جادوگر گفته بود: اگر خواهرش میخواهد باردار شود، باید هفت شب متوالی، درست از ساعت یک بامداد تا پیش از طلوع آفتاب، زیر بزرگترین درخت جنگل بنشیند؛ با لباسی کاملاً سفید، تمیز و زیبا... مثل لباس عروس.
: تو میخوای بچهدار شی، به من چه!
: تهیونگا، خواهش میکنم... گفته شوهرم نباید همراهم باشه. تنها میترسم.
: حتی فکرشم نکن!
اما کسی فکرش را هم نمیکرد...
اگر تهیونگ، اشتباهی و بیخبر، زیر آن درخت مینشست چه میشد؟
جنی که از اعماق تاریکی ها احضار شده بود، نمیدانست «عروسی که قرار بود کودکش رو حمل کند» ان پسر نیست،نطفهی شیطان در شکم کسی کاشته شد که نباید....
_________________
kookv
🪶 نام داستان: کلاغ سیاه
•کاپل: کوکمین
•ژانر: جنایی، انگست، رمنس، اسمات، امگاورس، امپرگ.
خلاصه:
جئون جونگکوک، نابغه و فرماندهی برجستهای که به دلیل اتفاقات گذشته، از همه طرد و پس زده شد. وجود او از بدو تولد در کنار هر فرد، منجر به مرگ و نحسی میشد. و حال اون در کنار جیمینه! پارک جیمین. امگایی که در یک شب سرد و سوزناک، جئون رو از مرگ نجات میده و اون رو درمان میکنه. هیچ چیزی برای از دست دادن نداره. حتی اگر به نابودی کشیده بشه، تنها چیزی که میخواد جئون جونگکوکه.
شاید جئون جونگکوک، به همراه نشان ارتباط و تولهای از خون فرمانده؟
**********************
Completed♥️🗝
بخشی از فیک:
"بس کن بس کن چرا فکر میکنی سختی که تو تحمل کردی و من تحمل نکردم چرا همچین فکر مسخره ای میکنی؟ به همون اندازه ای که تو سختی کشیدی منم کشیدم ، من و ببین ! تو باعث شدی من اینجوری بشم..اینی که میبینی جلوته هیولایی که خودت از من درست کردی .....
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
"بازی با کلمات چیزی رو تغیییر نمیده ، قلب شکستم رو فقط با اثبات کردن دوست داشتنت میتونی ترمیم کنی"
_______________________
"بیا خوده حرومزادش اومد ....
"ب.کشم"
جیمین به سختی گفت لبخند لرزونی زد با نفرت به چشمای اون مرد نگاه کرد
هر لحظه کمبود اکسیژن بیشتر به بدنش فشار میاورد احساس خفگی بهش دست میداد
پارک با دیدن پررویی جیمین بیشتر حرصش گرفت حلقه دستاش رو دور گردن پسرک تنگ تر کرد و محکمتر اون رو به سمت زمین فشرد
〽️نام فیک : my mom's boyfriend
〽️ ژانر : تینیج _اسمات _رومنس_ انگست
〽️روز های آپ : جمعه
〽️کاپل : کوکمین
〽️وضعیت فیک : پایان یافته
〽️نویسنده :jikookies 97
〽️مترجم : jisa
〽️ خلاصه فیک : وقتی جیمین از مدرسه خسته کنندش به خونه برگشت انتظار چیز های زیادی رو داشت...
انتظار داشت مادرش رو خوشحال از برگشتنش ببینه...
یا اینکه اتاقش رو توی همون حالتی ببینه که قبلا ول کرده بود...
ولی انتظار نداشت که ملاقاتی با دوست پسر جدید مادرش جئون جانگ کوک داشته باشه...
جئون جانگ کوک کسی که 9 سال از مادرش جوون تر بود و جذاب تر از اونی بود که میشد با کلمات توصیف کرد.
جیمین اول میخواست که از شیطانی که در غالب جانگ کوک خونش رو تصاحب کرده بود ، متنفر بشه...
حداقل چیزی بود که تلاش میکرد...
ولی جانگ کوک اینکار رو برای جیمین آسون نمیکرد و بالاخره تبدیل به تنها چیزی شد که جیمین میتونست بهش فکر کنه...
اشتباهی که انجام شد، اشتباهات زیادی رو دنبال خودش آورد...
تنها مانعی که سر راه بود، مادر جیمین بود و شاید اینکه جانگ کوک 23 سال داشت و جیمین 16 سال...
این کتاب جلد دوم از مجموعه ی راز شورای دانش آموزی است.
در این کتاب به احساسات جونگکوک نسبت به تهیونگ در طول رابطشون میپردازه و قراره شاهد تغییرات روحیاتشون نسبت به هم و بهتر شدن رابطشون باشیم.
نام اثر: پشت درهای بسته
کاپل: کوکوی، یونمین، نامجین
ژانر: فول اسمات، انگست، درتی تاک
مترجم: NiYaZ
تایم آپ: سه شنبه عصر
❎⭕️✅💢توجه💢✅⭕️❎
این فیک با اجازه ی نویسنده ی اصلی داستان ترجمه شده
و همینطور ورژن اولیه ی با کاپل چانبک نوشته شده
که در صفحه ی دیگه ای آپ میشه
🔞هشدار🔞
⛔️دارای صحنههای باز سکسی، تجاوز و کمی بی دی اس ام
⚠️لطفا محدودهی سنی رو رعایت کنید
❌انتقادی نسبت به داستان وارد نیس، چون تمام تذکرها داده شده‼️
نام فیکشن: راز شورای دانش آموزی
کاپل: کوکوی، سُپ، نامجین
ژانر: فول اسمات، انگست، درتی تاک
مترجم: NiYaZ
تایم آپ: سه شنبه عصر
❎⭕️✅💢توجه💢✅⭕️❎
این فیک با اجازه ی نویسنده ی اصلی داستان ترجمه شده
و همینطور ورژن اولیه ی با کاپل چانبک نوشته شده
که در صفحه ی دیگه ای آپ میشه
🔞هشدار🔞
⛔️دارای صحنههای باز سکسی، تجاوز و کمی بی دی اس ام
⚠️لطفا محدودهی سنی رو رعایت کنید
❌انتقادی نسبت به داستان وارد نیس، چون تمام تذکرها داده شده‼️
⚜️قسمتی از فیک⚜️
جونگکوک نفسش رو کنار گوش تهیونگ بیرون داد و نفس گرمش باعث غلغلک پوست تهیونگ شد.
".. که سونبه به فاکت بده؟"
تهیونگ تقریبا با بیچارگی جواب داد: "ب-بله"
صداش پر التماس بود. میتونست عضوش رو که یک دفعه سفت شده بود رو احساس کنه.
" جونگکوک سونبه، لطفا "
"و بهت گفته بودم اگه میخوای من به فاکت بدم، چه قولی رو باید بهم بدی؟"
تهیونگ درحالیکه تمام بدنش آروم میلرزید و به سختی سعی داشت جلوی خودش رو بگیره تا در مقابل ناخن جونگکوک که به آرومی روی شکاف عضوش کشیده میشد ناله نکنه، جواب داد:
"ا-این راز ماست..."
"چی؟ صداتو نشنیدم"
تهیونگ این دفعه بلندتر گفت:" این راز ماست. هیچکس نباید از این قضیه بویی ببره"
-جونگ کوک...جیمین و پسرشون رو ترک می کنه و میره!...حالا بعد از چهار سال دوباره جیمین رو می بینه!...
تاپ : جونگ کوک
باتم : جیمین
-این بوک امپرگ است!...پایان خوش!
-ترجمه شده و تمامی حقوق آن متعلق به نویسنده است...
✳️نام فیک : Acting
✳️ژانر : ازدواج اجباری _ انگست_ رومنس _امپرگ
✳️روز های آپ : دوشنبه _پنجشنبه
✳️کاپل ها : کوکمین _ کوکوی
✳️وضعیت فیک : پایان یافته
✳️نویسنده : jikukaGCbook
✳️مترجم : jisa
✳️پارک جیمین پسری بود که مجبور شد برای خوشحالی پدر و مادرش و به دست آوردن مقام و پول با جئون جانگ کوکی ازدواج کنه که کس دیگه ای رو دوست داشت...
جانگ کوکی که سرد و مغرور بود و اهمیتی به وجود جیمین نمیداد...
جیمین فکر میکرد میتونه با جانگ کوک کنار بیاد ولی یه اتفاق باعث شد که همه چیز بین اون دوتا عوض بشه...
❌این فیک با اجازه نویسنده اصلی به فارسی بازگردانی شده... 🎭
⛓🩸جنون خاکستری ⛓🩸
✵نویسنده : سرندیپیتی
✵ژانر : مافیا، هارش، اسمات، رومنس، انگست
✵کاپل : کوکمین
✵وضعیت آپ : اتمام یافته.
⛓🩸تکهای از داستان:
_واقعا فکر کردی میتونی از دست من در بری؟!
_چی؟
بدون داشتن ایدهای درباره اینکه چرا باید شخص غریبهای چنین جملهای رو با چنین لحنی بهش بگه با ترسی که به یکباره توی دلش نشست، بدون پلک زدن به مرد خیره شد.
با حس سنگینی نگاه پسر روی خودش، چشم از جاده گرفت و به جیمین داد.
پوزخندی زد و عینک دودیش رو از روی چشم برداشت.
با دیدن چشمهای مرد که با جدیت بهش دوخته شده بودن، سکوت کرد.
" تا حالا کسی رئیسشون و ندیده... نمیدونم تا چه حد درسته اما شنیدم چشمهاش دو رنگه، یکی مشکی و اون یکی طوسی "
=•=•=•=•=•=•=•=•=
⛓🩸خلاصه :
یک تلخی زننده، چیزی مثل جویدن بادام تلخ؛
حضور خواسته و ناخواسته جئون جونگکوک، رئیس مافیا و بزرگترین کازینوی شهر در زندگی پارک جیمین، پسری که ناآگاه از این تلخی، پا به این کازینو میذاره...
باید دید گره خوردن بَند زندگی پسرک به خاکستری وجود جئون جونگکوک چه سرنوشتی رو برای جیمین رقم میزنه...