They should be read in the future
12 stories
𝗦𝗻𝗼𝘄 | 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄 by manilarise
manilarise
  • WpView
    Reads 10,463
  • WpVote
    Votes 1,951
  • WpPart
    Parts 10
پوست اون مثل دونه برف تازه افتاده از آسمون بود، موهای بِلوندش مثل گلِ نرگسِ تازه شکوفه زده و قلبش گرم مثلِ بهاره تازه شروع شده بود. اگه جونگکوک برف بود، پس تهیونگ تگرگ بود. اونها گرم و سرد بودن، یین و یانگ. با قلب هایی بهم گره زده شده که ملودی می‌ساخت که فقط خودشون بلد بودن! A Taekook Au with short chapters Story by ; hOlymOly457 Translated by ; ManilaRise
Somebody to love | persian translate by ycsmlms_wtp
ycsmlms_wtp
  • WpView
    Reads 245,139
  • WpVote
    Votes 30,840
  • WpPart
    Parts 48
|تکمیل شده| دو وکیل در قرن ۱۹ میلادی به هم دیگه علاقه مند میشن اما مشکلات زیادی سر راهشون قرار میگیره. هردوی اونها متاهلن و جامعه ی اون زمان، درکی از عشق بین دو همجنس نداره...
ᴍʏ ᴡᴏʟғ ʙᴏʏғʀɪᴇɴᴅ by Klynova
Klynova
  • WpView
    Reads 17,023
  • WpVote
    Votes 2,052
  • WpPart
    Parts 14
ᴍʏ ᴡᴏʟғ ʙᴏʏғʀɪᴇɴᴅ او فکر می‌کرد تنهاست. تا اینکه با تهیونگ آشنا شد - پسری که انگار از قبل می‌دونست چه کسیه، کجا بوده، و ازچه چیزی می‌ترسه. وقتی جونگ کوک تو مشکل افتاد، اولین کسی که اومد، همون بود. بدون فریاد. بدون توضیح فقط یه دست گرم تو تاریکی حالا می‌فهمه: شاید بعضی آدم‌ها نجات‌دهنده نیستن شاید بعضی آدم‌ها، همیشه نجات‌دهنده بودن ɢᴇɴʀᴇ: ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, ᴡᴇʀᴇᴡᴏʟғ, ᴍʏsᴛᴇʀɪᴏᴜs, ᴀɴɢsᴛ ᴍᴀɪɴ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴛᴀᴇᴋᴏᴏᴋ sɪᴅᴇ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ʏᴏᴏɴᴍɪɴ ⚠️ در حال ادیته و هر هفته چند پارت آپلود میشه. بهش عشق بدین🦋
Beautiful Lonely by Solior
Solior
  • WpView
    Reads 294,155
  • WpVote
    Votes 27,083
  • WpPart
    Parts 39
کوک داخل یک خانواده فقیر به دنیا اومده و مادر پدرش رو داخل تصادف از دست میده . چی میشه با دوستش جیهوپ بره به کلاب و بعدش.. ژانر : هپی اند - اسمات - امپرگ - کمی کمدی - فلاف کاپل اصلی : ویکوک فرعی : نامجین و یونمین اتمام یافته
𝗗𝘂𝗺𝗽𝗹𝗶𝗻𝗴 | 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄 by manilarise
manilarise
  • WpView
    Reads 16,997
  • WpVote
    Votes 2,498
  • WpPart
    Parts 10
پیراشکی | 𝖣𝗎𝗆𝗉𝗅𝗂𝗇𝗀 تهیونگ هیچ وقت متوجهِ عشق و علاقه‌ی عمیقِ پسرِدبیرستانی که همسفرِ هرروز صبحش بود، نشده بود. همیشه مثلِ یک بچه‌ی خوب، صبح ها با اتوبوس به محلِ کارش میرفت و عصرها با اتوبوس همون مسیر برمیگشت. اما چی می‌شد اگر اون روزی پیامی ناشناس دریافت می‌کرد که پیام های عجیب براش میفرستاد و این تبدیل میشد به شروعِ اونها! ژانر ↶ عاشقانه، فلاف، کمدی، چت استوری، توییتر، اسمات کاپل ↶ «اصلی - ویکوک» تهیونگ ↑ جونگکوک ↓ «فرعی - هوپمین» قسمتی از فیک ↶ _الان که تو منو گاز گرفتی گوشت خوار حساب نمیشی، مگه نه؟! _چرا! مگه‌ تو پیراشکی نبودی؟! •روز آپ: یک‌ شنبه ها•
𝗟𝗼𝗻𝗴 𝗛𝗮𝗶𝗿𝗲𝗱 𝗕𝗼𝘆 | 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄  by manilarise
manilarise
  • WpView
    Reads 506,354
  • WpVote
    Votes 46,528
  • WpPart
    Parts 26
پسرِ مو بلند | 𝖫𝗈𝗇𝗀 𝖧𝖺𝗂𝗋𝖾𝖽 𝖡𝗈𝗒 -کامل شــده- همه چی از اونجایی شروع شد که دال، پسرِ ۵ ساله‌ی کیم تهیونگ، با دیدنِ موهای بلند و آبیِ پسری، اون رو "مامان" صدا زد و این بود اولین دیدارِ اون پسرِ مو بلند و تهیونگی که کلِ زندگیِ بعد از جداییش از همسرش رو با جق زدن میگذروند! ژانر ↶ عاشقانه، فلاف، کمدی، چت‌استوری، توییتر، ددی‌کینک، اسمات کاپل ↶ «اصلی - ویکوک» تهیونگ↑- جونگکوک↓ «فرعی - سُپ» قسمتی از فیک ↶ _از وقتی دیدمت ، قلبم یه جایی بین دریای موهات گیر کرد! _منم از وقتی دیدمت ، قلبم یه جایی بین شلوار و باکسرت گیر کرد! •روزِ آپ: یک‌شنبه ها•
The End |tk| by vlikembutw
vlikembutw
  • WpView
    Reads 75,167
  • WpVote
    Votes 7,674
  • WpPart
    Parts 25
"تو نمیتونی با احساسات من بازی کنی جونگکوک، من ی اسباب بازی لنتی نیستم ک بازیتو کنی و بعد ولش کنی،فمیدی؟" " اوه فرشته، من هیچوقت نمیتونم ولت کنم" --------------- (ترجمه شده س) رتبه های این فف: # 1 IN VKOOK # 1 in taekook # 1 in fantasy - romance # 1 in bottomtae # 1 in taehyung
rockstar by behnaz_lale
behnaz_lale
  • WpView
    Reads 6,618
  • WpVote
    Votes 431
  • WpPart
    Parts 3
تهیونگ یه راک استار خیلی معروف و خفنه کوک از اهنگ هایی که توش داد میزنن متنفره ولی خوب کوک تو یه بخشی استعداد داره و تهیونگ و میشناسه و ازش متنفره چون فقط تو اهنگاش داد میزنه و سعی میکنه سکسی باشه
Euphoria ᵖᵉʳᶠᵘᵐᵉ'vampire by theshinyi
theshinyi
  • WpView
    Reads 1,673
  • WpVote
    Votes 154
  • WpPart
    Parts 6
جونگکوک پسر ۲۷ای که بعد از مرگ پدرش همه انتظار داشتند اون افسرده و گوشه گیر بشه. اما اون به چیزی بدتر از افسردگی دچار شد. به ادمی تبدیل شد که دیگه چیزی برای از دست دادن نداشت پوچ و خالی . خالی بودنش را با مشروبات الکلی و پوچ بودنش رو با دوست های نادرست و کلاب های شبانه پر می کرد. تا الانم فقط بخاطر قولی که تو نوجونیش به خودش داده بود زندگی می کرد. اما تو سن ۲۱سالگیش اتفاق عجیبی افتاد؛ با یه تصادف به سمت مرگ رفت و به طرز عجیبی برگشت و اونجا بود که راز بزرگ و عجیب خانوادگیشون رو فهمید. قسمتی از فیکشن: معاون رئیس جمهور ایتالیا املی راشل: میتونن در طول روزهم بیرون برن؟ منظورم اینکه با نور خورشید مشکلی ندارن؟ دکتر پارک خنده کوتاهی کرد و گفت: ببینید این ومپایرها با ومپایرهای تو فیلم و رومان ها خیلی فرق دارن؛ اونها تقریبا مثل ما انسان هستن و خون مینوشن چون میل شدیدی بهش دارن مثل کسایی که سندروم رنفیلد دارن ولی خون باعث میشه این ومپایرها با این ژن قدرت بیشتری داشته باشن.واینکه زیر افتاب میتونن راه برن نفوذ ذهنی یا هیپونوتیزم نمیتونن بکنن از سیر بدشون نمیاد نیزه چوبی روشون اثر نمیزاره. این اولین فیکشن منه و شما قراره یک فیک ومپایری خیلی متفاوت بخونید کاپل اصلی:ویکوک کاپل های فرعی: نامجین یونمین یه کاپل دیگه
Paranoia by sunflower_ir
sunflower_ir
  • WpView
    Reads 142,904
  • WpVote
    Votes 14,603
  • WpPart
    Parts 25
حالا دیگه دنبال تو نمی‌گردم. شاید اگر دستم رو دراز کنم بتونم خیالِ بودن با تو تا ابد رو بردارم و بذارمش همون جایی که می‌خوام، زیر اون تک درخت. ولی الان تقریبا دو سال میگذره...تو رفتی و رقصیدن با تو، توی اون دشت پر از گل های زرد، خام ترین خیال من باقی میمونه. واسه همیشه.✨ . . . . . Couples : vkook , jikook , yoonmin