمام وجود و عشق اونو به پسر کناریش هدیه میکنه، هرچیزی رو میده تا اون خنده بزرگ شیرینشو دوباره و دوباره ببینه. "امشب ستاره ها خیلی نزدیک مان، بی نهایت درخشان و زیبا، انگار هرکدومشون دارن باهام حرف میزنن، میخوای بدونی دارن چی میگن جیمین؟ " پسر کوچکتر پوست نرم دست بزرگتر رو لمس کرد و انگشت هاشونو بین هم قفل کرد "چی میگن تهیونگ؟ " لبهاشو به گوش پسر چسبوند و زمزمه کرد "دارن میگن باید براش آماده باشیم، دارن میگن بالاخره نوبت ماهم میرسه" .... Cover by: Infectedfantasy Vmin/short story