My fv
20 stories
🎭Puppeteer _ عروسک‌گردان 🎭 by ariiellmina2
ariiellmina2
  • WpView
    Reads 162,485
  • WpVote
    Votes 14,645
  • WpPart
    Parts 20
(Completed) _ نگو که فکر میکردی دیگه منو نمیبینی! قدمی سمت جونگکوک برداشت و با پوزخند غلیظی که روی لبهاش نقش بسته بود ادامه داد: _ فکر میکردی تموم میشه؟؟ باید احمق باشی من 12 سال عاشقت نبودم که به اون بچه ببازمت. _ حق نداری حتی بهش اشاره ای کنی... میفهمی؟! روبروش ایستاد و اجازه داد نفس هاشون فاصله کم بین صورت هاشون رو پر کنه : _ دو تا شیر هیچوقت نمیتونن تو یه جنگل حکمرانی کنن جونگکوک... همونطور که ما نتونستیم از قدرت نمایی مون بگذریم و هر بار عادلانه همدیگه رو تصاحب کنیم... Geɴre : Crιмe , roмαɴce , ѕмυт +18 Coυple : ĸooĸv_yooɴмιɴ_нopeV Season1_2 full 📚(Read in the old account)
 Kryptonite | Hopemin | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 7,280
  • WpVote
    Votes 1,515
  • WpPart
    Parts 10
داستان ما از یه خیابون بارونی شروع شد، وقتی یه قهرمان داشت تلاش میکرد وظیفه‌ش رو انجام بده، مثل هر داستان دیگه ای...کسل کننده و پر از امید... ____________ _ مگه با تو نیستم؟ _ به تو چه دیوونه؟ اصلا تو کی هستی؟ پسر با صدای بلندی داد زد و باعث شد تا مرد سر جاش بایسته. _ گوش کن، پریدن از اونجا ایده خوبی نیست. _ جدن؟ خودت تضمین میکنی؟ دستش رو بین موهاش فرو برد و با بی حوصلگی گفت. _ من باید برم خونه‌م. _ خب برو، کی جلوتو گرفته؟ _ ترجیح میدم آخرین صحنه ای که امروز دیدم صحنه خودکشی یه بچه نباشه! Couple: Hopemin 🌌 Genre: Dram, Romance, Smut Writer: Sylvie امیدوارم از این داستان لذت ببرید :)
Along the Seine River | Vkook | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 384,832
  • WpVote
    Votes 53,463
  • WpPart
    Parts 45
┊Summary: توی این بوک داستان عاشقانه یه زوج فرانسوی از دل پاریس رو میخونیم. تهیونگ و جونگکوکی که هفت ساله ازدواج کردن و دوتا دختر دوقلو دارن، اما بعد از هفت سال اختلاف ها و مشکلاتی بینشون شکل گرفته که باعث شده جونگکوک تصمیم به جدایی از همسرش بگیره...اما چه آینده ای انتظار این زوج رو میکشه؟ ┊Teaser: _ یقه‌ت زیادی بازه! _چی! زبانش را در لپش چرخاند و نگاهش را از پاها تا چشمانم بالا کشید: _ یقه‌ت عزیزم...زیادی بازه! _ جدا تهیونگ؟ حالا که میبینی دیگه عصبی نیستم شروع میکنی به گیر دادن؟ او نیز اخمی کرد و با بردن دستهایش به جیب شلوار سفید رنگش، با لحنی جدی تر گفت: _ میدونی که دوست ندارم توی یه فضای خیلی عمومی و شلوغ مردم نگات کنن. متعجب خندیدم و سرم را به تاسف تکان دادم، لبم را به دندان گرفتم و در حالی که دکمه‌های پیراهنم را میبستم پاسخ دادم: _ تلافیشو سرت در میارم آقای کیم. _ تلاشتو میکنی آقای کیم. پیج نویسنده: @sylvie_fic Couple: Vkook Sub Couple: Seongsang (Ateez), Hopemin Genre: dram, Romance, Smut, angst Writer: Sylvie Telegram: @Papacita_01
Emmanuel | Taekook, Sope | Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 157,211
  • WpVote
    Votes 27,867
  • WpPart
    Parts 49
خلاصه ی آیو: امانوئل(جونگکوک) رقاص و ساقی 24 ساله، اهل مکزیکه که تصمیم میگیره برای دیدن نامزدش یو جی‌ته که رئیس یکی از باندهای قاچاق مواد مخدره، به سئول بیاد. اما با اومدنش به این شهر از طریق هوسوک مشاور شخصی جی‌ته، متوجه میشه که نامزدش قصد جوش دادن معاملاتی رو با کیم تهیونگ، دلال و رابط پر سابقه ای که توی زندگیش برای برای اطرافیانش مثل یک راز بوده رو داره. چی میشه اگر این پسر مکزیکی تصمیم بگیره دور از چشم نامزدش به تهیونگ پیام بده و سعی کنه سر از کارش در بیاره؟! پیج نویسنده: @sylvie_fic Up: Sunday Couple: Vkook, Sope Genre: Dram, Romance, Crime, Smut 🔞🔥 Writer: Sylvie Editor: Noyan
Moscow | Hopemin Completed by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 109,840
  • WpVote
    Votes 16,854
  • WpPart
    Parts 23
_میدونی دوست نداشتنت مثل چیه؟ _مثل این میمونه که دریارو از ساحل بگیرن چون از ساحل بدون دریا فقط یه کویر میمونه...🌊 خلاصه: مسکو داستانی عجیب از زندگی خون آشام هاییه که سرنوشت خودشون رو انتخاب کردن... طبق قوانین جدیدی جهان به دو بخش تقسیم میشد...شمال برای خون آشام ها و جنوب برای انسان ها... اما چی میشد اگه سرنوشت برده ای فرستاده شده از جنوب با سرنوشت خون آشام پر رمز و رازی که پسرخوانده ی شهردار مسکو بود گره میخورد؟ چه جنگ هایی قرار بود بر سر خون این پسر راه بیوفته؟ داستان پر فراز و نشیب مسکو رو بخونین... پیج نویسنده: @sylvie_fic کاپل:🔹️هوپمین_ویکوک🔹️ نویسنده: Sylvie 🌱 ژانر:سوپر نچرال،ومپایر،رمنس،اسمات 🔞⛔ پ ن: وجود برخی از ابهامات در مورد شهر مسکو کاملا طبیعیه و به دلیل نبود اطلاعات کافی در سایت های ایرانی ممکنه نویسنده ایراد هایی در متن داستان داشته باشه، اما تمامی مکان ها و شهر ها کاملا واقعی هستن.
Darien | Vhope,Hopev Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 31,646
  • WpVote
    Votes 7,682
  • WpPart
    Parts 41
خلاصه آیو: سالها توی تنهایی خودم هر روز و روزم رو به قضاوت آدمهای مختلف گذروندم. پرونده های مختلفی رو بستم، انسان های زیادی رو محکوم کردم، اما بعد از سی و نه سال، مردی رو دیدم که انگار تمام نیازم رو توی چشمهای کشیده‌ش جا داده بود، مردی که مثل خودم درد داشت، تنها و سرگردون بود و اون هم انتظار من رو میکشید. من، جانگ هوسوک، قاضی سرگردونی بودم که راهش رو با دنبال کردن نجوای عاشقانه ویولن اون نوازده پیدا کرده بود... این مرد میتونست ناجی من و موهبت زندگیم باشه؟ "داریِن، اولین کار من با کاپل ویهوپه، داستان عاشقانه بین دو مرد میانسال، تهیونگ سی و هفت ساله، ویولنیستی که شنبه شبها توی رادیو اجرا میکنه و به تازگی راه جدا شدن از همسرش سوزی رو گرفته. جانگ هوسوک سی و نه ساله، قاضی خبره ای که تمام زندگیش رو تنها گذرونده و حالا به طور اتفاقی قلبش رو به این نوازنده داده...امیدوارم دوستش داشته باشین" پیج نویسنده: @sylvie_fic Name: Darien🎻 Couple: Vhope,Hopev, Chanbaek Genre: Dram, Romance, Smut Writer: Sylvie & Silhouette
+18 more
God is Dead? | Vkook Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 43,564
  • WpVote
    Votes 5,304
  • WpPart
    Parts 6
_ فقط برای این نیست، به خاطر تو اومدم. _ من بیست و هفت سالمه، دیگه اون بچه ی بیست و سه ساله نیستم که با تحریک کردن احساساتم خامم میکردی. چشمهای آرومش دوباره سرد شد، با نگاه خشکی توی چشمهاش خیره شد و گفت: _ توی این پنج سال بیکار نبودم، با دخترا و پسرای زیادی رابطه داشتم. شنیدن این حرفها هنوز براش سخت بود، این پسر هرچقدر که روح شیطانی ای داشت، برای تهیونگ هنوز نقطه ضعف بود: _ پس هرزگی هات و ادامه دادی. با قدم های بلند و آروم به سمت در رفت و با صدای لطیف و ملیح همیشگیش گفت: _ خب نه راستش، با آدمای زیادی حال کردم، ولی زیر کسی نبودم، درواقع بهم ثابت شد که فقط حاضرم زیر تو باشم. جلوی در ایستاد، به سمتش برگشت و با نگاهی پر از شهوت چشمهاش رو سرتاپای تهیونگ چرخوند: _ اون بدن...الان باید خیلی هات تر شده باشه، من هنوز طعمت و فراموش نکردم... پیج نویسنده: @sylvie_fic Couple: Vkook writen by Sylvie🌱 genre :Dram, Smut, Musical, Fluff
Deja Vu Theory | Namjin، Sope Completed by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 21,542
  • WpVote
    Votes 4,173
  • WpPart
    Parts 13
دژاوو چیه؟ میتونه یه حس باشه؟ میتونه یه الهام باشه؟ یا شاید یه خاطره؟ دژاوو داستان زندگی منه... تئوری عشقی که به عجیب ترین شکل ممکن به وجود اومد. تصادفی که من و به کما برد، اما وقتی برگشتم دیگه اون ادم سابق نبودم! خاطراتی داشتم که متعلق به همزادم از جهان دیگه ای بود... و مرکز تمام اون خاطرات تو بودی...کیم نامجون... نویسنده: Sylvie ژانر : رومنس، علمی تخیلی، درام، اسمات کاپل: نامجین، سپ
Moscow S2 | Hopemin، Vkook Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 85,755
  • WpVote
    Votes 14,086
  • WpPart
    Parts 27
فصل دوم: Moonrise طلوع ماه... توی شهری مثل مسکو چه معنایی میتونست داشته باشه؟ خون آشام ها فرزندان ماه بودن...اما چی میشد اگه ماه پای فرزندان ارشدش رو با ماجرا باز میکرد؟ تهیونگ سوبایانین شهردار فعلی مسکو، باید به همراه برادرش به جنگ با آشوب های آینده ی مسکو میرفت... اما عشق... طلوع دوباره ی ماه، طلوع دوباره اون پسر بود... پسری که قرار بود دوباره قلب شهردار مسکو رو به بازی بگیره.... کاپل: هوپمین، ویکوک، نامجین 🥀 ژانر: خون آشامی، اومگاورس، رومنس، درام، اسمات 🔥 پیج نویسنده: @sylvie_fic پ ن: این فیک ادامه ی فیک Moscow میباشد 💛
MY ONESHOTS by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 22,537
  • WpVote
    Votes 1,810
  • WpPart
    Parts 6
این بوک برای وانشات هایی هست که تا الان نوشتم و در آینده خواهم نوشت... پیج نویسنده: @sylvie_fic _سیلوی_