𝑀𝑦 𝑤𝑜𝑟𝑘🥀
3 stories
𝐊𝐨𝐦𝐨𝐫𝐞𝐛𝐢 [𝐊𝐨𝐨𝐤𝐕] by Vernious
Vernious
  • WpView
    Reads 190,992
  • WpVote
    Votes 28,765
  • WpPart
    Parts 36
[Completed] 𝐊𝐨𝐦𝐨𝐫𝐞𝐛𝐢🌱🥭 [koh-mo-reh-bee] (n.) کلمه ای ژاپنیست، به معنای پرتوهایی از خورشید، که از لا به لای برگ درختان عبور میکنند و به زمین میتابند. ∘₊✧──────✧₊∘ کیم تهیونگ، امگای شیرینی که عطر انبه تمام وجودش رو در بر گرفته بود، فکرش رو هم نمیکرد که نخوردن قرص‌های پیشگیری از هیت میتونه اینطور زندگیش رو دگرگون بکنه و اون رو با آلفای جوانی آشنا بکنه که خاص بود. همه چیز اون پسر خاص بود. از رایحه ی کمیاب واعتیاد آورش گرفته، تا رفتار و باورهاش. -«عشق نباید به عاشق درد بده.» -«عشق زاده میشه تا درد بده؛ ماهیتش درده و من اعتراضی ندارم. اگر درد میده، درمان هم میده.» با سکوت تهیونگ، جونگکوک لبخند ملیحی زد و یکبار دیگه با عطش لبهای خواستنی امگای جوان رو بوسید و لب زد: -«درد و درمان عشق من تویی تهیونگ.» 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐕 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬𝐞 🌱 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 🌱 𝐅𝐥𝐮𝐟𝐟 🌱 𝐒𝐦𝐮𝐭+18 اینجا همه چیز بوی انبه میده...🥭 Cover by: MJ_storiess
𝐌𝐚𝐫𝐨𝐨𝐧 [𝐕𝐊𝐨𝐨𝐤] by Vernious
Vernious
  • WpView
    Reads 465
  • WpVote
    Votes 33
  • WpPart
    Parts 1
[مارون یعنی خرمایی مایل به قرمز!🩸] 𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚 𝙑𝙆𝙤𝙤𝙠 𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝙑𝙖𝙢𝙥𝙞𝙧𝙚 | 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 | 𝙍𝙤𝙮𝙖𝙡 | 𝙎𝙢𝙪𝙩+18 ❌ورژن کوکوی مارون رو می‌تونید در همین اکانت بخونید. ❌ جونگ‌کوک پسری‌ست چشم‌خرمایی و زاده‌ی انسان که در قلعه به "کیسه‌ی‌ خون شاهزاده" شهرت دارد. علاقه‌ی خاص شاهزاده‌ی خون‌آشام به او و قانونی که دیگران را از نوشیدن خونش منع می‌کند، خون‌آشام‌ها را به این باور رسانده که خون پسر خوش عطر و شیرین‌ترین خون در تمام قلعه‌ست. و این، سرآغاز تمام مشکلات بود... ••• ••• ••• سرش را روی سینه‌اش گذاشت و به صدای "هیچ" گوش جان سپرد. قلبش نمی‌تپید اما جونگ‌کوک شیفته‌ی خلاء سینه‌ی شاهزاده بود. «تو، واقعاً دیگه هیچ‌وقت نمی‌خوای از خون من بنوشی؟» «همه‌ش به‌خاطر خودته چشم‌خرمایی.» «ولی این چیزیه که خودم می‌خوام! خودم می‌خوام از خونم بنوشی؛ من... من ازش خوشم میاد!»
𝐌𝐚𝐫𝐨𝐨𝐧 [𝐊𝐨𝐨𝐤𝐕] by Vernious
Vernious
  • WpView
    Reads 1,140
  • WpVote
    Votes 71
  • WpPart
    Parts 1
[مارون یعنی خرمایی مایل به قرمز!🩸] 𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚:𝙆𝙤𝙤𝙠𝙑 𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝙑𝙖𝙢𝙥𝙞𝙧𝙚 | 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 | 𝙍𝙤𝙮𝙖𝙡 | 𝙎𝙢𝙪𝙩+18 ❌ورژن ویکوک مارون رو می‌تونید در همین اکانت بخونید. ❌ تهیونگ پسری‌ست چشم‌خرمایی و زاده‌ی انسان که در قلعه به "کیسه‌ی‌ خون شاهزاده" شهرت دارد. علاقه‌ی خاص شاهزاده‌ی خون‌آشام به او و قانونی که دیگران را از نوشیدن خونش منع می‌کند، خون‌آشام‌ها را به این باور رسانده که خون پسر خوش عطر و شیرین‌ترین خون در تمام قلعه‌ست. و این، سرآغاز تمام مشکلات بود... ••• ••• ••• سرش را روی سینه‌اش گذاشت و به صدای "هیچ" گوش جان سپرد. قلبش نمی‌تپید اما تهیونگ شیفته‌ی خلاء سینه‌ی شاهزاده بود. «تو، واقعاً دیگه هیچ‌وقت نمی‌خوای از خون من بنوشی؟» «همه‌ش به‌خاطر خودته چشم‌خرمایی.» «ولی این چیزیه که خودم می‌خوام! خودم می‌خوام از خونم بنوشی؛ من... من ازش خوشم میاد!»