(completed) couples: taekook, yoonmin, namjin, hopemin genres: dystopian, smut, fantasy, angst, romance خلاصه: سال ۲۴۵۰ میلادی... یه دنیای مدرن که برای ادمای سیصد سال قبل یه کابوس حساب میشه! یه زندگی دقیقا مخالف اون چیزی که در قرن بیست و یک وجود داشته در جریانه.... تابو های این جهان اصولی ترین و پراهمیت ترین داشته های زندگی ما محسوب میشن و چیزی که ما گناه و تابو می شماریم، عادی ترین مسئله ایه که شهروندان دنیای مدرن باهاش سروکار دارن... . . هیچ کس نباید بفهمه... این رازی که تو زندگی منه میتونه به راحتی باعث مرگ خودم و عزیزترین فرد زندگیم بشه... نه نباید اجازه بدم احدی از این موضوع خبردار بشه، فقط بحث زندگی و مرگ نیست راز من میتونه دنیای مدرن و نابود کنه... . . نه نه اشتباهه گناهه ممنوعه نه نه نه من مریض نشدم من ناقص نیستم.. من گناهکار نیستم نه دروغه..ناقص نیستم من حالم خوبه من.. من عاشق نشدم نه نشدم.. نمیشم این گناهه . . چی میشه اگه باگ این دنیا تو دست من باشه؟ اگه من تنها کسی باشم که همه چیو میدونه... همه چیز رو.. وقتی که من هیچ شمرده میشدم.. وقتیکه هیچ کس من رو نمیدید منم شروع کردم به فهمیدن راز این دنیا... و حالا فقط یه هدف دارم.. اینکه نابودش کنم... _____________ قضیه ی یونمین و هوپمین خیانتی و تریسام نیست دوستان.. شروع: ۷/اسفند/۱۴۰۰ پایان: ۷/مرداد/۱۴۰۱

Couple: taekook, yoonmin, namjin, hyunlix Genre: fantasy, vampire, mpreg, smut, romance خلاصه: سال ۱۸۵۰ میلادی، فرانسه، شهر وردن، عمارت شتو دشانو این قرار بود عکس یه خونه ی تسخیرشده باشه به عنوان آخرین عکس یادگاریم از فرانسه ی دوست داشتنی ولی الان عکس خونمه! . . +: مامان بزرگم قبلا یکبار از وردن و عمارت معروفش دیدن کرده اون میگه همه ی شایعات حقیقت دارن و هیولاهای ترسناک و خونخواری تو اون عمارت زندگی میکنن @: دقیقا همه چی راسته یکی از اقوام ما از اهالی همون شهره میگه تموم مردم وردن خبر دارن که خانواده ی دشان هیولان ولی کسی راجبشون حرفی نمیزنه +: چرا؟ &: چرا؟! مگه سوال پرسیدن داره؟ اهالی اون خونه به قدری ترسناک و مرموز و بانفوذن که کسی جرات حرف زدن راجبشون رو نداره به شما هم توصیه میکنم راجبشون زیاد حرف نزنید! @: تو کی هستی؟ &: اوه ادبم کجا رفته ببخشید یادم رفت خودمو معرفی کنم من دلانو هستم دلانو دشان

- این‌ها همه‌اش تقصیر خودته. من فقط می‌خوام مال تو باشم، درست مثل لباس‌هایی که تن گرمت رو هرروز توی آغوش خودشون می‌گیرند. ولی تو این اجازه رو بهم نمیدی و من هرروز، به محض باز کردن چشم‌هام از خودم می‌پرسم که اگه مال تو نباشم، پس مال کی باید باشم؟ ژانر: امگاورس، رمنس، درام، اسمات، امپرگ( فصل چهارم و پنجم) - این فیکشن فقط اینجا و توی همین اکانت واتپد آپ شده و هیچ فایلی نداره. اگر جایی فایلی دیدید، سریعا ریپورت کنید چون بدون اجازه‌ی من فایل شده.

༺شاهدُخت༻ جونگکوک از مَرد بودن شرمی نداشت... اون از یک مردِ متفاوت بودن هم شرمی نداشت. اما نمیتونست بشینه و ببینه که تک تک اعضای خانواده ش جلوی چشم هاش پر پر میشند! پس توی دنیای لباس های پر زرق و برق و جواهرات گرون قیمت غرق شد و خودش رو به جای یک دختر جا زد و پا به قصرِ سلطنتی گذاشت... اما هیچوقت فکر نمیکرد شاهزاده ی کشورش به هویت دروغینش دل ببنده! لعنت... اون حتی یک دختر هم نبود! ~.~ ~.~.~ (⛔این فیکشن با کاپل اصلی Yoonmin هم توی همین اکانت با همین اسم وجود داره⛔) ~.~ ~.~.~ ژانر : ( سلطنتی-کلاسیک / رمنتیک / درام / طنز /... ) کاپل(ها) : اصلی ◀ تهکوک فرعی ◀ یونمین ~.~.~ ~.~ [فیکشن الهام گرفته از سریِ Selectionـه. ولی روند داستانها هیچ شباهتی ندارند. کافیه چند پارت بخوونید تا متوجه بشید^^]

《 شورش 》 فصل دوم فیکشنِ "شاهدخت" برای جونگکوک، همه چیز فقط از نیازمندی و بیچارگی خودش و خانواده‌ش شروع شده بود... اما کسی چه میدونه؟ شاید اگه از همون اول میدونست قراره از وسطِ بزرگ‌ترین خیانت های سلطنتی و براندازهای بی‌رحمانه ی سیاست سر در بیاره، همون نیازمندی و بیچارگی رو ترجیح میداد! ~.~ ~.~.~ (⛔این فیکشن با کاپل اصلی Yoonmin هم توی همین اکانت با همین اسم وجود داره⛔) ~.~ ~.~.~ ژانر : ( سلطنتی-کلاسیک / سمات / رمنتیک / درام / طنز /... ) کاپل(ها) : اصلی ◀ تهکوک