Fanfics
54 histoires
For As Long As I Can Remember (It's Been December) par bluekiwis28
For As Long As I Can Remember (It's Been December)
bluekiwis28
  • LECTURES 172,390
  • Votes 4,168
  • Parties 13
After recovering from a severe accident that causes Harry to lose his memory of three years, he moves to London to start his life over as a star chef. Little does he know that when he falls in love with Louis at first sight, it's not the first time they meet. Featuring an unintentional game of hot and cold, Harry chasing memories that won't come back, Louis burying himself in work to try and forget what he can't forget, Liam being torn between two of his best friends, Zayn as a moral compass and Niall saving the day with good music and brutal honesty. **THIS IS NOT MY STORY** this lovely book is by green_feelings on Ao3, i uploaded it here so it's easier for me to read
It isn't a one-shot book! [L.S] par williamdrc
It isn't a one-shot book! [L.S]
williamdrc
  • LECTURES 2,602
  • Votes 229
  • Parties 4
این یه کتاب وان شات نیست!
the charleston(l.s) par SilentGhosttt
the charleston(l.s)
SilentGhosttt
  • LECTURES 31,260
  • Votes 5,964
  • Parties 30
.بخاطر من...بخاطر من و هری... باز هم دووم بیار اقای چارلز...دلم برات تنگ میشه و به زودی به دیدنت میام _لویی_
illegal|l.S par nilostylinson
illegal|l.S
nilostylinson
  • LECTURES 122,133
  • Votes 24,745
  • Parties 63
عشق؛یک اتحاد دونفره‌ای است،علیه جهان. در سال [۱۹۴۰] و در پی شروع جنگ جهانی دوم، خانواده لوییِ نوزدَه ساله جلوی چشمانش به دست سربازان نازی به قتل می‌رسند. تلاش‌های لویی برای انتقام بی‌فایده‌ست! سرانجام، دستگیر شدنش سرنوشت او را با سرنوشت ژنرال هری استایلز گره می‌زند. Genre// War, Romance
Addictive Hearts [L.S] par StoriesFromShe
Addictive Hearts [L.S]
StoriesFromShe
  • LECTURES 7,872
  • Votes 1,780
  • Parties 22
[ Completed ] تو اون حسی هستی که قلبم بهش معتاد شد...
A wall between you and me [L.S] par mhdimghdm
A wall between you and me [L.S]
mhdimghdm
  • LECTURES 1,751
  • Votes 478
  • Parties 9
_ دیواری میان من و تو _ داستان کوتاه نه قسمتی - short story by blue لویی سعی کرد بدنش را بیشتر جمع کند. گذاشت بیشتر استخوان هایش را در آغوش بگیرد. " بلوبری اینطوری صحبت نکن. " " نمیشه، نمیذاری، نمیخوام. رافائل من، ویلیام من، باغ سیب من، چلچراغ خانه ام، خورشید شب هام، لویی من، نمیشه وقتی بهم میگی بلوبری اینطوری صحبت نکنم. " هری مکثی کرد و لحظه‌ی بعد گفت. " Gira, la mia pace "
Him ~|| Larry Stylinson AU [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]  par _bunisa
Him ~|| Larry Stylinson AU [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]
_bunisa
  • LECTURES 9,389
  • Votes 2,514
  • Parties 16
لویی تاملینسون یه نویسنده ی موفق و پر طرفداره. توی آخرین کتابِ منتشر شده اش، اون معشوقه ای رو خلق کرده که هر روز از زندگیش انتظارش رو میکشیده و وقتی که انتظارش رو نداره، پسری رو ملاقات میکنه که اون خصوصیات رو داره. هری استایلز زیبا که انگار که به دستِ فرشته ها برای اون خلق شده، و لویی، کسی که از کلیشه ها نفرت داره اولین کلیشه ی زندگیش رو رقم میزنه. برای بودن با اون پسر. "ببخشید، من اون ور کافه نشسته بودم و از وقتی که اومدی داشتم تماشات میکردم، نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و اینو بهت نگم... تو- یعنی شما.. مثل یه اثر هنریِ زنده اید...یه الهه‌ی زیبایی." ----ꨄ ✞ ɴᴀᴍᴇ: ʜɪᴍ ✞ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ʟᴀʀʀʏ - ᴢɪᴀᴍ ✞ ᴇɴᴅɪɴɢ: ʜᴀᴘᴘʏ ✞ ɢᴇɴʀᴇ: ᴄᴜᴛᴇ [ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ] Cover by: mae_galaxy
Wheat field [L.S] par mewrySH
Wheat field [L.S]
mewrySH
  • LECTURES 5,723
  • Votes 1,279
  • Parties 10
❌تمام شده، پایان غمگین❌ لویی عصبانی بود لویی خرابکار بود لویی سیگار میکشید لویی مسخره اش میکرد لویی تکالیفش رو میدزدید هری از لویی متنفر بود هری... باید یک هفته تمام رو با لویی میگذروند...؟! این نمیتونه چیزی بیشتر از یه فاجعه باشه!
• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎] par eris_e0
• 𝙖 𝙈𝙤𝙙𝙚𝙡 𝘼𝙣𝙙 𝙖 𝙁𝙖𝙣 • [𝙇.𝙎]
eris_e0
  • LECTURES 19,273
  • Votes 4,290
  • Parties 104
لویی چند شب قبل از تولدش تصمیم میگیره که به خانوادش بگه که گی. بالاخره اونها پدر و مادرش هستن و ازش حمایت میکنن. اما وقتی اونو از خونه بیرون انداختن لویی تازه فهمید چه اتفاقی افتاده؟ هری همون شب فقط میخواست یه پیاده روی بی سر و صدا تو خیابون داشته باشه بدون اینکه مردم دورش جمع بشن اما وقتی میبینه پسری رو از خونه پرت میکنن بیرون چیکار میکنه؟ ~~~~~~ "اولین بوسه تون کجا و کی بود؟" "فکر کنم تو هتل...شب سال نو." هری سرش رو تکون داد "آره، وقتی سعی میکردی ازم فرار کنی." لویی سرخ شد و اروم به بازوش زد . "ما پنج، تقریباً شیش ماهه با هم قرار میذاریم؟" ~~~~~~ لویی یه پسر خجالتی و ساکت هری یه یوتیوبر و مدل مشهور ~~~~~~ نویسنده اصلی whatsuphello1@ [translated] [Larry , ziam] [𝗛𝗮𝗽𝗽𝘆 𝗲𝗻𝗱]
Instagram [L.S.] par maniaclarry
Instagram [L.S.]
maniaclarry
  • LECTURES 1,365,020
  • Votes 15,620
  • Parties 192
After being in the dark for so long, Louis Tomlinson and Harry Styles finally show the world their feelings for one another. Credits to whoever made these photos. Started: 7/7/18 Finished: 9/16/18