New Roommate
نفس عمیقی کشید و دستهی چمدونش رو فشار داد، هنوزم باورش نمیشد به خاطر یک لجبازی مسخره از خونه بیرون زده بود و قرار بود ادامهی روزهای تحصیلش رو توی خوابگاه زندگی کنه. وانشات کوچولو و سوییت مینسونگ
نفس عمیقی کشید و دستهی چمدونش رو فشار داد، هنوزم باورش نمیشد به خاطر یک لجبازی مسخره از خونه بیرون زده بود و قرار بود ادامهی روزهای تحصیلش رو توی خوابگاه زندگی کنه. وانشات کوچولو و سوییت مینسونگ
مثل هر روز، درحال سفارش گرفتن از مشتری هایی که به کافه میاومدن بود؛ با دفترچهی کوچیک توی دستش سمت میز شماره 5 رفت تا سفارششون رو ثبت کنه. با دیدن نماد ناسا روی تیشرت مشکی رنگ پسری که از ظاهر و شور و شوقش میشد حدس زد کوچیکتره، احساس کرد گلوله ای توی سرش فرود اومد. #oneshot #chanlix #changlix
دوباره چشمهاشو به نمایشگر دوخت، بخشی از وجودش ازش میخواست این ایمیل رو هم حذف کنه اما بخش دیگهش ملتمسانه درخواست میکرد ادامهی نامه رو بخونه. ONESHOT Minsung Hyunsung