Fav's
51 stories
My little cherry ( Kookv ) by Vilo_00_
Vilo_00_
  • WpView
    Reads 25,489
  • WpVote
    Votes 2,097
  • WpPart
    Parts 30
گیلاس کوچولوی من 🍒✨ " در حال اپ " در گوشه‌ای دنج از یک کافه‌، جایی میان عطر قهوه و گرمای پاییزی، دو نگاه درهم گره می‌خورند - یکی آلفا، یکی اُمگا. هیچ‌کدوم دنبال عشق نبودند، اما عشق همیشه راه خودش رو پیدا می‌کنه، حتی اگر از لابه‌لای سفارش یه کاپوچینو باشه. این داستانیه درباره لمس‌های آهسته، قلب‌هایی که آروم باز می‌شن، و خنده‌هایی که بوی شکلات می‌دن. اگر دنبال لحظاتی پر از مهربونی، حس امنیت و درخشش عشق توی تاریکی دلت هستی، این قصه برای توئه. پایانش؟ اون‌قدری قشنگه که دلت بخواد تا مدت‌ها اکلیل بریزی رو همه چی ✨💛 ژانر : سافت ، امپرگ ، اسمات ، امگاورس ، هپی کاپل : کوکوی - نامجین و ...
Ecstasy (kookV) by NyxJeon97
NyxJeon97
  • WpView
    Reads 167,364
  • WpVote
    Votes 19,510
  • WpPart
    Parts 20
[ پرستار کیم، فارغ‌التحصیل شده بهترین دانشگاه آمریکا شروع به مراقبت از پسری ویلچر نشین کرد که نه تنها کم حرف و پررو بود بلکه احترام کوچیک‌تر بزرگتری‌هم سرش نمی‌شد! ] "رومنس، فلاف، اسمات." کاپل: کوکوی. تمام شده.
Whisper of the wild by ImLuna_moon
ImLuna_moon
  • WpView
    Reads 122,748
  • WpVote
    Votes 18,356
  • WpPart
    Parts 21
آشنایی تهیونگ، پسری که سال‌ها پیش از اجتماع انسانی فرار کرد و زندگی کوچکی برای خودش توی جنگل ساخته بود، با گرگ بزرگ جثه‌ای که بوی دردسر می‌داد، تقریباً خصمانه بود. اون مدتی می‌شد که توی جنگل از خودش رد به‌جا می‌گذاشت و توی زندگی و آسایشش گند زده بود؛ پس مهم نبود که اون فقط یه گرگه و طبق غریزه عمل می‌کنه، پسر جنگل هیچ رحمی در مقابل مهمان‌های ناخونده نداشت. این چیزی بود که طبیعت بهش یاد داده بود. بی‌خبر از این‌که دشمنش فقط یک گرگ معمولی نیست. Name: Whisper of the wild Couple: Kookv Genre: Romance, Omegaverse, Fantasy, Smut Written by Luna🌙
Silk Dress KookV by llTARAll
llTARAll
  • WpView
    Reads 213,024
  • WpVote
    Votes 23,708
  • WpPart
    Parts 21
‌قرار گذاشتن با انیگمایی که با سوراخ نصف آلفاهای سئول خاطره داشت، موضوع قابل‌پذیرشی برای امگای هجده ساله نبود؛ اما تهیونگ نمی‌تونست درخواست همسایه‌ی مهربونش رو مبنابر بر آشنایی با پسرش رد کنه، پس قبول کرد تا با اون مرد قرار بذاره و حتی روحش هم خبر نداشت که این یک قرار، به مراتب بیشتر و بیشتر و درنهایت باعث ایجاد شرط‌بندی‌ای می‌شه که هر دو رو وارد بازیِ جدیدی از احساسات می‌کنه. ژانر: امگاورس، رومنس، برشی از زندگی، اسمات کاپل: کوکوی ‌
| 𝗠𝗲𝗿𝗶𝗻𝗮 | ᵏᵒᵒᵏᵛ by Chakavakvk
Chakavakvk
  • WpView
    Reads 20,794
  • WpVote
    Votes 2,040
  • WpPart
    Parts 6
{ وضعیت مینی‌فیکشن: ﮼اتمام‌ یافتــه } - چرا باید اشتباه سه سال پیشم رو جشن بگیرم؟ - چی...؟ - گفتم ازت خسته شدم! خدایا حالا دارم می‌فهمم وقتی تصمیم به ازدواج با آدم حوصله‌سربری مثل تو گرفتم، چه‌قدر احمق و سطحی‌نگر به نظر می‌رسیدم. نگاه بُهت‌زده‌ی تهیونگ اون هم درحالی‌که بدون هیچ حرفی فقط جلوی لرزش نامحسوس لب‌هاش رو می‌گرفت و تندتند پلک می‌زد تا از جوشش اشک‌های احتمالی جلوگیری کنه، باعث سقوط چیزی تو قلب پسربزرگ‌تر شد. خب، جونگ‌کوک ابداً تصور نمی‌کرد سورپرایزی که واسه سالگرد ازدواجشون تدارک دیده، همسرش رو تا این حد به‌هم بریزه! {ورژن اصلی بوک، ویکوک هست! داخل اکانت.} ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ Couple: 𝗄𝗈𝗈𝗄𝗏 / namjin / yoonmin Genre: 𝗋𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾، 𝖿𝗅𝗎𝖿𝖿, 𝗋𝖾𝖺𝗅𝗂𝗍𝗒 𝗌𝗁𝗈𝗐، 𝖽𝗋𝖺𝗆𝖺, 𝗌𝗆𝗎𝗍 author: 𝖼𝗁𝖺𝗄𝖺𝗏𝖺𝗄﮼ ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ - پی‌دی‌اف فول‌پارت در تلگرام قرار گرفته. - Telegram: @cityofcrazypeople‌
𝐕𝐞𝐭𝐢𝐯𝐞𝐫🌱 by _Moonsan_
_Moonsan_
  • WpView
    Reads 376,887
  • WpVote
    Votes 48,686
  • WpPart
    Parts 38
࿐[کامل شده] داستانِ پسرک امگای شیرین و پدر آلفاش که قراره به دست دکتری جوان و کاربلد به نام کیم تهیونگ رقم بخوره؛ دکتری که با دل‌سوزی و مهربانیِ دل‌نشینش، جایگاه مهم و ارزشمندی در دل پدر و پسر ایجاد خواهد کرد!~ 𝀤𝀤𝀤 «جه‌هویا می‌دونه که آقا سفیده خیلی دوستش داره!» «تو نمی‌تونی این‌قدر تهیونگ رو دوست داشته باشی! من حسودی‌ام می‌شه.» «بابایی... اختاپوس توی کارتون باب‌اسفنجی خیلی شبیه توئه. «یعنی من... من شبیه اون دماغ‌گنده‌ام، وروجک؟!» ــــــــــــــــــــــــــــ༺Vetiver༻ــــــــــــــــــــــــــ ✤ganer: Omegaverse, Romance, smut ✤Couple: Kookv Telegram: @lunenoire_6 ~𝓜𝓸𝓸𝓷𝓼𝓪𝓷 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓼 𝔂𝓸𝓾♡
𝘐𝘮𝘱𝘰𝘴𝘴𝘪𝘣𝘭𝘦 || KookV by yamiic3
yamiic3
  • WpView
    Reads 517,828
  • WpVote
    Votes 61,830
  • WpPart
    Parts 57
「پایان یافته」 چشم های لرزون و خیس از اشکش رو باز کرد و با صدایی آرومی که می‌شد فریاد ترس رو شنید، سکوت جنگل رو شکست: _خواهش.. م-میکنم... ن-نزدیکم نشو! اما تنها چیزی که اتفاق افتاد نزدیک شدن اون گرگ عظیم‌الجثه بود. می‌تونست قسم بخوره بازدم داغش تمام صورتش رو سوزنده بود. قطره‌ای اشک از گوشه چشم‌هاش پر کشید و به سمت چونه لرزونش کوچ کرد "زندگیش همیشه به تکراری ترین حالت ممکن می‌گذشت و همیشه فکر میکرد یک روز شخصی جنازش رو زیر پتو روی تخت پیدا میکنه، درحالی که بوی گندش تمام خونه رو به کثافت کشونده!" با غرش بلند اون موجود ترسناک، فهمید اونقدرها هم زندگیش کسل کننده نیست... "حداقل قرار بود توسط یک گرگ، گوشت از بدنش جدا شه!" •┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈ 𝐰𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝐘𝐚𝐦𝐢🌱 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯, 𝐡𝐨𝐩𝐞𝐦𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕, 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐦𝐩𝐫𝐞𝐠, 𝐬𝐮𝐦𝐭