Allanaria || Vmin
|کامل شده| "انگشتهات بنظر مزهی عسل میدن جیمینی!" ____________________________________ کاپل: ویمین🫧 ژانر: تخیلی، فانتزی، برومنس🫧 شروع: 16 ژوئن 2021 پایان: 8 جولای 2021 #1- bromance
|کامل شده| "انگشتهات بنظر مزهی عسل میدن جیمینی!" ____________________________________ کاپل: ویمین🫧 ژانر: تخیلی، فانتزی، برومنس🫧 شروع: 16 ژوئن 2021 پایان: 8 جولای 2021 #1- bromance
[از لحظه ای که عاشقت بشم ساعت شنی برعکس میشه؛ ریختن دونه های شن جای انتظارِ دوست داشته شدن، خبر از جدایی میده.] التیام: بهم آوردن شکستگی و شکافتگی؛ مرمت کردن یا مرمت یافتن چیزی شکسته.
من حرف نمیزنم! می نویسم! احساساتم، حرفام، غم ها و شادی هام، همگی به شکل کلماتی درمیان که هیچوقت قرار نیست به گوش کسی برسند. هروقت به من نگاه میکنید در حال نوشتم! از برقراری ارتباط با آدم ها خوشم نمیاد. دوست دارم بشنوم بدون اینکه حرف بزنم. شاید فکر میکنید آدم جالبی هستم، اما باور کنید حتی اگر شما در این مدرسه باشید...
عشق من؛ وقتی درختهای همیشه سبز، زرد شدند و شاخههای منجمد، شکوفه دادند، بیا و دستم رو بگیر؛ نجاتم بده. صدای من رو میشنوی؟ زمان مرگ پروانهها نزدیکه. عشق من، بهم نگفتی؛ این عشق ما بود که مسمومشون کرد؟ |یونکوک - ویمین| |انگست| BTS YOONKOOK/VMIN FANFICTION copyright © 2020 teara , Yeg
از وقتی که ما بچه بودیم تو بهترین دوست من بودی. تو منو میشناسی ، و منم تو رو میشناسم. تو همه چیز رو راجب من میدونی اما خب، من همه چیز رو راجب تو نمیدونم . وقتی راجب عشقت به یه نفر دیگه بهم گفتی ، قلب من کاملا شکست . نمیتونم واسه خوشحالیت خوشحال نباشم ، ولی نمیتونم جلوی گریه های از رو حسودی ام رو بگیرم . امیدوارم ی...
೫ Summary: پاریسِ 1940... درمیان دود و آتشِ جنگ؛ کیم تهیونگ نویسندهی ۳۸ ساله ای که از جوانی روحش را در میان طره های مشکی رنگِ اشراف زادهای جا گذاشت و همین شروعی برای یک داستان تازه بود... داستان عاشقانهای از اعماق تاریک ترین روز های تاریخ... ••→ کتاب را بست و به نیم رخ پرستیدنیِ جیمین خیره شد، چطور تنها با صدایش...
"You don't have a heart, do you? Jungkook was the one who brought everything together! He was the reason why there would be another junior in this department in the first place! He changed the way everyone thought of juniors! He's the reason why I'm not going to strangle you or give you a bloody punch in your face bec...
جیمین و تهیونگ دوتا دوست و هم اتاقی... اتفاقات و مشکلاتی که باهاشون دست و پنجه نرم میکنن... و ایا فقط دوست هستن؟ Couple: Vmin,Hopv,Namjin ژانر: روانشناسی، عاشقانه، روزمره، مرموز، طنز، اسمات
"Are you fucking blind!? She fucking cheated on you in the first place! And not only with Jungkook! With almost the whole school and you didn't even noticed! She used you! For your looks and your blindness!" "Don't tell me that I'm blind. You can't even see that I.don't.fucking.like.you.and.never.will." - VMIN - g...
16 year old Jimin finds a lonely 16 year old Taehyung one day during a summer. Jimin fills the lonely void in Tae's heart. Though Jimin too, has loneliness of his own. Honestly, it was that one summer that change a part of both of them. But, was it for better or worse? That one summer.... plus fall
همه کیم تهیونگ رو میشناختن... پسری که با همه دوست بود ولی کسی زیاد بهش نزدیک نمی شد... پسری که همیشه بدنش پر از کبودی بود... پسری که همیشه استین لباس هاش حتی انگشت هاشم می پوشوند... و مهم تر از همه پسری که از همه بیشتر می خندید... این داستان اونه... داستان اون و پارک جیمینی که همه ی مرز ها رو زیر پا میزاره و به اون نز...
تهیونگ به جیمین قول میده. شبها میگذرن، روزها از راه میرسن. باد میوزه، قولها شکسته میشن و فصلها عوض میشن؛ تابستون، پاییز، زمستون، زمستون، زمستون. و برف همیشه موندگاره. تهیونگِ من، تو میتونی قولی بدی که شکسته نشه، آفتابی که خاموش نشه، شبی که از راه نرسه؟ میتونی برفها رو آب کنی؟ میتونی بهار رو صدا کنی؟ ...