من، همیشه دنبال نور بودم با اینکه تاریکی به سمت من می دوید.
ولی؛ من سرعتم رو به سمت پرتوی خورشید زیاد تر میکردم،
من یه جستوجوگرم، میتونی پارک جیمین صدام کنی!
Genre: Omegavers, Romance, Smut, Slice of life
{من محافظِ بادیگاردم هستم}
کاش از اول میدونستم با کمک کردن بهت دارم خودمو تو چه دردسری میندازم.
انگار من با دست های خودم قلبم رو گذاشتم رو تیغه ی گلِ رز.
این یه عشق تعریف نشدست،
قرار نیست حتی خودمون بفهمیم که بهش دچار شدیم،
چه برسه به باقی آدم ها
که بخوان درک کنن یا بپذیرنش...
☆این فیکشن قراره وایب قرمزرنگ از جوونی بده☆
_____________________________
خلاصه ی قسمتی از داستان:
جئون جونگ کوک پسر وزیر جئون یه هوموفوبیک که هیچ وقت راجب گی بودنش حتی فکر هم نکرده. تا اینکه اون روز دستش روی لینک گی پورن لعنتی رفت ، و وقتی چشم باز کرد دید با فانتزی های یه پسر موصورتی خودارضایی کرده و الان به شدت عصبیه...
چون این اصلا خوب نیست؛ نه واسه زندگیش ، نه واسه نامزدش ، نه واسه ابروی خانواده ش و نه برای شغل ، آینده و موقعیتش....
○Couple : kookmin - Secret / little namjin
○Writer : min meli
○Genre : Drama - Romance - smut- slice of life -comedy
♦️ورژن یونمین تو همین اکانت♦️
نیمهی روح اون پسر، یک ببر بود!
.
.
.
.
ژانر: تاریخی|افسانهای|معمایی|رمنس|اسمات
با الهام از سریال زیبای The Untamed و Dark و همچنین، رمان مشهور
The Husky and his white cat Shizun
تکمیلشده✓
به قلم بلکاستار
موزهی داستان که شامل موسیقی و فنارتهای شماست:
@TheHeartFF
Name: The Star Of Your Eyes
Writer: Rahil
Couple: Koomin
Up: I Don't know
تیکه ای از داستان:
_تو اگه گل بودی می شدی رز، اگه نیاز بودی می شدی بغل، اگه صدا بودی می شدی صدای موج دریا و اگه توصیف زیبایی بودی می شدی ماه، ماه من!
+می خوای همین طور به لوس کردنم ادامه بدی؟
_اگه باعث میشه همین طور به بغل بگیرمت، آره، می خوام لوست کنم.
❌صحنه های خشن و اسمات برای کسایی که علاقه ایی به خوندن ندارند علامت زده شده تا از خوندن فیک بیشتر لذت ببرند.❌
"مولن روژ"
نویسنده: "پانیکا"
ژانر: "جنایی،رمنس،انگست،اکشن،اسمات"
کاپل: "کوکمین/جیکوک،سپ،ناممین،نامجین، چانبک"
~•~•~•~•~•~•~•~•
با آرامش شمع مشکی رنگ رو روی سکو گذاشت:
_از کدوم خدا حرف میزنی پدر؟ وجود خدا توی زندگی من حتی یک لحظه ام حس نمیشه!
کشیش به آرومی لب باز کرد:
_خدا برای هر کسی به اندازه ای وجود داره که اون شخص بهش ایمان داره، این یه رابطه دوطرفه است!
جیمین پوزخند بی صدایی زد، گردنبند صلیبش رو لمس کرد و با کنایه گفت:
_پس خدا پارتنر خوبی نیست!
بعد از مدتی سکوت حرکت تثلیث رو انجام داد:
_به نام پدر، پسر و روح القدس
کف دست هاشو جلوی سینه اش بهم چسبوند و نرم زمزمه کرد:
_به مردانی که امشب جونشون رو از دست دادن آرامش ببخش...
مکثی کرد و با پوزخند ادامه داد:
_پارتنر مغرور من!
~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~
وضعیت: پایان یافته
سوالی که هر روز از خودم میپرسم اینه که کسی هست که مثل من از کسی که عمیقاً دوستش داره بترسه؟
کسی هست درست مثل من وقتی داره با لبخند به عکس های معشوقهی زیباش نگاه میکنه و اون رو تحسین میکنه از حس داخل چشمای قشنگش بترسه و با همون لبخندی که روی لب داره دستاش بلرزه ؟
کسی هست درست مثل من هر روز صبح به امید دیدن دوباره ی محبوبش از خواب بلند شه و با انرژی ای تموم نشدنی خودش رو آماده کنه تا زودتر بتونه دوباره تو پناهگاه عزیزش که آغوش اون باشه حبس بشه و آروم بگیره ولی در عین حال لرزش دستاش از روی ترس نزاره به درستی بند های کفشش رو ببنده و موقع رانندگی ترس بهش غالب بشه و تا مرز تصادف بره و وقتی به مکان معشوقه اش رسید تپش قلب حالش رو بد کنه و مجبور شه جرعه ای آب بنوشه و سرش از ترس گیج بره و وقتی تو آغوشش فرو میره پاهاش بلرزه و بدنش شل بشه ؟
کسی هست اینقدر از کسی که عاشقشه بترسه ؟
کسی هست مثل تو زیبا و ترسناک باشه ؟
کسی هست مثل تو معشوقه اش رو تو عشق غرق کنه و داخل چشماش کابوس رو به نمایش بزاره ؟
محبوب من
من دوستت دارم
اما ازت میترسم
#kookmin
#jikook
#bts
#fanfic
#kook
#jimin
#vkook
#kookv