‌☆
72 stories
My weakness {Z.M}  by zahra_284
zahra_284
  • WpView
    Reads 53,772
  • WpVote
    Votes 6,367
  • WpPart
    Parts 46
-کاش میشد ازت بگذرم! +نمیتونی...نمیتونم! -چرا؟ +چون ما نقطه ضعف همیم! . . . ....ولی تو نقطه قوت منم هستی! Ziam💛❤
⋆Rings⋆[L.S_Z.M] by f5t_TOMLINSON
f5t_TOMLINSON
  • WpView
    Reads 16,098
  • WpVote
    Votes 2,892
  • WpPart
    Parts 24
نه خواب است و نه مرگ است؛ او که انگار مرده ی زنده است خانه ای که در آن زاده شدی، دوستان عهد شبابت، پیرمرد و خدمتکار خانه، مشقات روز و پاداش آن، همه و همه ناپدید می‌گردند و افسانه میشود و دیگر در مهارت نمی‌آید. _رالف والدو اِمِرسون
fucking Art [z.m/l.s] by imfuckingshadow
imfuckingshadow
  • WpView
    Reads 468,121
  • WpVote
    Votes 41,451
  • WpPart
    Parts 60
welcome clowns bdsm zouis top
Travel To Love (Ziam) by Setareeh181
Setareeh181
  • WpView
    Reads 108,008
  • WpVote
    Votes 13,927
  • WpPart
    Parts 82
چهار ساله همه ازش متنفرن... پدر... مادر... برادر... حتی همه ی فامیل با نگاه های پر از نفرت دلش رو به درد میارن... فقط و فقط به جرم بی گناهی... بی گناهی که تو دادگاه همه گناهکاره... تا اینکه بالاخره بعد از چهار سال غریبه ای رو میبینه که از هر آشنایی براش آشنا تره... یا شاید هم آشنایی که از هر غریبه ای براش غریبه تره... خودش هم نمیدونه... ولی این میشه نقطه ی آغاز دوباره ای برای داستان زندگی اون...
The doomed by ipastelio
ipastelio
  • WpView
    Reads 48,486
  • WpVote
    Votes 9,311
  • WpPart
    Parts 143
به تئاتر تاملینسون ها خوش اومدید. برای ادامه بقا ، قوانین رو رعایت کن .یک ،به هیچ کس اعتماد نکن.دو، نقطه ضعفی برای خودت باقی نذار و سه تا میتونی از بیننده ها سوءاستفاده کن.حالا باید نقابی از بی نقصی به چهره بزنی و نذاری کسی بویی ببره اینجا واقعا چه خبره! بزرگترین نمایش وقتی شروع شد که چهارتا وارث خانواده تاملینسون فهمیدن برای رهایی از مخمصه ای که قدم به قدم بهشون نزدیک تر میشد باید عده ای رو قربانی و اون هارو به عروسک های خیمه شب بازی تئاترشون تبدیل کنن. متاسفانه تاملینسون ها اونقدر خوش شانس نبودن که بفهمن وقتی سپرشیشه ای که دور تا دور خودشون کشیده بودن و هیچ بیگانه ای رو داخلش راه نمیدادن در برابر استایلز ها ترک خورد ، نمایش جدیدشون برای همیشه محکوم به فنا شد.
Sunrise In Hollywood(Z.M) by youcancallmemrless
youcancallmemrless
  • WpView
    Reads 123,917
  • WpVote
    Votes 17,734
  • WpPart
    Parts 76
_اسمشو چي ميذاري؟ بدگماني يا واقعيت؟ +من بهش ميگم توطئه
Our Future[Z.M]~♡ by luv_ugoodbye
luv_ugoodbye
  • WpView
    Reads 60,118
  • WpVote
    Votes 8
  • WpPart
    Parts 4
-آیندمون چی میشه؟قراره باهم باشیم دیگه؟ + آره،قراره تا ابد باهم باشیم. تایم آپ:چهارشنبه‌ها ساعت ۲۱:۳۰.
Accomplisher (Z.M) by hastiasa
hastiasa
  • WpView
    Reads 80,156
  • WpVote
    Votes 13,065
  • WpPart
    Parts 48
"من میتونم کاملت کنم لیام." "نمیخوام. چون اونم همینو میخواست ولی من نتونستم ازش محافظت کنم، اگر تو روهم از دست بدم..." "من خودم کسیم ک قراره از تو محافظت کنه." [Completed]
BORN FREE  by mintwriter1
mintwriter1
  • WpView
    Reads 15,642
  • WpVote
    Votes 4,340
  • WpPart
    Parts 49
❌Completed❌ بی هویت راوی قتل هایی خاموش ×تو فکر میکنی چاقو دسته شو نمیبره، اما نمیفهمی که چاقو ماهیتش عوض نمیشه چاقو برنده س میتونه ریز ریزت کنه× اخطار⚠️: [این روایت دارای صحنه های قتل و شکنجه میباشد] #blood #hell #killer #free #action #ziam #murders
To Love a Sadist {ziam} by Heyfaezh
Heyfaezh
  • WpView
    Reads 246,452
  • WpVote
    Votes 20,682
  • WpPart
    Parts 34
من بردش بودم و بازیچه اش حیوون خونگیش بیبیش اسباب بازیش و همسرش .... من فک میکنم شما تصور میکنید که من از اول عمرم توی BDSM بودم . و من نبودم . زین ، ارباب من ، و یا ددیم ، یه سادیسمی بود . اون دوست داره به بقیه آسیب برسونه ؛ توی بدترین حالت های جنسی . این چیزی بود که اتفاق می افتاد ؛ اون همیشه بهم صدمه میزد . ولی بعضی اوقات ، من عاشق حسی می شدم که اون بهم میداد ..... :) Top ranck : #2 in fanfiction [Persian translation 2017] ⚠ [ Warning ]⚠