"My reading list"
15 stories
Chocolate Confession by thismeliina
thismeliina
  • WpView
    Reads 1,398
  • WpVote
    Votes 277
  • WpPart
    Parts 5
"هان جیسونگ تو آفتاب زندگیمی,کسی که از تاریکی نجاتم داد." Couple: minsung Genre: romance, slice of life
𝖢𝗎𝗉𝗂𝖽 by jona_l7
jona_l7
  • WpView
    Reads 23,661
  • WpVote
    Votes 5,240
  • WpPart
    Parts 28
'فلیکس تصمیم داره به شماره جدید هیونجین پیام بده اما متاسفانه یکی از ارقام رو اشتباه وارد میکنه و به همین ترتیب، به شخص اشتباهی تکست میده.' • کیوپید • رمنس، تکست ایو • چانلیکس
Guillotine | Chanlix, Hyunin  by lPhilipl
lPhilipl
  • WpView
    Reads 13,964
  • WpVote
    Votes 3,001
  • WpPart
    Parts 22
در سرزمینی که چهار قلمروی شمالی، جنوبی، شرقی و غربیش هر کدوم توسط یک قبیله‌ی خاص از گرگینه‌ها فرمانروایی می‌شدن و هر چهار قبیله در صلح و آرامش زندگی می‌کردن، ناگهان جنگی بی‌سابقه، حاصل از حرص و طمع رهبر جدید آلفاهای شمالی به اسم کریستوفر بنگ شکل می‌گیره و سرزمین‌های زیادی رو به نابودی می‌کشونه. از جمله آثار مخرب این جنگ، نابودی قبیله‌ی جنوبی، خیانت قبیله‌ی شرقی و به اسارت گرفته شدن رهبر قبیله‌ی غربی به اسم فلیکس لی بود. حالا تنها رهبر باقی مونده، فلیکس لی، امگای رهبری بود که باید به تنهایی جلوی کریستوفر بنگ رو می‌گرفت. آیا فلیکس، رهبر لایق و شجاع قبیله‌ی غربی می‌تونست با وجود اسیر بودنش، آلفای قدرتمند و طماع قبیله‌ی شمالی رو شکست بده؟! ↝Couple: Chanlix, Hyunin ↝Genre: Werewolf, Historical, Harsh, Romance, Smut, NC +18 ↝Writer: Philip
𝘗𝘢𝘪𝘳 𝘰𝘧 𝘥𝘦𝘴𝘵𝘪𝘯𝘺❥︎ఌ︎ by _miunri_
_miunri_
  • WpView
    Reads 5,458
  • WpVote
    Votes 1,346
  • WpPart
    Parts 30
❗متوقف شده❗ ژانر:ومپایری،اسمات،رمنس،ماورالطبیعه🖇 کاپل:چانگلیکس،مینسونگ،هیونین،چانمین📚 خلاصه داستان:فلیکس پسری که از همه جا بی خبر برای خوش گذروندن با دوستاش راهی جاده ای میشه که هیچ وقت فکرشو نمیکرد دست تقدیر کاری کنه که گیر یه مشت ومپایر بیوفته که اصرار دارن جفت سردسته شونه! ~~~~~ جیسونگ که دید فلیکس به عکس زل زده توضیح داد:"اینجا هیونگ تقریبا اوایل ۶ سالگیش بود و به همین مناسبت با پدر و مادرش عکس خانوادگی گرفته بودن.اون موقع خانواده ی نسبتا شادتری بودن...این مربوط میشه به قبل از اون حادثه..." فلیکس کنجکاو پرسید:"کدوم حادثه؟؟" جیسونگ لبخندی زد:"هیونگ هر وقت مناسب ببینه خودش بهت توضیح میده." اون چه حادثه ایه که هیچ کس جرات گفتنشو بدون اجازه چانگبین نداره؟!
My silver omega/Minsung  by MK_EndlessOcean
MK_EndlessOcean
  • WpView
    Reads 39,551
  • WpVote
    Votes 5,814
  • WpPart
    Parts 42
مینهو آلفای اصیلی که خانوادش رو توی آتیش سوزی از دست میده،اون آلفای اصیلیه که قرن هاست جادوگر سیاهی به دنبال قربانی کردنش برای شیطانه آیا مینهو میتونه از دست جادوگر سیاهی فرار کنه؟میتونه کنار خانواده جدیدش زندگی شادی رو شروع کنه؟ ژانر:امگاورس.عاشقانه.اکشن.اسمات کاپل ها:مینسونگ.چانگلیکس.یونمین
𝗦𝗶𝗹𝗲𝗻𝘁 ɪɴ ᴛʜᴇ 𝗗𝗮𝗿𝗸 by straykids_minsung
straykids_minsung
  • WpView
    Reads 68,561
  • WpVote
    Votes 11,340
  • WpPart
    Parts 37
چه حسی داره وقتی متوجه میشی ۱۹ ساله درون خودت یه گرگ خوابیده داری؟ یه دنیای دیگه اونطرف جنگل که متعلق به توئه... ژانر:امگاورس_رومنس_اسمات🔞 کاپل ها : مینسونگ و چانلیکس و ... آنگوئینگ
𝐆𝐎𝐋𝐃𝐄𝐍 。*♡ by IamRegalo
IamRegalo
  • WpView
    Reads 13,674
  • WpVote
    Votes 2,892
  • WpPart
    Parts 15
ده بار. ده بار باهام بیا سر قرار؛ بعدش هرچی گفتی رو به عنوان جواب درنظر میگیرم.
☕کافه لاته | چانلیکس☕ by starmayne
starmayne
  • WpView
    Reads 13,029
  • WpVote
    Votes 3,310
  • WpPart
    Parts 23
[کار ترجمه] ☆• کریس از قهوه متنفره. یعنی اصلا جزو نوشیدنی‌ها حسابش نمیکنه. ولی وقتی جیسونگ به زور اون رو به سمت یه کافه‌ی کوچیک کشید، عاشق لاته شد. و همینطور عاشق باریستای کک‌مکی‌ای که اونارو درست میکرد. +اطلاعات: به شدت فلاف/بدون اسمات/روزمره بدون اتفاقات هیجانی پ.م: امیدوارم از خوندنش لذت ببرین ؛)
𝗣𝗹𝗮𝘆 𝗕𝗼𝘆🎭 by _miunri_
_miunri_
  • WpView
    Reads 17,382
  • WpVote
    Votes 3,291
  • WpPart
    Parts 25
همه چی از کراش ساده ی هان جیسونگ روی پلی بوی دبیرستانشون،لی مینهو شروع شد! 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆𝒔:𝑴𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈☘︎𝑯𝒚𝒖𝒏𝒍𝒊𝒙☘︎𝑪𝒉𝒂𝒏𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆☘︎𝑺𝒎𝒖𝒕☘︎𝑺𝒄𝒉𝒐𝒐𝒍 𝒍𝒊𝒇𝒆
My life is joke to you?! by moonyteresa
moonyteresa
  • WpView
    Reads 14,780
  • WpVote
    Votes 3,268
  • WpPart
    Parts 15
•زندگی من برات شوخیه؟!• •ژانر: رمنس، کمدی، روزمره، اسمات •کاپل: مینسونگ، چانلیکس، هیونین •وضعیت: وقفه تا آپ مجدد •روز های آپ: دراپ شده ~~~ خلاصه: جیسونگ...یه احمقِ...یه احمق که بجای عقل تو سرش‌...اسپرمه. و چی میشه اگه این احمق یه راز گنده و تخمی داشته باشه؟ یه رازی که اگه کسی بجز رفیق و همخونه ایش...فلیکس...راجبش بدونه...قطعا شرفش به باد رفته. و بنظرتون...اگه یه گربه ی عوضی و بدجنس اتفاقی این راز رو بفهمه...چه اتفاقاتی قراره برای سنجاب کوچولوی احمق ما بیوفته؟ ~~~ بخشی از داستان: "_یه روزی دیکتو می‌برم و ازش سوپ درست میکنم و می‌دم اون منشی عاشقالت بخورتش لی فاکینگ مینهو. +اوکیه ولی...مطمعنی با دیدن دیکم از وحشت سکته نمیکنی کوچولو؟"