Crowley and Aziraphale believe they would have a peaceful life after the averted Armageddon. Or at least a few months before their side would start bothering them again. They did even get that. A whole new chapter started when a little girl entered their lives. Number 2 in #goodomens 7/14/19
شیپ : کوکوی ، یونمین دارای اسمات ( خیلی نداره/:) (کامل شده ) اولین رمان من هست . امید وارم خوشتون بیاد و حمایتم کنین لاوا❣️ - دوماه طول کشید تا اعتمادشو جلب کنم.....ولی .... ولی توی یه روز گند زدم به همش .... لعنت به من ....
[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] زمانی که کیم تهیونگ زندگی حرفه‌ای خودش رو تموم شده می‌دید، جئون جونگکوک، مدل جدید کلوین کلاین، مثل یک سوپرمن وارد زندگیش شد تا از بیکاری نجاتش بده. اما چیزی که تهیونگ نمی‌دونست این بود که جونگکوک اونجا بود تا گند بزنه به خط قرمز‌هایی که تاحالا سفت و سخت بهشون چسبیده بود. «──── « ⋅ʚ♡ɞ⋅ » ────» ...
اکسالیس، نیمه‌خدای شبدرهای ارغوانی و ایزد آفرینش، به‌شکل عجیبی وارد زندگی جونگکوک میشه و قول برآورده‌کردن ۱۳ آرزو رو به‌عنوان هدیه‌ی تولد، بهش می‌ده. چی میشه اگر آخرین آرزوی جونگکوک، به بوسیدن اون نیمه‌خدا و فتح تن مقدسش ختم بشه؟ ᤴ 𝖭𝖺𝗆𝖾: #Oxalis ᤴ 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: Kookv ᤴ 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: Fantasy, Fluff, Romance, S...
Choi Beomgyu, who's living his normal High School life, was accused of spreading some rumors about a scandal of the school's most genius and quiet guy, Choi Yeonjun. 04.13.2020 - 06.16.2020 highest rank achieved: #1 in yeongyu💙💕 #1 in kaihyun 💙💕 #4 in tyunning
"Can't you just be nice or something?" "Or something." "Yeonjun!" Choi Beomgyu is a seventeen year old boy who lives in South Korea with his mother and younger sister, he dreamed of being a volleyball player, and so he will pursue it. This year's school year, he happened to move out of Seoul and went to Busan and ther...
"I don't think you're real... Or even myself" A story where in Beomgyu suffers from a disorder and always had to deal with it on his own and his dear hater making his condition even worse, Yeonjun But things will turn around and fate changes ________________________________________
(Completed) _ نگو که فکر میکردی دیگه منو نمیبینی! قدمی سمت جونگکوک برداشت و با پوزخند غلیظی که روی لبهاش نقش بسته بود ادامه داد: _ فکر میکردی تموم میشه؟؟ باید احمق باشی من 12 سال عاشقت نبودم که به اون بچه ببازمت. _ حق نداری حتی بهش اشاره ای کنی... میفهمی؟! روبروش ایستاد و اجازه داد نفس هاشون فاصله کم بین صورت هاشون رو...
«فلورانس»🎻 _ازش متنفرم اما نگاهم به هیچکس جز چشم های مشکی اون خیره نمیشه... اون درست مثلِ سمفونی که فراموشش کردم... گلی که هیچوقت ندیدمش... مجسمه ای که هیچوقت نساختم... سمفونی که هیچ وقت نواخته نشده و من اون رو بین چشم های اون شنیدم. این حس ممنوعه است و من... برای اینکه ممنوعه ترین ادم زندگیمه ازش متنفرم🎻 _______...
[ تکمیل شده ] وقتی هفت تا پسر که زیاد همدیگه رو نمیشناسن، داخل یک سفینه ی بزرگ، در فضا به مدت دو ماهِ کامل گیر بیفتن، همه چی قراره خیلی پیچیده و به‌هم ریخته شه!! این فن‌فیک اسمات داره. پس با ریسک خودتون بخونیدش
[در حال آپ] دژاوو حالتی از ذهن است که در آن فرد پس از دیدن صحنه‌ای احساس می‌کند آن صحنه را قبلاً دیده‌است و در گذشته با آن مواجه شده است. و این همون جریان زندگی بود! آدم درست رو در زمان درست جلوی روت قرار می‌داد!... و لحظه آخری که تهیونگ داشت از کافه خارج میشد در حالی که میل وافری برای از خوشحالی فریاد زدن داشت و...