taejin_jintae
112 stories
Article17 [Vjin] by 404moony
404moony
  • WpView
    Reads 1,294
  • WpVote
    Votes 181
  • WpPart
    Parts 7
'احدی را نمی توان خودسرانه از حق مالکیت محروم نمود!' (ماده هفدهم قانون جهان) ○Shortstory Writer: 404moony / Taejin
〚𝐆𝐨𝐝𝐅𝐚𝐭𝐡𝐞𝐫〛 by TAE_LOVE_JIN
TAE_LOVE_JIN
  • WpView
    Reads 17,820
  • WpVote
    Votes 2,742
  • WpPart
    Parts 71
"تو دنیایی که سراسر تاریکیه... نمیشه خوشبخت شد!" روایت زندگیِ پسربچه‌ی یتیمی که تو دنیای تاریک و سردش دل به یه عشق ممنوعه سپرد... و همون عشق، زندگیش رو تاریک‌تر کرد! ➾𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝐆𝐨𝐝𝐅𝐚𝐭𝐡𝐞𝐫 ➾𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐓𝐚𝐞𝐉𝐢𝐧 ➾𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐬𝐭, 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐌𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐲, 𝐃𝐫𝐚𝐦𝐚, 𝐒𝐦𝐮𝐭 ➾𝐔𝐩: 𝐓𝐡𝐮𝐫𝐬𝐝𝐚𝐲𝐬 ➾𝐖𝐫𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧 𝐁𝐲: 𝐋𝐨𝐯𝐞𝐥𝐲 𝐓𝐚𝐞𝐉𝐢𝐧
𝒎𝒊𝒅𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕  by Esmeray_tj
Esmeray_tj
  • WpView
    Reads 1,310
  • WpVote
    Votes 181
  • WpPart
    Parts 3
𝒎𝒊𝒅𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕 | نیمه شب همه چیز با مرگ پدر و برادرم تغییر کرد، حالا من مونده بودم با دشمنانی که با ظاهری دوستانه قصد شکست دادنم را داشتن... فکر میکردم بین تمام آدم های اطرافم، حداقل تو یکی واقعیِ اما تو هم به من ثابت کردی که هم چیز در این دنیا، جز دروغ نیست، تمام اون حرف ها و احساساتی که باهم لمس کردیم همش دروغ بود مثل دوست داشتنت. حالا من تنها ایستادم بین نزدیک ترین افراد زندگیم که در آخر روزی مرا خواهند کشت! writer: Lana Genre: Drama, Action، Mystery Couple: Taejin " این داستان متعلق به تخیل نویسنده است و هیچ ارتباطی با زندگی شخصی و واقعی آرتیست ها ندارد "
Hatred  by Arghavan7982
Arghavan7982
  • WpView
    Reads 52,414
  • WpVote
    Votes 7,753
  • WpPart
    Parts 81
✨️وضعیت آپ: کامل شده✨️ +سوکجینا..... زودتر آرزو کن الان کیکت آب میشه... -خیلی خب..... هولم نکنید.... سوکجین بایه لبخند دندونی تودل برو آرزویی کردو به قصد فوت کردن شمعا سرشو جلو برد درست همون لحظه ای که شمعا خاموش شدنو دود حاصل از اونا داخل فضای کافه پخش شد تازه فهمید که یه پسربچه چند قدم اونطرف تر ایستاده و عین یه مجسمه داره تماشاش میکنه پسری که همزمان با وقتی که خودش داشت آرزو می‌کرد توی این کار شریکش شده بودو باتموم وجودش میخواست که سوکجین دیگه هیچوقت لبخند نزنه!!! روزی که سوکجین ده ساله باخوشحالی توی اون کافه ی کوچولو همراه باخانواده اش شمعای کیک تولدشو فوت می‌کرد مطمئنن حتی یه لحظه ام احتمالشو نمی‌داد همون پسری که بی دلیل بهش زل زده بود 15سال بعد اونو به عنوان یه برده صاحب میشه و اسیر عمارت خودش میکنه.... حالا بعد از اون همه سال.... بالاخره نوبت به برآورده شدن آرزوی تهیونگ رسیده بود!! ژانر: انتقامی معمایی راز آلود کاپل اصلی : تهجین کاپل های فرعی : 1) کوکمین 2) سپ 3)؟؟؟؟
𝖡𝗅𝖺𝖼𝗄 𝗉𝗁𝗈𝖾𝗇𝗂𝗑 by VisualCouple_
VisualCouple_
  • WpView
    Reads 1,790
  • WpVote
    Votes 241
  • WpPart
    Parts 5
"اینقدر فهمیدنِ اِحساساتم برات سخته...!؟وضعم رو ببین...ببین بخاطرت به چه حال و روزی اُفتادم...!" چهره ی گریونِ پسرکش رو بینِ انگشت هاش قاب گرفت و پیشونیش رو به پیشونی پسرکِ دونه برفیش چسبوند. "قُقنوس برات زانو میزنه دونه برفم...لطفاً...من رو بخواه..." 𝗀𝖾𝗇𝖾𝗋|𝗋𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾,𝖽𝗋𝖺𝗆𝖺,𝖺𝗇𝗀𝖾𝗌𝗍,𝗌𝗆𝗎𝗍,𝗆𝖺𝖿𝗂𝖺, action 𝖬𝖺𝗂𝗇 𝖼𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾"𝗍𝖺𝖾𝗃𝗂𝗇 𝗐𝗋𝗂𝗍𝗍𝖾𝗇 𝖻𝗒"𝗏𝗂𝗌𝗎𝖺𝗅 𝖼𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾
Fire On Fire [Taejin] by 404moony
404moony
  • WpView
    Reads 14,162
  • WpVote
    Votes 2,274
  • WpPart
    Parts 57
میدونی..! به شکل عجیبی که اصلا نمیدونم چجوریه.؛ دوست دارم! ...♡•°
Entangled Destinies by _VEYJIN_
_VEYJIN_
  • WpView
    Reads 4,288
  • WpVote
    Votes 768
  • WpPart
    Parts 11
|COMPLETED|
Love me as much as i love you! by hesta-detha
hesta-detha
  • WpView
    Reads 6,992
  • WpVote
    Votes 1,175
  • WpPart
    Parts 31
« خوبه! داری خودتو اماده میکنی برای پدر شدن» تهیونگ با دو انگشت اشاره و وسطش بین ابروهاش رو ماساژ داد. زبونش رو یه دور‌ کامل تو دهنش چرخوند تا بالاخره بعد از پک کوتاهی که به سیگارش زد بگه:« نمی‌شه فقط منو همینطوری با همه‌ی این عوضی‌ بازی‌ها و کثافت‌ها‌ و لجنزارهای درونم بپذیری؟» ••••••••••••••••••••• « می‌شه بهم فرصت بدی؟! من سنم ازت زیاده ولی تو تجربه‌ی عاشقی کردن مثل خودت اولین بارمه. تا قبل از تو همه‌ی کسایی که باهاشون بودم به دومین دیدار نمی‌رسید. دیدن همشون برای رفع یه نیازم بود ولی تو... تو و بودنت تو زندگیم برای تمام‌ نیازهای حیاتیمه. تو باید باشی که بتونم نفس بکشم، بتونم شب بخوابم و روزمو به امید دیدنت شروع کنم، بتونم ساعت‌های کسل کننده ی دانشکده و ازمایشگاه رو‌ با انگیزه‌ ی در اعوش گرفتنت سپری کنم. نمی‌شه بهم یه فرصت دیگه بدی؟ به خودمون و این عشقی که داریم با هم تجربه‌ش میکنیم؟» Main couple: TaeJin Genre: angst, romance, smut
Butterfly by Angelofdarkness7227
Angelofdarkness7227
  • WpView
    Reads 2,947
  • WpVote
    Votes 374
  • WpPart
    Parts 23
میگن کِرمای ابریشم وقتی توی پیله‌ان، ترسناک ترین کابوس‌هارو میبینن... و همون کابوس‌ها تبدیل به نقش‌های روی بالهاشون میشن. میگن وقتی یه پروانه یه جایی از دنیا بالهاشو به هم میزنه، تغییر اتفاق میفته ࿐🦋 "پروانه؟ معنیش چیه؟" "آممم... بذار اینطوری بگم که منو یاد تو میندازه" ࿐🦋 کاپل: جینته ژانر: اسمات، انگست، جنایی