Alma__1995's Reading List
5 stories
A Night Without Star's  by SORA_NIA
SORA_NIA
  • WpView
    Reads 81,292
  • WpVote
    Votes 12,423
  • WpPart
    Parts 51
📌[نام داستان: شبی بدون ستاره‌ها ] 📌[خلاصه: کیم جیمین پسرِ عزیز دور و دونه ی خانواده‌ی کیم، یک امگای کوچولو و به شدت خجالتی با رایحه شکوفه‌های گیلاس و کمی طمع توت فرنگی وقتی با اجبار به ازدواجِ یک آلفای باوقار و خوشتیپ در میاد کُفرش میگیره اما برخلاف جیمین ،جئون جانگکوک پسرِ ارشد و تمام کماله خانواده جئون وقتی جیمین رو برای اولین بار میبینه، هم همین نظر رو داره ؟ زندگی که پایه‌های مستحکمی نداشت خیلی زود روی سر و تن رنجون آلفا آوار شد ..اما چه بلایی سر زندگیش اومده بود ؟! ] _ « جونگ‌کوک‌ِ بی‌چاره‌ی من ، همه مثل تو صادق نیستن عزیزم » *** + « این هدیه من به توعه جونگ‌کوک‌ » + «خوشحال نشدی از دیدنش ؟ » + «لبخند بزن عزیزم » + « چهره‌ی ناراحتت رو دوست ندارم پسر ! » 📌 Channel: @Writerscottage
Antidote (2) by Cattelyaaa
Cattelyaaa
  • WpView
    Reads 42,691
  • WpVote
    Votes 6,772
  • WpPart
    Parts 56
فصل دوم🥀 خلاصه: جونگ کوک برای هدیه کردن زهرِ انتقام با جامی از لبخند و تظاهر جنگید، و درنهایت فهمید با خودش جنگیده و چیزی که باخت قلبش بود. اون برای انتقام قلب جیمین رو هدف گرفته بود غافل از اینکه گلوله جایی درست وسط قلب خودش میشینه. زمان آپ: شنبه و سشنبه
𝐍𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐇𝐮𝐧𝐭𝐞𝐫                                     شکارچیِ شب (kookmin) by ll_Hanalia_ll
ll_Hanalia_ll
  • WpView
    Reads 5,947
  • WpVote
    Votes 639
  • WpPart
    Parts 7
_خودخواهانه اینو میخوام که مال من بمونی ولی موندن پای آدمی که قراره برگرده معنا میده... پای مردی که نیست، میشه موند؟ جونگ کوک، یه سایه ی سیاهه. شکارچی که توی دل شب دنبال انتقام برای گذشتشه و مُهره ی شروع این انتقام، پارک جیمینه! طراحِ لباسِ مشهوری که برای نابودی پدرش، مجبور به همکاری با جونگ کوک میشه... ▪︎couple: kookmin ▪︎Gener: dram, thriller, romance, crime, dark, smut ▪︎writer: Hanalia درحال آپ...
✓Let the Flames Begin✓| Kookmin by AuroraMM98
AuroraMM98
  • WpView
    Reads 61,828
  • WpVote
    Votes 9,432
  • WpPart
    Parts 50
ژانر: AU, Crime, OmegaVerse, Romance, Angst, Drama, Mpreg, Smut کاپل اصلی: Kookmin کاپل فرعی: Taejin, Namgi خلاصه: «کلاس مینی تموم شد؟» جیمین در حالی که مقابل پنجرهی قدی ایستاده بود، بدون این که بچرخه سرش رو تکون داد. رایحهی چوب صندل زیر بینیاش پیچید؛ سردردش شدیدتر شد. «بهش قول داده بودم بریم بیرون ولی انگار قراره بارون بیاد.» جیمین میتونست سینهی محکم آلفایی رو که حالا پشتش ایستاده بود، با فاصلهی کمی از خودش حس کنه. این روزها انگار نزدیکتر از همیشه میایستاد. به ابرهای تیرهای که سئول رو ناامیدکنندهتر از همیشه نشون میدادن نگاه کرد. اشک گرمی روی گونهی یخزدهاش غلتید. «داره بارون میاد.» ✨ وسط درگیری دو خانوادهی مافیایی در سئول، جیمین داشت تمام تلاشش رو میکرد تا جون خودش و دخترش رو نجات بده؛ تنها مشکل این جا بود که دیگه مطمئن نبود فرار کردن بهترین راه باشه. *** چنل تلگرام: Aurorafic هشدارها: خشونت، تجا*وز و روابط بدون رضایت طرفین، روابط با افراد زیر سن قانونی، سقط ج*ین، افکار خودکشی، حمله پانیک، جراحت و آسیب فیزیکی Ranks: #1 جیکوک 1# جیمین