Fiction
27 stories
𝐮𝐧𝐫𝐞𝐪𝐮𝐢𝐭𝐞𝐝 𝐥𝐨𝐯𝐞 (𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤) by SUNSET_Vk
𝐮𝐧𝐫𝐞𝐪𝐮𝐢𝐭𝐞𝐝 𝐥𝐨𝐯𝐞 (𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤)
SUNSET_Vk
  • Reads 6,358
  • Votes 615
  • Parts 12
✍︎انقدر دوست دارم که حتی عاشق معشوقت شدم، که اونطور میخندونتت"وجودِ" من. _________ ❄︎ دل نوشته های پسری به نام جونگکوک برای معشوقش، که هیچ وقت نتونست خودش اون هارو بدستش بده.پسری که فاصله زیادی با عشقش نداشت اما این فاصله فقط مربوط به خونه هاشون بود ،نه قلب هاشون. _________ "معنی تایتل:عشق یکطرفه یا شیدایی بی‌فرجام یا شکست عشقی، گونه‌ای عشق نافرجام می‌باشد که در آن عاشق به دلایل روان‌شناختی به‌گونه‌ای بیمارگونه توان در میان گذاشتن عشق با معشوق را ندارد" •ᵛ𝒌𝒐𝒐𝒌 •ʳ𝒐𝒎𝒂𝒏𝒕𝒊𝒄-ˢ𝒂𝒅-ᵈ𝒊𝒂𝒓𝒚-ᵃ𝒏𝒈𝒆𝒔𝒕 •ˢ𝒉𝒐𝒓𝒕 𝒑𝒂𝒓𝒕 •Writer:ˢ𝒖𝒏𝒔𝒆𝒕 /پایان یافته/ "شروع: 1402/10"
+14 more
I Want A Husband (Kookv) by Chihiro_D
I Want A Husband (Kookv)
Chihiro_D
  • Reads 232,711
  • Votes 31,112
  • Parts 18
←⁩ شوهر می‌خوام تمام‌شده. ✔️ «همه‌ی امگاهای فامیل ازدواج کردن و فقط من موندم؛ این وسط گردن‌گیر دوست‌پسرم هم خرابه! من شوهر می‌خوام، دردم رو به کی بگم؟» تهیونگ احساس می‌کنه یه نفر طلسمش کرده، چون بختش به‌طرز عجیبی بسته شده؛ و این درحالیه که خواستگار پولدار و خفنش رو به‌خاطر دوست‌پسر گردن‌نگیرش رد می‌کنه و بعداً به شدت پشیمون می‌شه... کاپل: کوکوی، ناممین ژانر: عاشقانه، کمدی، اس.مات، امگاورس، فلاف
SPACE VOYAGE | Vkook [translated] by FuckingGeniusTae
SPACE VOYAGE | Vkook [translated]
FuckingGeniusTae
  • Reads 374,894
  • Votes 52,543
  • Parts 47
[ تکمیل شده ] وقتی هفت تا پسر که زیاد همدیگه رو نمیشناسن، داخل یک سفینه ی بزرگ، در فضا به مدت دو ماهِ کامل گیر بیفتن، همه چی قراره خیلی پیچیده و به‌هم ریخته شه!! این فن‌فیک اسمات داره. پس با ریسک خودتون بخونیدش
اعترافات رنگین کمونی by reyhane7611
اعترافات رنگین کمونی
reyhane7611
  • Reads 330,583
  • Votes 28,247
  • Parts 252
سلام بچه ها اینجا میخوام انواع و اقسام اعترافاتی که یک lgbt+ داشته باشه رو بذارم هرکسی هم دوست داشته باشه اعتراف ناشناس داشته باشه میتونه بفرسته من میذارم توی کتاب
𝐅𝐢𝐞𝐫𝐲 𝐍𝐢𝐠𝐡𝐭 ˢᵒᵖᵉ by haniyhope
𝐅𝐢𝐞𝐫𝐲 𝐍𝐢𝐠𝐡𝐭 ˢᵒᵖᵉ
haniyhope
  • Reads 29,803
  • Votes 4,803
  • Parts 30
[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] -توی اون شب من یه تیکه از تمام وجودمو از دست دادم! من سال ها با فکر اینکه اون رو از دست دادم زندگی کردم من سال ها عذاب کشیدم بهم نگو تو نمیدونی عذاب کشیدن یعنی چی...❤⚔ • کاپل اصلی: سپ (یونگی تاپ) کاپل فرعی: نامکوک ژانر: تاریخی، رمنس، درام، اسمات • فیک تموم شده اما هنوز پذیرای ووت و کامنت هاتون هست و من با تمام وجودم نظراتتون رو میخونم^-^💜
Taj Mahal ~|| Sope Au - Season 1  [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]  by _bunisa
Taj Mahal ~|| Sope Au - Season 1 [ ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ ]
_bunisa
  • Reads 29,960
  • Votes 4,039
  • Parts 27
هوسوک فقط می‌خواست خوش بگذرونه. جوون باشه، از روزهاش لذت ببره و مثلِ امگای سرکشی رفتار کنه که تمام زندگیش بوده. اما امگای سرکش، تصور نمی‌کرد خوش گذرونیش توی کلاب به بهم زدن با دوست پسرش و البته، پیدا کردنِ یه شخصِ بهتر ختم شه. یا، جایی که آلفا یونگی توی دعوای هوسوک و دوست پسرش دخالت و آروم راه‌اش رو به زندگی امگا باز می‌کنه. ----❦ 𝘤𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥 𖦹 ɴᴀᴍᴇ: تاج محل 𖦹 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: سپ 𖦹 ᴇɴᴅɪɴɢ: هپی 𖦹 ɢᴇɴʀᴇ: امگاورس، امپرگ، عاشقانه 𖦹Cover by: MJ_storiess ‼️فصل دوم این اثر با عنوان "دریای خاموش" در پیج آپ شده.‼️
The Little Prince(sope) by Ariel1386a
The Little Prince(sope)
Ariel1386a
  • Reads 278
  • Votes 72
  • Parts 1
● شازده کوچولو ● (Completed) - سوکی! - جان سوکی؟ - شازده کوچولو...اون واقعیه؟ حرکت دست های هوسوک بین موهای یونگی متوقف شد و با ناراحتی گفت: - معلومه که واقعیه ، من بهش باور دارم! یه وانشات کوچولو با کاپل سپ :)
𝗗𝗮𝗵𝗹𝗶𝗮 ᵛᵏᵒᵒᵏ ᵛᵉʳ by yelital
𝗗𝗮𝗵𝗹𝗶𝗮 ᵛᵏᵒᵒᵏ ᵛᵉʳ
yelital
  • Reads 79,597
  • Votes 12,323
  • Parts 55
𝙁𝙖𝙣𝙩𝙖𝙨𝙮 - 𝙎𝙘𝙝𝙤𝙤𝙡 𝙇𝙞𝙛𝙚 - 𝘼𝙣𝙜𝙨𝙩 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞 زیباترین مخلوق خدا درخواست انسان شدن کرد و برای تبدیل شدن به یک انسان باید نود و نه روز هویت اصلیش رو مخفی نگه می‌داشت. نباید بیشتر از سه نفر از ماهیتش با خبر می‌شدن اما درست در روز اولی که بین انسان بود، یک نفر رازش رو فهمید و مجبور شد باهاش یک پیوند ببنده... پیوندی که نمی‌دونست سرنوشتش رو‌ چطور تغییر خواهد داد! ___________________________________________________ - از من می‌خوای که رازت رو نگه‌ دارم؟ باشه، من ماهیت اصلیت رو به کسی لو نمی‌دم‌. - باید... باید بهم تضمین بدی! - پس بیا یه قرار داد ببندیم. - قرارداد؟ چی به من می‌رسه؟ - اینکه تا نود و نه روز رازت رو نگه می‌دارم؟ - در عوض ازم چی می‌خوای؟ - خودتو، خودتو بهم بده دالیا! ___________________________________________________ - گلی ظریف مثل تو، نباید به تنهایی توی سرزمین مردگان قدم بذاره، نمی‌ترسی که با یک اشاره، پژمرده‌ت کنم؟
Savage by fosiiii
Savage
fosiiii
  • Reads 43,623
  • Votes 9,051
  • Parts 75
:" هی بیایید میخوام روی یه حیوون نشان مالکیتمو بزنم بیایید ببینید چجوری میخوام اینو برده خودم کنم" مردها و زنها با فریادهای رییسشون از چادر بیرون اومده بودند همه جمع شده بودند.رییس، مینو روی زمین کشید جلوی سربازاش ونزدیک آتیش کنارشون پرت کرد.سربازها از اون وضع مین ترسیده بودند جیمین نفسش بند اومده بود نمیتونست باور کنه اون شخص داره با امپراطور اینکارو میکنه..... نویسنده: کریزی کاپل اصلی: سپ کاپل فرعی: مخفی روزهای آپ: سه شنبه+ بعضی از جمعه ها⁦(╥﹏╥)⁩
coffee and suger by lolo_chan7
coffee and suger
lolo_chan7
  • Reads 3,397
  • Votes 376
  • Parts 2
- اومدی؟ - از کجا فهمیدی؟ -عطرت؛ زود تر از خودت میرسه! sope♡ one shot○ hope and suga◇ ☕⏳