𝐞𝐱𝐮𝐥𝐚𝐧𝐬𝐢𝐬
از دفتر خاطرات کیم جونگده؛ حالا کجام؟ خودمم نمیدونم. یه جایی لابلای مارپیچ ذهنم؟ یه دنیای موازی؟ من فقط، چراغ روشنی رو از بین ابرهای تیره دنبال کردم، به اون رویای مصنوعی پشت کردم و حالا، هربار اینجا مینشینم و منتظر میشم که دوباره روی تخت سفت، درحالی که دستام به تخت زنجیر شده، بیدار شم. اینا رو برای تو مینویسم، کی...