Volcano
مینهو میل به بوسیدن جیسونگ رو توی سرش خفه میکرد ولی چیزی بود که در حد فاصل بین نفسهاشون جریان پیدا میکرد و عمیقا مینهو رو میترسوند. از اینکه قدمی برداره که قابل بازگشت نیست. که شیشهی نازک زیر پاش به هزار ذرهی ریز بشکنه و چیزی رو از دست بده که برای نگهداشتنش حاضر بود خودش رو زیر لایههای زیادی از تظاهر پنهان کن...
Completed