ریل لایف: داستان طلسم آرزو از تابستان ۲۰۲۱ شروع میشه از وسط سیل هه‌نان چین، جایی که وانگ ییبو برای کمک به سیل زده‌ها رفته بود ولی به دلایل عجیبی موقع امدادرسانی مفقود و باعث اتفاقات خاصی شد در واقع دلیل این وقایع به دو سال قبل برمی‌گرده به اوج روزهای اسکندل شیائو جان. وقتی جان بیش از هر چیزی به ییبو احتیاج داشت. ارتباط عجیب و نیاز عمیق جان به ییبو در اون لحظه و حضورش در یک‌ مکان خاص، همزمان شد با حادثه‌ای در دنیای موازی تا شخص و شیء قدرتمند و عجیبی به دنیای ما کشیده بشه و حوادثی بزرگ رخ بده که طلسم آرزو تازه شروع اونهاست. حوادثی مثل ایجاد یک خط زمان جدید، تداخل دنیاهای موازی، سیاستهای پلید آخرالزمانی و... طلسم آرزو داستانی پر حادثه و پر ماجرا از فانتزی، علم، سیاست و ماوراء، شما رو به منظومه‌های عاشقانه دعوت می‌کنه. عشق رو از جنسی متفاوت با بقیه فن فیکشنها تجربه کنید کاپل: ییجان جلد اول- طلسم آرزو: ریل لایف- فانتزی، فلاف، ماجراجویی (پایان یافته) جلد دوم- تناقض زمان: علمی تخیلی- ماجراجویی- جادویی (پایان یافته) جلد سوم- نبرد کابالا: سیاسی- ماورایی- معمایی (پایان یافته)

✾ Novel Name : ↬ The Demon King Always Thinks I'm Secretly In Love With Him 👀👹 ✾ Anthor(s) : ↬ Dong Fang Huang Gua 🌿 ↬ Eastern Cucumber ✨ ✾ English Translator : Chrysanthemum Garden ⚡️ ✾ Geners : Action , Adventure , Comedy , Fantasy , Martial Arts , Romance , XianXia , Yaoi 🍁

نویسنده: sha xiao wan ترجمه به فارسی: 𝐚𝐥𝐰𝐚𝐲𝐬 𝐭𝐢𝐫𝐞𝐝👻 و ° 𝑫𝑶𝑹𝒀𝑺𝑨𝑴 ویراستاران: ❄️𝐒𝐚𝐲❄️ و𝑫𝑨𝑹𝑽𝑰𝑵 🎄𝑷𝒓𝒊𝒏𝒄𝒆𝒀𝒂𝒐𝒊⁦⁦❄️ارائهای از اسم فارسی: هرگز با مردی که دوتا کیر داره ازدواج نکن! ꕥ══════════════════════════ꕥ خــلــاصــه : این داستان در مورد شخصی که به دنیای دیگه منتقل شده دنیایی که دید بسیارر متفاوتی دارند. اونقدر متفاوت که در حقیقت اون رو به عنوان یه زن می شناسن. چنگ نو: چی؟ چرا گفتی من یه زنم؟ نویسنده: تو فقط یه دونه کیر داری مردای این دنیا دوتا دارن.. چنگ نو: نه اصلا! دستای من خارش دارن... من می خوام یکیی از کیر هاشون رو ببرم ꕥ══════════════════════════ꕥ نوع: Web Novel ژانرها: |Action|Comedy|Drama|Fantasy|Harem|Romance|Smut|Xianxia|Yaoi| فصلها: 131 فصل پایان یافته ________ Xianxia:سبک مبارزه با وجود موجودات برتر و افسانهای Smut: صحنه+18 با شرح دقیق وقعایعش ꕥ══════════════════════════ꕥ

سریال آنتیمد از نگاه لان جان ⬅️⬅️⬅️ رازها فاش می شوند😱😍🧐😳 🇹 🇭 🇪 🇺 🇳 🇹 🇦 🇲 🇪 🇩 🛑 می خوای بدونی توی ذهن لان جان چی می گذشت که اونطور عاشقی کرد؟🤑😍 🛑 می دونی والدین وانگشیان چقدر تهذیبگرهای قوی ای بودن؟😯 🛑 می خوای بدونی چرا لان چیرن از اول با وی یینگ مشکل داشت؟😯 🛑 می خوای بدونی هر خط ترانه ووجی یا وانگشیان چطوری ساخته شد؟ ⬅️ داستان پیش رو بهتون پاسخ دهها سوالی که داری رو میده

میتونی صدای گریه بهشت رو بشنوی؟ این اشک های یک فرشته است... . من سالهاست که با عشق پنهان تو در بهشت خداوند فرمان برده ام... ~ WangXian FanFic🐇 ~ MoDaoZushi🍂

🎃 Novel Name: ● Comeback Of The Abounded Wife👻 ● "زندگی دوباره همسر طرد شده" 🧣Author: Flying-lines w 💢Translator: LAIERZ ■ژانر ها : یائویی - اسمات - انتقامی - هنرهای رزمی- تناسخ - دارک- کمدی - عاشقانه-بزرگسال ☆خلاصه داستان🪡 بعد از اینکه وو رو که تهذیبگر موفقی بود توسط بهترین دوستش بهش خیانت شد و خودش و خانواده اش به طرز فجیعی کشته شدند، به ۱۳ سال قبل زمانی که تاریک ترین دوران زندگی اش را می‌گذراند، برگشت. او حالا بی خاصیت چاقی بود که مجبور به ازدواج با یک مرد شده بود. "حالا این مرد با این اوضاع، ازش می‌خواست که بهش در تخت خدمت کند؟ به درک! باشه! پس توی تخت لهت میکنم." آیا وو رو می‌تواند ایندفعه از تراژدی که برای خانواده اش پیش می آید جلوگیری کند؟ توجه👊🔞 بعضی از چپتر های ناول حاوی صحنه های خشونت آمیز ، تجاوز و غیره است پس اگر مشکلی ندارید بخونید.

↝ ᴛɪᴛʟᴇ: ᝰ* Thousand Autumns ᝰ* Qian Qiu 🍃🕷 ↝ ᴀᴜᴛʜᴏʀ: ᝰ* Meng Xi Shi 🌱 ↝ᴇɴɢʟɪsʜ ᴛʀᴀɴsʟᴀᴛᴏʀ: ᝰ* Anushi Translation, Love peace, snowy codex 🍂 ↝ ɢᴇɴʀᴇ: ᝰ* Action, Adventure, Historical, martial arts, mature, Shounen Ai, Wuxia 🥀 ↝ sᴛᴀᴛᴜs ɪɴ ᴄᴏᴏ: ᝰ* 128 chapters + 13 extras (Complete) ↝ sᴜᴍᴍᴀʀʏ : یان ووشی راهی پر از خون و جنازه را پیموده بود. او به ذات خوب انسانیت اعتقادی نداشت. حتی بیشتر از آن، او اعتقاد نداشت که شخصی با احساس مهربانی و عدالت زیاد وجود دارد، بدون اینکه از او چیزی بخواهد، بسیار مراقب دیگران باشد. یک روز، شن چیائو، که رهبر فرقه کوه شوان بود، فرقه شماره یک دائوئیست در زیر آسمان، به یک دوئل دعوت شد اما به نوعی از صخره افتاد. یان ووشی از پایین آنجا عبور می کرد. با دیدن شن چیائو که تا حد مرگ به شدت مجروح شده بود، ناگهان ایده‌ای به ذهنش رسید. پس از هزاران پاییز، چه کسی می‌تواند ابدی بماند‌‌؟

"This belongs to our family. For many years this hairpin passed to daughter from mother. You can wear it today." .......................... "Oh my empress, this servant thought you wouldn't wakeup..." She said wiping her tears. "Yeah well I'm fine..." I said stretching my body and then it hit me. I quickly sat up. "Wait... what did you say? What did you call me?" I asked the girl. "My empress... This servant is really sorry your highness... this servant didn't think you would wake up after last night. You were pale and didn't look well.... But this servant so happy now..." She said with a face splitting wide smile. "Empress" I muttered to myself. "EMPRESS" then yelled. The girl looked at me confused and nodded. "EMPRESS WHO???" I shouted. And then it hit me for the second time. I wasn't speaking English. It was Chinese. I was speaking Chinese. ---------------------- "No way in the hell I would experience all the palace dramas like in those books." "That stupid emperor can go to hell"