LGBT🌈
16 stories
regret by destielff
destielff
  • WpView
    Reads 63,826
  • WpVote
    Votes 9,310
  • WpPart
    Parts 139
کستیل پسر کشیش متعصب شهر عاشق دین وینچستر پر دردسر میشه... و این برای پدر چاک یه فاجعست...
The wrong life  by A115imaginations
A115imaginations
  • WpView
    Reads 3,112
  • WpVote
    Votes 323
  • WpPart
    Parts 13
خب =) این داستان شیپش کاکلزه ( جنسن و میشا ) داستان از اونجایی شروع میشه که میشا تو یه شرکت درخواست شغل میده ، طولی نمیکشه که میفهمه درواقع رییس اون شرکت ، جنسن ، اونو میشناسه ولی بهش چیزی نمیگه .... -چرا و چگونش توی داستان مشخص میشه 🤪 * نخواستم زیاد داستان لو بره برای همین پارت اولو بخونین تا اگه خوشتون اومد ادامش بدین * jensen : top misha : bott امیدوارم دوستش داشته باشین ♡_♡
"the star of my heart"[cockles] by mewrySH
mewrySH
  • WpView
    Reads 51,997
  • WpVote
    Votes 5,820
  • WpPart
    Parts 33
خوب گوش هات رو باز كن و ببين بهت چي ميگم...ميدوني معني اين قرارداد چيه؟معنيش اينه كه من تو رو خريدم،من صاحب تو ام...حالا تو هم بهتره به حرف صاحبت ات گوش كني،چون كالينز،تو هنوز عصبانيت منو نديدي! ______________________________________ فن سريال سوپرنچرال هستيد يا نيستيد،اگه به كتاب هايي با محوريت پسر/پسر علاقه داريد ميتونيد بخونيد اين داستان رو =]
My Broken Angle by aphroditeff
aphroditeff
  • WpView
    Reads 22,338
  • WpVote
    Votes 2,024
  • WpPart
    Parts 56
My broken angle by aphrodite 💚💙 ×اون تورو فراموش کرده ... اون همه خاطرات تلخشو فراموش کرده... +برام مهم نیست .... من که فراموشش نکردم ... من هیچوقت خاطرات شیرینم و فراموش نمیکنم ... 💚 💙 ❤ Compeleted
vampirestory by destielff
destielff
  • WpView
    Reads 55,136
  • WpVote
    Votes 6,433
  • WpPart
    Parts 36
دین یه خون آشام قدرمنده که مدت زیادیه تبدیل شده و از همه فاصله گرفته, تا اینکه یه پسر تنها رو پیدا میکنه تا ازش تغذیه کنه... (براساس خاطرات خون آشام) ✅کامل شده
This Is How It Ends by save_castiel
save_castiel
  • WpView
    Reads 46,981
  • WpVote
    Votes 6,401
  • WpPart
    Parts 137
کس و دین در دنیای رو به ویرانی بعد از برخاستن لوسیفر برای بقای خود و سایر انسان ها تلاش میکنند. داستان پایان ، تاریک و غمگین و در دنیایی بدون ذره ای امید اتفاق می افتد. داستان کامل شد 💙 First published 2019
Lillesem࿐ by maasahaa
maasahaa
  • WpView
    Reads 1,903
  • WpVote
    Votes 309
  • WpPart
    Parts 18
Lillesem : رد گم‌شده‌ گل. نشانه‌ ای از چیزی که روزی شکوفا بود. گفت : اگر نمی‌آمدی در آسمان به شکل یک فرشته بودی گفتم : من هنوز هم فرشته‌ام لبخند غمگینی زد و گفت : پس بال‌های تو کجا است؟ دست هایش را بر روی شانه‌هایم گذاشتم و گفتم : اینجا! گفت : این ها که شکسته اند.. جبران خلیل جبران
i will not return [Hannigram] by jesidabb
jesidabb
  • WpView
    Reads 41,766
  • WpVote
    Votes 3,600
  • WpPart
    Parts 75
نبردی که میان جنون و معقولیت باشد ، برنده ندارد. "In the war between sanity and madness, there are no victors - only scars." Channel ID : @iwnr_novel
The New human(Persian translation) by not_loosechester
not_loosechester
  • WpView
    Reads 23,186
  • WpVote
    Votes 2,185
  • WpPart
    Parts 30
كستيل، فرشته سقوط كرده، فرشته اي كه مسئول سقوط تمام فرشته ها از بهشته الان انسانه. يه انسان معمولي با احساساتي كه براش نااشنان. دين ، دوست صميميش سعي ميكنه تو اين راه كمكش كنه و انسان بودن رو براش اسون كنه. اگه سريال رو ديده باشيد داستان از قسمت اخر فصل هشت شروع ميشه. يعني سقوط فرشته ها. ولي كلا مسيرش از داستان فصل نه جداس. پس اگه هنوز فصل نه به بعدو نديد اسپويل نميشه براتون ----------------------------- بچه ها اين داستان خيلي معروفيه. كلي بازديد داشته و چندتا هم جايزه گرفته. من كه با انگليسيش كلي حال كردم گفتم بذار ترجمش كنم تا بلكه بقيه هم حال كنن باهاش. شرمنده اگه مث انگليسيش نيس چون اين اولين كار ترجممه . بعدم بعضي جاهاش خيلي اسمات ميشد منم روم نميشد خيلي با جزييات ترجمه كنم. ديگه به بزرگي خودتون ببخشيد.
supernatural by destielff
destielff
  • WpView
    Reads 6,826
  • WpVote
    Votes 1,079
  • WpPart
    Parts 34
کیا داستان های قبلی رو خوندن و دوست داشتن؟ این یکی رو از دست ندیدن, کاملا فانتزی و دلبره یه فرشته نگهبان که عاشق یه شکارچی میشه و همه چی رو بهم میریزه , اصل داستان بر مبنای سریاله, اما سریالی که باید میدیدم نه اونی که ساختن ... 💙💚 بخشی از داستان: کس با دیدن چشمای دین که یکدفعه مثل چشمای شیطان سیاه شدن بخودش لرزید و چند قدم با وحشت عقب رفت +دین... چه بلایی سرت اومده... میتونست تاریکی مطلق رو تو وجودش حس کنه, میتونست ببینه دینی که عاشق و مواظبش بوده دیگه سقوط کرده و از دست رفته, دین در حالی با لبخند ترسناکی جلو میومد با چشمای سیاهش بهش زل زده بود -قراره روز های جدیدی رو باهم تجربه کنیم کس... من هنوز همونقدر عاشقتم... جلو رفت و کنار گوش کس که به آرومی میلرزید زمزمه کرد -ولی عشقم مثل خودم سیاه و تاریک شده... خنجرش رو بسرعت حرکت داد و زیر گلوی کس رو پاره کرد, در حالی گریس رو تا آخرین قطره هاش جمع میکرد با خنده پستی گفت -من به این قدرت مطلق نیاز دارم... من پادشاه جهنم میشم تا هیچ شیطانی بدون اجازه من کاری نکنه... +دین... نه... کس بسختی گفت و با بیحالی رو زمین افتاد, دین دستبندی که طلسم مخصوص فرشته ها رو داشت به دستاش بست تا مطمئن بشه فرشتش نمیتونه ازش فرار کنه... بخاطر مشکلات فیلتر شکن تو کانال ممکنه سریع آپ بشه .