اون خوشگلاش
5 stories
Desire | Kookmin | Completed  by Hushi_Hikari
Hushi_Hikari
  • WpView
    Reads 4,518
  • WpVote
    Votes 380
  • WpPart
    Parts 44
خلاصه: دهه ی نود میلادی بوی قهوه ی تلخ و کلاه های کج فرانسوی پوستر های تئاتر شکسپیر در همه جای شهر. و پسری که توی اتاق واحدش در ساختمان هبیتیت مارسی نشسته و به عاشق بودن فکر می کنه... عشق به شوهر خواهرش که نوزده سال از خودش بزرگتره... آیا جونگکوک هم می‌تونه دل به عشق برادر زنش بده؟! کسی که از مارسی تا سئول رو طی کرده بود تا قلب شکست خورده اش رو ترمیم کنه... .................. _تو گنج منی...نقطه ی ضعف منی...بهونه ی من...دلیل جنونم...دلیل خشمم...خوب خودت رو ببین..تو اگه مال من باشی کارت زاره...دیوونه ات میکنم. چشم هر کسی که نگاهت کنه رو از کاسه در میارم، دست هر کسی که بخواد بهت بخوره رو، قلم می کنم. نفس هر کسی که به پوستت بخوره رو میبرم..اینارو میگم چون خودمو میشناسم، چون تو نیمه ی پنهان منی..‌. چون تو رو سخت به دست میارم ولی اگه به دست بیارم...دیگه راه برگشتی نداری...از یه جای به بعد مال منی...و هر کسی که بخواد تو رو از من بگیره باید اول از کلتم اجازه بگیره... Name:Desire| دزیره Main couple:Kookmin Stutus: complete Genre:dram,angst,romance,smut «بازگردانی فیکشن توسطpark hikari» هدیه ای برای تو هوشی عزیزم شایدم یه یادگاری ....دختر زیبایی که کهکشان چشمات درخشانه به اندازه ی اسمت. دوستت دارم شریک جرمم، بهترینم و قلبِ زندگیم. تهیونگا..سالگرد دوستیمون مبارک عزیزکرده ی من
You're Inferno by Hushi_Hikari
Hushi_Hikari
  • WpView
    Reads 675
  • WpVote
    Votes 38
  • WpPart
    Parts 3
+پر پروازمو گرفتی... _اونی که باعثش شد خودت بودی حالا دنبال مقصر می گردی!؟ داری میبینی که خودمم دیگه بالی ندارم که اوج بگیرم و تورو با خودم ببرم بالا. نگاهش رو گرفت. نمی‌خواست جز صداش چیزی ازش حس کنه با اینکه تا ابد وسط قلبش حفره ای بود که تنها با برادرش پر می شد.! _نگاهم کن... میتونم ببینم چطور تو قلبت داری دنبال من میگردی ...نگاهم کن ببین چطور بال هام رو به خاطر تو از دست دادم. من دنبال مقصر نگشتم...منوتو باهم به قعر جهنم تبعید شدیم. این کره ی خاکی ، جهنم من و توعه‌. +تو از وجودت منو پر کردی بخاطر همین الان اینجاییم! زمین انتخاب آخرش برای زندگی کردن بود اما الان به اجبار باید تحمل می‌کرد ،تا شاید دوباره بالی داشته باشه و رو به جیمین بگه« بالمو بگیر و باهام پرواز کن» رو برگردوند و برادرش رو از نظر گذروند _نبینم برق پشیمونی رو توی چشمات! چشم های تَرشو بست و به سمت قصر دورافتاده ای که هیچ موجود زنده ای اطرافش به چشم نمیخورد پا تند کرد. ناگهان به عقب کشیده شد و توی آغوش گرمی فرو رفت،گرمای آغوشش به حرف آوردش: +پشیمونی اخرین چیزیه که بهش فکر میکنم! -------------------------------- Genre:Thriller,Fantasy,Smut,Comedy,Harsh Couple: Kookmin Authors: ʜᴜꜱʜɪ & ʜɪᴋᴀʀɪ Hope to enjoy
Life Off by Hushi_Hikari
Hushi_Hikari
  • WpView
    Reads 18,984
  • WpVote
    Votes 1,604
  • WpPart
    Parts 26
و احساس میگوید: آنها عاشق بودند.تنها گناهشان عاشقی و تنها بهشتشان زندگی بود. زندگی ای که خیلی وقت بود به فراموشی سپرده بودنش. شاید در گوشه ای از دنیا زندگی خاموش نامیده شود.. _____________________________ _فراموشم نکن با نگاهی ناخوانا به پسرش چشم دوخت +کدوم شکارچیی طعمه اش رو فراموش میکنه؟ ______________________________ Couple: Kookmin, Vmin Genres: . bissiness,action, romance,smut, crime Authors: ʜᴜꜱʜɪ & ʜɪᴋᴀʀɪ Up status: completed Hope to enjoy
Arghavan | Kookmin by Hushi_Hikari
Hushi_Hikari
  • WpView
    Reads 10,884
  • WpVote
    Votes 618
  • WpPart
    Parts 20
یک روزی درد ما، خشم مُرده رو زنده می‌کنه.! آتش حسرت‌ هایمان شعله می‌کشه و این آدم‌های پوشالی رو می‌سوزونه.! سر قبرهای خالی می‌رقصیم، جنون مرگ توی خون و استخونامون جرقه می‌زنه.! سیگارامون به سوختن ادامه می‌دن و به پُکِ آخر نمی‌رسند.! قهوه توی فنجون‌هامون یخ نمی زنه! قیمت یک جام شراب سرخ در کلیسا، یکشنبه‌ها یک بوسه خواهد بود؛ و روزهای باقی هفته دو بوسه.! چراغ‌های این شهر رو خاموش می‌کنم تا روی ویرانه های سوخته ی هیلز قدم بزنیم! و در انتهای شب ، جلوی چشم همه ی کشیش ها، مسیح رو روی سینه ات به صلیب می کشم.! در نهایت روزی گلبرگ های ارغوان از دور تنمون باز میشه و اون روز ما خوشحال تریم! ____________ 𝑵𝒂𝒎𝒆: 𝐀𝐫𝐠𝐡𝐚𝐯𝐚𝐧| ارغوان 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑲𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑴𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒚, 𝑪𝒓𝒊𝒎𝒆, 𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕, 𝑺𝒎𝒖𝒕, 𝑨𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏, 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝑫𝒂𝒓𝒌, 𝑯𝒂𝒓𝒔𝒉 𝑨𝒖𝒕𝒉𝒐𝒓𝒔: 𝑯𝒖𝒔𝒉𝒊 & 𝑯𝒊𝒌𝒂𝒓𝒊
خون آبی ✥ نامجین؛ یونمین؛ ویکوک by maedeh1
maedeh1
  • WpView
    Reads 364,534
  • WpVote
    Votes 62,106
  • WpPart
    Parts 61
تو جامعه ای که رنگ خون تعیین کننده ی طبقه ی اجتماعیه نمیشه دنبال عدالت گشت. شعار مدرسه ی ما این بود... درد زیباست. - پارک جیمین