Narin
71 stories
ATLAS by Senior_yuheng
Senior_yuheng
  • WpView
    Reads 1,880
  • WpVote
    Votes 270
  • WpPart
    Parts 5
وی ووشیان عصبانی شد و گفت: "برادر کوچک؟چی میگی؟من سی و پنج سالمه! تو دیگه آخرش باید بیست و پنج سالت باشه!" شیه لیان با لبخند گفت:"نه.من هشتصد سالمه!" وی ووشیان گفت:"تو حتی چهارصد ساله هم به نظر نمیرسی!..ولی جدی چند سالته؟" شیه لیان گفت:"من جدی هشتصد سالمه!" ----- وقتی وی ووشیان مرده بود،لان وانگجی زمان زیادی برای دعا با خدایان مختلف رو داشت. یکی از اون خدایان هواچنگ بود. ***** کاپل:وانگشیان،هوالیان ژانر:تاریخی،رمنس مترجم:یوهنگ نویسنده:etymologyplayground
سیب کوچولو by suzilv
suzilv
  • WpView
    Reads 1,019
  • WpVote
    Votes 174
  • WpPart
    Parts 15
سفری که لان‌جان و وی یینگ سوار بر سیب کوچولو شروع کردند سفری که قولشو به هم دادند
Wei Wuxian's Fate by zhanying19
zhanying19
  • WpView
    Reads 103,251
  • WpVote
    Votes 3,579
  • WpPart
    Parts 27
Everyone were doing there stuffs when suddenly they teleported to somewhere else. Not only are they watching their the past but their eyes widen when they saw the people who are they going to watch the past with A past with the past!!! The characters don't belong to me. It's a fanfic of the original novel mo dao zu shi. Only plot belongs to me. I've read too many fics like this so if I accidentally write something similar to them then I'm very sorry for it. Sorry for any grammatical errors and typos. I don't proofread so there will be mistakes too, bear with it.
Mo Dao Zu Shi - O Mistério da Lua (SENDO REVISADO) by omundosegundoeumesma
omundosegundoeumesma
  • WpView
    Reads 403,550
  • WpVote
    Votes 33,365
  • WpPart
    Parts 40
Essa é uma Fanfic m-preg de Mo Dao Zu Shi. Lan Wangji e Wei Wuxian são casados a algum tempo e estão vivendo suas vidas juntos de maneira mais normal possível, indo a caçadas noturnas juntos uma vez ou outra e resolvendo problemas que aparecem, quando se deparam com uma hospedaria esquisita onde passam uma noite e vão embora, mas mais tarde começam a descobrir que ter ficado nessa hospedagem em hora errada trouxe uma pequena grande consequência inesperada para eles. Fic começada em 5 de abril de 2020 Estou no Twitter: @omundo2eumesma E no Instagram: @omundo2eumesma ❤️
「𝐓𝐡𝐞 𝐏���𝐡𝐨𝐭𝐨𝐠𝐫𝐚𝐠𝐡𝐞𝐫␋𝐌𝐨𝐝𝐞𝐫𝐧 𝐖𝐚𝐧𝐠𝐗𝐢𝐚𝐧」 by Faraz8FicYizhan
Faraz8FicYizhan
  • WpView
    Reads 678
  • WpVote
    Votes 150
  • WpPart
    Parts 7
ﻬღ ترجمه فارسی فیک ‹ عکاس › ⌑ کاپل ‹ وانگشیان␋لان‌وانگجی‌تاپ › ⌑ ژانر ‹ هیجانی، ترسناک، مدرن، تخیلی، انگست، هپی‌اندینگ › ⌑ روز آپ ‹ شنبه‌ها › ⌑ نویسنده ‹ VanillaGalaxiez › ⌑ مترجم و ویراستار ‹ Deniz ›
Lan Zhan Mind by Mahshid_61
Mahshid_61
  • WpView
    Reads 28,254
  • WpVote
    Votes 6,124
  • WpPart
    Parts 60
سریال آنتیمد از نگاه لان جان ⬅️⬅️⬅️ رازها فاش می شوند😱😍🧐😳 🇹 🇭 🇪 🇺 🇳 🇹 🇦 🇲 🇪 🇩 🛑 می خوای بدونی توی ذهن لان جان چی می گذشت که اونطور عاشقی کرد؟🤑😍 🛑 می دونی والدین وانگشیان چقدر تهذیبگرهای قوی ای بودن؟😯 🛑 می خوای بدونی چرا لان چیرن از اول با وی یینگ مشکل داشت؟😯 🛑 می خوای بدونی هر خط ترانه ووجی یا وانگشیان چطوری ساخته شد؟ ⬅️ داستان پیش رو بهتون پاسخ دهها سوالی که داری رو میده
𝒊𝒕 𝒊𝒔 𝒏𝒆𝒗𝒆𝒓 𝒍𝒂𝒕𝒆 𝒇𝒐𝒓 𝒍𝒐𝒗𝒆🍶🔞 by Sadafm_Honarmand
Sadafm_Honarmand
  • WpView
    Reads 33,367
  • WpVote
    Votes 4,869
  • WpPart
    Parts 43
نام فیک: برای دوست داشتن هیچ وقت دیر نیست «It is never too late to love» ژانر: امگاورس، اسمات ، هیستوری ،دراما نویسنده : هنرمند کاپل : لان وانگجی و ویینگ ، وانگشیان نسخه امگاورس آنتمید #Untamed نویسنده فیکشن ییژان «#𝒔𝒆𝒙𝒚_𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆_𝒃𝒖𝒏𝒏𝒚» «کامل شده» ««+ غذا خوردی؟ - خوردم واقعیتش این بود که وانگجی نمیدانست چگونه سر صحبت را با او باز کند و فقط میخاست با او حرف بزند! ویینگ نیم نگاهی به وانگجی انداخت کمی در خودش جمع شد پاهایش را به هم نزدیک تر کرد نگاه ترسیده اش را به زمین دوخت. وانگجی خجالت زده دستش را به سمت چونه ویینگ برد و صورتش را به سمت خودش نزدیک کرد همزمان خودش نیز جلو تر آمد تا لبان سرخ اورا برای بار دیگر بچشد . لبهایش را به لب های او رساند و بوسه صدا داری ازشان گرفت . ویینگ چشمانس را محکم روی هم فشار داد گونه هایش داغ شده بود ، عرق سرد از پشت گردنش می ریخت ، قلب کوچکش دیووانه وار میتپید . وانگجی دستش را پشت گردن او برد و صورتش را نزدیک تر کرد و مک محکمی از لب پایینش گرفت . برای چند لحظه سرش را عقب برد تا چهره خجالت زده اش را ببیند . گونه های سرخ و لبای ورم کرده اش شهوت درونش را شلعه ور تر کرد این بار کمی خشن تر شود ....»»
فن آرت از سه رمان اسکام، انتیمد و هون! Artworks of chinese novels by Tlinda1
Tlinda1
  • WpView
    Reads 2,820
  • WpVote
    Votes 422
  • WpPart
    Parts 17
نقاشی ها و طرح های زیبا، بامزه و خوردنی از سه رمان چینی: scum's self saving system کاپل اصلی شیزون و بینگهه Mo Dae Zu shi کاپل اصلی لان وانگجی و وی ووشیان heaven's official blessing کاپل اصلی سانلان و گه گه امیدوارم این بوک بتونه چند لحظه شادی و خوشحالی های کوچک در زندگی تون بیاره 💚❤💜
prisoner by Draken88eren
Draken88eren
  • WpView
    Reads 2,300
  • WpVote
    Votes 299
  • WpPart
    Parts 5
+ وی یینگ برنمی گردی؟ _چرا باید بخوام که با تو برگردم؟ لان وانگجی لبخند ترسناکی زد و گفت «همم،پس با روی خوش با من نمیای نه؟» زمزمه کنان گفت«خودت خواستی» سپس همه جا تاریک شد این فیک قراره چند پارت باشه فقط طولانی نیست.