K
160 stories
𝟔 𝐑𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧𝐬 𝐭𝐨 𝐬𝐮𝐫𝐯𝐢𝐯𝐞 [𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯] by jasminyas19
jasminyas19
  • WpView
    Reads 1,817
  • WpVote
    Votes 286
  • WpPart
    Parts 14
برای زوجی که زندگیشون هیچ اصلی به جز خوش‌گذرونی و هیجان نداره و درآمدشون از جیب مردم یا میز قمار تامین می‌شه، یه محرک باید وجود داشته باشه که جفت پا بپره وسط زندگیشون. و چه محرکی بهتر از یک بچه، درست اون لحظه‌ای که انتظارش رو ندارن! ~~~~~~~~~~~ _ ۳ تا دلیل برای زنده موندن اون و ۳ تا برای خودمون! اگه دلایل کافی بودن، نگهش می‌داریم... ~~~~~~~~~~~ Couple~Kookv Genre~ Omegaveres, Fluff, Mpreg, Romance, Smut, Dram زمان آپ~پنجشنبه‌ها
شریک خون| BloodBound by Emmary_kim22
Emmary_kim22
  • WpView
    Reads 159
  • WpVote
    Votes 30
  • WpPart
    Parts 5
_این بیرون چیکار می‌کنی، لونا؟ تهیونگ سرش رو بالا گرفت. و همون لحظه قلبش فرو ریخت. اون لعنتی... از کی با اون موتور مشکیِ لعنتیش درست روبه‌روش ایستاده بود؟ _ت-تو اینجا...؟ جونگ‌کوک کلاه کاسکتشو برداشت و نگاه سردش رو مستقیم توی چشم‌های تهیونگ دوخت. _اول تو جواب منو بده. این بیرون، با این حال... چیکار می‌کنی؟ تهیونگ نگاهشو دزدید و از کنارش رد شد. از این بدتر مگه می‌شد؟ دشمنش، درست توی بدترین لحظه‌ی زندگیش، شاهد این وضعِ به‌هم‌ریخته باشه. _کی این بلا رو سرت آورده؟ صداش آروم بود، اما توش خشمی خوابیده بود. جونگ‌کوک از موتور پایین اومد و قبل از اینکه تهیونگ فرصت واکنش داشته باشه، نزدیک شد. شستش خیلی آهسته، تقریباً نوازش‌وار، روی زخم گوشه‌ی لب تهیونگ نشست. _به تو ربطی نداره. _ربط داره، لونا. جونگ‌کوک صدای حرف زدنش رو پایین آورد. _خیلی هم ربط داره. کی جرئت کرده جز من بهت دست بزنه؟ تهیونگ دوباره ازش فاصله گرفت. این‌بار نه برای فرار از جواب... برای پنهان کردن حلقه‌ی اشکی که بی‌اجازه داشت توی چشم‌هاش جمع می‌شد. خواست بره. اما دستش محکم کشیده شد عقب و دوباره به همون نقطه برگشت. جونگ‌کوک با صدایی که بین دستور و خواهش گیر کرده بود گفت: _لازم نیست چیزی بگی. منم دیگه سؤال نمی‌پرسم. مکث کوتاهی کرد. _فقط... با من
Lilac Pearl by G_army_ivy
G_army_ivy
  • WpView
    Reads 142
  • WpVote
    Votes 26
  • WpPart
    Parts 4
مروارید یاسی روایتگر داستان جئون تهیونگ امگایی است که نام‌خانوادگی،عشق و فرزند پادشاه گرگینه ها را دارد با این وجود،دربار شاه مخالف اوست و آلفا جئون جونگکوک ، پادشاهی جوان و کم‌تجربه اما با ملاحظه و محبوب مردم .. در این میان جنگ بزرگی رخ داده است،جنگی که ریشه در نفرتی دیرینه دارد؛کینه‌ای میان گرگینه ها و خون‌آشام ها! ولیعهد جانگ،مردی که به دنبال عدالت و صلح میگردد،، خون‌خواری که از خونریزی بیزار است! باید دید دست سرنوشت چگونه گرگ ها و خون‌خواران را رو به روی هم قرار می‌دهد... Writer:IVY Genre:Omegaverse_mpreg_ angst_romance_happy end Couple:Kookv_Namjin_Yoonmin start : 404.09.12 پارت‌گذاری:منظم و آخر هفته
[ 𝐁𝐫𝐢𝐧𝐠 𝐌𝐞 𝐓𝐨 𝐋𝐢𝐟𝐞 - 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 ] by prmmsmo
prmmsmo
  • WpView
    Reads 270
  • WpVote
    Votes 18
  • WpPart
    Parts 10
"من آزاد شدم، آن روزی که زنجیرهایش را بوسیدم... حالا دیگر نمی‌دانم کدام یک از ما دیوانه‌تر است: من که اسارت را عشق می‌نامم، یا او که عشقش را با دندان و خون به من ثابت می‌کند." | کاپل: کوک‌وی | ژانر: روان‌شناختی / دارک رومنس / اسمات | رده سنی: +۱۸ | مخاطب هدف: ▸ علاقه‌مندان به روابط پیچیده و روان‌کاوانه ▸ طرفداران ژانر دارک با عناصر شهوانی ▸ کسانی که به داستان‌های «عشق ناسالم اما جذاب» گرایش دارند
𝂡Aegis  by _Moonsan_
_Moonsan_
  • WpView
    Reads 1,382
  • WpVote
    Votes 365
  • WpPart
    Parts 5
دیدید می‌گن صبر کن اصلش برات پیدا بشه، آدم می‌شی؟ فکر می‌کنم داستان زندگی امگای سرکش و لاتِ چاله‌میدون قصه‌ی ما هم همین باشه... یه انیگمای از همه‌جا بی‌خبری که قراره تلپی بیفته روی زندگی پسر چموش و شیطونِ ما و اون رو به راه راست هدایت کنه؛ البته اگه مجبور نشه کشون‌کشون از گوشش بگیره و اون رو بدون توجه به غرغرهاش دنبال خودش بکشونتش... ولی خب... شاید اگه تهیونگ می‌فهمید بلافاصله بعداز اولین دیدارشون و مسخره‌کردن انیگما به‌خاطر مشکلش چطور قراره درگیر عشقش بشه، هرگز برای اولین دیدار تند نمی‌رفت. _______________༺Aegis༻_______________ ✤ganer: Omegaverse, Romance, Angst, Smut ✤Couple: Kookv Telegram: @lunenoire_6 ~𝓜𝓸𝓸𝓷𝓼𝓪𝓷 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓼 𝔂𝓸𝓾♡
MISTAKE by angila123
angila123
  • WpView
    Reads 4,478
  • WpVote
    Votes 495
  • WpPart
    Parts 11
اون شب تهیونگ بزرگترین اشتباه زندگی اش را انجام داد ، اون با وجودی که می‌فهمید جفتش کیه ، بازم باهاش خوابید ! و با وجودی که می‌فهمید نوه جئون ها رو بارداره بازم فرار کرد و پنهون شد اما هیچوقت فکرش رو هم‌ نمی‌کرد که تو یه روز رندوم وقتی در خونه شو باز میکنه با جفتش یا همون بابای بچش رو به رو بشه ! " برام مهم نیست باهام میای یا نه ولی قطعا بچم باهام میاد " " تو نوه جئون ها و وارث پک " فرزند ماه " هستی !" نام : اشتباه کاپل : کوکوی ژانر : امگاورس ، عاشقانه ، درام ، امپرگ ، هپی اند (:
 Balyre | Kookv by cafune_ii
cafune_ii
  • WpView
    Reads 5,167
  • WpVote
    Votes 1,437
  • WpPart
    Parts 23
اگه به یکسال قبل از مرگت برگردی چیکار میکنی؟ وقتی که نمیدونی برای چی و چرا کشته شدی. تهیونگ این سوال رو هر روز بعد از تناسخ دوباره از خودش می‌پرسید. اون حالا دو تا راه داشت: مسیر خون و انتقام، یا رسیدن به رأس قدرت اگه جای اون بودید کدوم رو انتخاب میکردید؟ برای فهمیدن جواب با ما به دل خاطرات اون سفر کنید
"𝐇𝐔𝐑𝐓" 𝗄𝗈𝗈𝗄𝗏 by kimxophelia
kimxophelia
  • WpView
    Reads 1,558
  • WpVote
    Votes 165
  • WpPart
    Parts 5
- مولتی‌شات تمام شده، کوکوی - «جونگ‌کوک فقط می‌خواست به خودش ثابت کنه تهیونگ رو تمام و کمال داره؛ اما تهیونگ حتی فکرش رو هم نمی‌کرد مرد تا این حد بهم ریخته باشه که توی تخت، تمام خشمش رو بروز بده و بارها تا مرز بیهوشی ببرتش. » "𝖧𝗎𝗋𝗍" •𝖪𝖮𝖮𝖪𝖵 • 𝗌𝗆𝗎𝗍,𝖺𝗇𝗀𝖾𝗌𝗍. •𝗆𝗎𝗅𝗍𝗂𝗌𝗁𝗈𝗍
𝔽𝕒𝕥𝕙𝕖𝕣𝕤 by Z_ara86
Z_ara86
  • WpView
    Reads 71
  • WpVote
    Votes 9
  • WpPart
    Parts 2
همه چی با یه دوستی سه نفره شروع شد . کیم تهیونگ ، جئون جونگ کوک و مین مینجی ، به نظر خودشون شروع خوبی داشتن و قرار بود پایان خوبی هم داشته باشن . ولی همه چیز از جمله دوستی شون بعد از یه اشتباه یک شبه تغییر کرد و حالا بعد از شونزده سال اون سه نفر دوباره کنار هم بودن ، ولی یکی شون تغییر کرده بود .
my wolf🐺 by Lilyrobersonmira
Lilyrobersonmira
  • WpView
    Reads 588
  • WpVote
    Votes 92
  • WpPart
    Parts 7
متوقف شده⭕️ جئون جونگ‌کوک یه سلطان بی‌قید و شرطه، رهبر پک الفا ها که از شهر کوچیکشون مراقبت میکنه.‌ یه آلفای سایه‌دار که با دندون و پنجه حکومت می‌کنه. هر کی جلودارش وایسه، یا باید بمیره یا زانو بزنه. تنها موجودی که جرئت داره به قلمرو خصوصی‌اش وارد بشه، کیم تهیونگِ امگاست؛ یه شاهکار ظریف و معصوم که انگار از یه دنیای دیگه اومده تا با مرهم‌های دستش، هیولای درون جونگ‌کوک رو آروم کنه. این نزدیکی لعنتی، یه آتش زیر خاکستر ایجاد کرده؛ جونگ‌کوک داره به مرز جنون می‌رسه، چون حالا هر تار موی تهیونگ براش از کل پک عزیزتره. 💬 Blurb: اون آلفای قبیله‌ست، سرد، مغرور و همیشه فرمانده. من؟ یه امگای معمولی‌ام، فقط برای درمان و خدمت اینجام. هیچ‌وقت نباید چشم تو چشمش می‌شدم... ولی شدم. هر نگاهش یه تهدید بود، هر لمسش یه اشتباه‌. من عاشقش شدم. Blurb: تو قلمروی گرگ‌ها، آلفا ها با امگایی که سرنوشت براشون انتخاب میکنه جفت میشن نه با امگایی خودشون انتخاب می‌کنن. ... تهیونگ: و-ولی... جونگ‌کوک: "بوی خوشبختیت داره خفه‌ام می‌کنه، کیم. تو فکر می‌کنی این ناله‌ها رو کسی نمی‌شنوه؟ گوش کن، این یه اخطاره: تو مال منی، چه بخوای، چه نخوای، چه اون پیرمرد کثیف بخواد. اگه یه بار دیگه ببینم با اون چشمات به جای دیگه‌ای نگاه می‌کنی، کار