QWhiteSNO's Reading List
12 stories
This my empire💮 by littleHosna
littleHosna
  • WpView
    Reads 1,269
  • WpVote
    Votes 245
  • WpPart
    Parts 14
🖤بخشی از داستان : -جان..تو حافظه ات رو داری از دست میدی؟!...ببخشید..ببخشید تقصیر منه که نتونستم ازت مراقبت کنم.. -نه گا تقصیر تو نیست..تو که کاری نکردی.. -مشکل همینه!! من باید جلوت رو می گرفتم که برای ما نجنگی..که برای ما به جنگ با امپراطوری شب نری...باید دستشون رو میخوندم که میخوان تورو بگیرن! میخوان با مسمومیت نگهت دارن! -چرا بخوان من رو بدست بیارن؟! -قدرت اژدهای نور...اون بعد هزار سال توی بدن تو به دنیا اومده..روح قدرتمندی که چهارقلمرو رو باهم متحد میکنه...اگه اونها داشته باشنت میتونن هم جلوی این اتفاق هارو بگیرن و هم قدرت مطلق رو به دست بگیرن! این دلیل وقوع همه ی این اتفاق ها بود؟! یعنی شاهزاده وانگ هم برای این قدرت بهم نزدیک شده بود؟!..💔 ****** توهمات انقدر قوی بودن که برای لحظه ای.. برای لحظه ای به مدت سال ها و به بزرگی دقیقه های تکه تکه شده.. من باور کردم میتونم داشته باشمت:)💔 کاپل : ییجان ژانر : علمی تخیلی/ رومنس/ بی ال / انگست/ هپی اند
مَن‌ْخُـوبَـــ‌شِکَستَم‌ــمْ ...|... I AM brOKen by Supernatural313
Supernatural313
  • WpView
    Reads 3,312
  • WpVote
    Votes 775
  • WpPart
    Parts 43
📌وضعیت: پایان یافته.💜📚 ⏳آغاز: ۸ مارس ۲۰۲۳ ⌛پایان: ۵ نوامبر ۲۰۲۵ ⏰ بازنویسی: --- ‹‹ دیدی یه وقتا وسط گریه خدا رو صدا میزنی ؟ میگی خدایا تو رو خدا یه کاری کن ؟ " من اگه خدا بودم اون لحظه ها میومدم‌ پایین ... محکم بغلت میکردمو میگفتم باشه ! اصلا هرچی تو بگی ؛ فقط دیگه اینجوری قسمم نده ! 💔🥀 ›› #S_M_H #امگاورس #ییبو_تاپ #هپی‌اند
+21 more
Bound by blood / yizhan (translate)  by Ha_ka_ni
Ha_ka_ni
  • WpView
    Reads 12,888
  • WpVote
    Votes 2,977
  • WpPart
    Parts 46
ییبو با پوزخند روی صورتش گفت *مشتاق کشته شدن* جان همراه با لبخندش گفت*نه بدون دعوا* **** ییبو خون اشامی که توی کافی شاپی که توسط یک زوج پیر اداره میشه کار میکنه و بخاطر شخصیت خون اشامی که داره قلب و بدنش به اون اجازه نمیده از نظر رابطه ی عاطفی و جنسی خودش رو وابسته ی کسی کنه. اما خب همیشه یه استثناهایی وجود داره :) مشتری که تا به حال به اون کافی شاپ نرفته بود و توی یه شب طوفانی از ناکجا اباد ظاهر میشه ... شیائوجان شکارچی خون اشامی که باهوش اما خیلی بی پرواست... #1 mystery #1 paranormal *** نویسنده : @MKAT_toor مترجم: Hanna ژانر : ومپایری، مرموز، اسمات متوقف شده ...
bloody moon by parmin1624
parmin1624
  • WpView
    Reads 9,333
  • WpVote
    Votes 2,291
  • WpPart
    Parts 14
کاپل : ییجان تایپ : ییبو تاپ (bjyx) ژانر : امگاورس ، امپرگ ، اسمات ، درام ، ومپایر ، ..... (هپی اند) تعداد پارت : نامشخص وضعیت آپ : یک پارت در هفته
Broken Rules by YZSilla
YZSilla
  • WpView
    Reads 1,766
  • WpVote
    Votes 385
  • WpPart
    Parts 15
❝ Introduction ❞ "هیچکس فریادهایم را نمی‌شنود عذاب کشیدنم..تنها بودنم را نمی‌بینند همه گناهانم را می‌بینند، حتی تو!" 「توی قلبش هیاهوی بزرگی به پا بود و به طرز جنون‌آوری می‌تپید، با صدای خشم‌آلودش غرید:"چی‌کار می‌کنی وانگ؟!" ییبو دستشو برد سمت ابریشم مشکی ژان که به تازگی بلندتر شده بود، چند تار که روی پیشونیش رها شده بودن رو به یه سمت دیگه کنار زد. ژان با تماس انگشتای پرحرارت ییبو به پیشونیش، پرده‌ی پلکاشو برای چند لحظه کشید و لباشو روی هم فشرد. ریز ریز حرکات ژان رو از اون فاصله‌ی کم بین صورت‌شون رو می‌دید. و مردمک‌هاش به سمت دیگه‌ای نمی‌رفت، ساکن، فقط یه چهره رو تماشا می‌کرد. انگشتاش لای چند تار از موهای نرم ژان موج می‌خورد. به آرومی نجوا کرد:"تو چی‌کار می‌کنی الیو؟!"」 ⩩ Couple: YiZhan. ⩩ Genre: Romance, Smut, Angst, Criminal, Mystery. ⩩ Type: Yibo Top. ⩩ Author: Silla. ⩩ Telegram Channel: MoDaoZuShi_Ir
واندروال by fiction_crystal
fiction_crystal
  • WpView
    Reads 31,524
  • WpVote
    Votes 4,928
  • WpPart
    Parts 24
[کامل شده] «وانگ ییبو! قلب من بازیچه‌ی تو نیست که هر دفعه از راه می‌رسی می‌خوای از هم بشکافیش! توی لعنتی فکر کردی چه حقی داری که بیای بگی من مال توام؟!» اسم: وانْدِروال (کسی که همیشه بهش فکر میکنی و کاملا شیفته‌اش شدی.) ژانر: بی ال، عاشقانه، امگاورس، اسمات کاپل: ییجان نویسنده: 𝑴𝑨𝑺𝑼𝑴𝄢 ادیتور: ♧Fatemeh
نقطه ضعف by marjantajsalar
marjantajsalar
  • WpView
    Reads 10,573
  • WpVote
    Votes 2,551
  • WpPart
    Parts 22
وانگ ییبو قاتل خیلی معروف و ناشناسی که در ازای پول تا به حال خیلی هارو کشته بدون اینکه حتی براش مهم باشه قربانی هاش کی بودن ماموریت جدیدش هم دقیقا مثل بقیه بود اما.... امان از اون لبخند ییبو تاپ
WANGXIAO (Completed) by song-of-dark-cloud
song-of-dark-cloud
  • WpView
    Reads 62,816
  • WpVote
    Votes 12,201
  • WpPart
    Parts 79
شیائوژان دانشجوی سال آخر رشته تاریخ شناسی چین و وانگ ییبو، صاحب موزه پنج قبیله مشهور است. شیائو ژان با پیشنهاد استادش، پروفسور وانگ هایکوان، بررسی موسیقی قبیله گوسولان را به عنوان موضوع پایان نامه اش انتخاب میکند که برای انجام آن به کمک وانگ ییبو، صاحب موزه نیاز دارد و او را پس از هزار سال به گوسو لان میکشاند. (شخصیت های کتاب استاد تعالیم شیطانی که در این داستان استفاده شده اند متعلق به نویسنده ان میباشد و باقی کاراکترها ساختگی و غیر واقعی است. این داستان در ادامه سریال آنتیمد نوشته شده است.)
🃏joker-W/جوکــر-دبلیـو🃏 by Supernatural313
Supernatural313
  • WpView
    Reads 4,487
  • WpVote
    Votes 230
  • WpPart
    Parts 5
📌وضعیت فصل اول: درحال بازنویسی 📚♥️ ⏳آغاز: ۲۳ ژوئن ۲۰۲۲ ⌛پایان: ۱۳ مارس ۲۰۲۳. ⏰ بازنویسی: --- 📌وضعیت فصل دوم: درحال نوشتن...✒️🕯️ توصیه‌می‌شود‌اول‌پیش‌داستان‌‌های‌فیک ، یعنی‌چندشاتیِ‌های«وَلی‌‌مَن‌دوسِش‌داشتَم:)»‌رابخونید. 🎭Joker-W🎭 : 🃏 دارای‌دو‌فصل‌و‌دوپیش‌داستان 🃏 ʟⁱᶠᵉ ᴡᵃˢ ᵃ ʙⁱᵗᵗᵉʳ ʟⁱᵉ! ╰━─━─━─━•◈•━─━─━─━╯ زندگی یک دروغ تلخه! 🥀🥀🥀 «یک گلوله، یک قلب، یک ورق جوکر...» رئیس بانک مرکزی، بامداد امروز با شلیک مستقیم به قلبش کشته شد. تنها نشانه: ورق جوکر با حرف بزرگ W که با پونز، بی‌رحمانه به پیشانی‌اش چسبانده شده بود. شهر در شوک فرو رفت. مردم، خشمگین و سردرگم، در خیابان‌های منتهی به بانک مرکزی راهپیمایی کردند. اما سؤال سنگین‌تری از صدای گلوله بر سر زبان‌ها افتاد: «آیا او واقعاً بی‌گناه بود؟» افشاگری‌ها آغاز شد. پرونده‌ای پنهان از تجاوز رئیس فقید به پنج امگای جوان... و باز، همان ورق لعنتی، همان W مرموز، بر صحنه‌ی جنایت. هر ورق، آغشته به خون، حقیقتی سیاه را فریاد می‌زد. #S_M_H
🥀Black  Rose 🥀 by Ayden_2
Ayden_2
  • WpView
    Reads 21,720
  • WpVote
    Votes 4,357
  • WpPart
    Parts 47
کاپل اصلی: ییژان کاپل فرعی:چانبک ژانر : انگست،مافیا،اسمات،اکشن نویسنده: آنیم آپ: جمعه ها Yizhanland ~~☆~~ درسته وانگ ییبو من یه رز سیاهم رز سیاهی که قبلا سیاه نبود بلکه رزی به سفیدی برف بود‌. رز سفیدی که تو ، عشق تو ، دروغ خیانت تو و اطرافیانش آتشش زد. رز سفید و پاکی که توی شعله های عشق هوس آلود تو به امید خاکستر شدن سوخت. اما چه امید پوچی! وقتی که حس می کرد می تونه آزادانه خاکستر بشه و خودش رو به دست باد بسپاره از بد اقبالی سیاه شد. شد یه تیکه زغال‌. رز سفید سیاه شده. تبدیل به زغال مشتعلی شده بود که هر بار با دیدن تو آتیش می گرفت و توی شعله های عشق نفرت خشم و غم می سوخت و هر بار تکه ای از قلبش خاکستر می شد. تو منو تبدیل به اینی که هستم کردی یه رز سیاه !
+21 more