❞ چرا من اینقدر میترسم تو رو از دست بدم ، وقتی تو حتی مال من نیستی؟ ❝ .................................. لیسا بعد از اینکه به دلیل وابستگی شدید به الکل و سیگار از کلینیک درمانی و مشاوره که توش به عنوان یه تراپیست کار میکرد به طور موقت اخراج شد، به رئیسش قول داد خیلی زود خودش رو جمع و جور کنه و برگرده. اما بعد از سه ماه تلاش و مقاومت، درگیر جدایی از نامزدش شد. شبی که دست از همهی دنیا کشیده بود، توی بار با فرد غریبه آشنا میشه و تصمیم میگیره واسه یه شب از تمام خط قرمزهاش رد بشه... (برگرفته از یک رمان امریکایی)

❝How old are you❞ jungkook asked. You just put two fingers infront of him. ❝2!?❞he asked with a frown. ❝T-twenty❞you said nervously after shaking your head as *NO* ❝I used to mentally laugh at your dad whenever he calls you baby..... until I meet you❞ he said with a chuckle. ❝And here you are......actually a baby❞ you heard him again. ❝D-don't call me baby.....I'm m-mature❞ you said with angry pout. He smiled at your cuteness. ❝Cupid did an amazing job......cause you are my baby......My baby wife❞ he said snuggling his face in the crook of your neck. •••••••••••••••••••••••••••• A story about a cold Mafia business man finding a cute, clumsy and sweet girl as a life partner. A story about how an arrange marriage turn into love. A story about how an innocent angel become the devils breathing and heartbeat. A story filled with cliché and cringy stuffs like poor, weak, sweet girl with cold rude heartless millionaire and of course Hot Guy. 🔞Different different warning for slightly smut and fully smut Read at your own risk⚠ 💋English is not my first language. Nor I'm an experienced writer. So please don't comment something judgemental. 💋BUT You're always welcome to provide suggestions. Please be nice to everyone, it doesn't cost anything. Cover designed by ✨its_pihu1997✨ Story concept by ✨zarabunny97✨ About plot writing, editing and story line, all the rights reserved to @swaeg001 Started: 31st December, 2020 Finished: 10th October, 2021 ✨Achievement: #1 in btsjk #1 in btsff #1 in watty #1 in agony #1 in btsboys #1 in btsarmy #1 in btsfanfic #1 in fanclub #1 in arrangedmarriage #1 in maturethemes #2 in btsscenarios #3 in jeongguk #3 in lovestory #3 in btssmut #3 in jimin #5 in taehyung #8 in Rude [✨I'm definitely happy with this✨]

من توی زندگیم طعم سختی،بدبختی،بی‌پولیو چشیدم.. دختری که تمام درگیریش زندگی و سلامتی مادرش بود و براش هرکاری میکرد؛ تا اینکه طعم جدیدی به زندگیش اضافه شد...^عشق^ من عاشق فرشته ای شدم که بر تاریکی حکومت میکنه! . . حالا من موندم با فکری که درگیر مادرشه و قلبی که برای عشقش میتپه.... ژانر:رمانتیک،اکشن،اسمات،هپی اند ♣️♦️کاپل:jungkook X girl ♦️♣️ زمان آپ:نامشخص(به کامنتا و ووت بستگی داره) لطفا اگه خوشتون اومد به لیست خوندنتون اضافش کنید *_* ووت یادتون نره.... (برای فیک های بیشتر پیج رو فالو کنیدmarmy2006@)

#multishot #boyxgirl #KTH الکساندرا، شاهدختی که هیچ وجهه اشرافی نداره. اما زندگیش با دیدن شاهزاده کیم از کره عوض میشه. شاهزاده ای که اول با هویتی دروغی به قلبش پا میزاره. وضعیت تکمیل یافته ✓

این کتاب ، داستان یک پسر و دختری را روایت میکند که همراه با دوستان جوانشان فقط از روی کنجکاوی روحی احظار میکنند و به دام عذابی دردناک می افتند ! ____________________ قسمتی از فیک : - همه را بیرون راند و با عجله از انجا دور شدند اما ، دخترکش ، با سنگی برخورد و روی زمین فرود آمد . پس از بقیه عقب ماند ، وحشت آمیزی که تفاوتی با هیولا نداشت هر چه بیشتر به دختر نزدیک میشد . دخترک بیچاره تاوان گناهی ناکرده را پس میداد ! تاوانِ "معشوقه" بودن پسر .......... نوسینده : راشل ‌کاپل : استریت ژانر : ترسناک ، هیجانی ، عاشقانه ، رمنس ، راز آلود

کتابفروشی سر خیابون سوم برای سوریم جذاب بود ؛ اما نه به اندازه صاحبش پارک جیمین ... پسری که به خاطر حادثه ای که براش پیش اومده بود خودشو لا به لای قفسه های کتاب حبس میکرد ... داستان من یه عاشقانه لوس و شیرین کلیشه ای نیست ... در مورد زندگیه واقعیِ . جایی که طبق یه قانون نانوشته دختراش نمیتونن به یه پسر به راحتی ابراز علاقه کنن . ❖ کاپل : 「 دختر پسری 」 پارک جیمین _ لی سوریم | کیم تهیونگ _ مین جی وو ❖ شخصیت های فرعی : جئون جونگ کوک ، کیم نامجون ، کیم سوکجین ، مین یونگی ، جانگ هوسوک ، جانگ سویون ❖ ژانر : رومنس ، درام ، برشی از زندگی ، انگست ، هپی اند ⨷ توجه : توضیحات، پوستر ها ، توییت ها و جزئیات دیگه در مورد دیلی رو تو چنل تلگرام با آیدی @m_ydaily میتونین پیدا کنین

انسان؟خيلي وقته چيزي ازشون نشنيدم! اينجا فقط بايد هيولا باشي! ________ اين داستان شامل صحنه هاي خشن و مثبت هجده ميباشد! اگر مشكل داريد خواهش ميكنم وارد نشويد!❤️ #9 in fanfiction

سناریوهای دخترپسری از تمام اعضا... ¤ ️وقتی کوکی که یه آیدلِ مشهورِ، می‌فهمه ازش حامله شدی... ¤ وقتی تهیونگ یه خون‌آشامه و تو معشوقه‌‌ای که شیفته‌ و دلباخته‌شی... ¤ وقتی جیمین با اعضا دعواش شده و اومده پیش تو تا آرومش کنی... ¤ وقتی از ناپدریت کتک خوردی و هوسوک متوجه می‌شه... ¤ وقتی اطلاعات مهم مین‌یونگی رو اشتباهی پاک می‌کنی و کینک‌های ددی بودنش برمی‌گرده! ¤ وقتی نامجون یه بادیگارد و تو از این شغل خطرناکش ناراحتی... ¤ وقتی قراره اولین دفعه توی بار سرویس بدی و جین [متصدی بار] بهت بوسیدن رو یاد میده... و بیش از ۵۰ سناریو با موضوعات مختلف از همه‌ی اعضا... به قلم ایوا🍃