vjssjjsjsbsnykdkdky's Reading List
26 stories
Bloody Painting [L.S][Z.M] by fa3exi
Bloody Painting [L.S][Z.M]
fa3exi
  • Reads 63,609
  • Votes 11,932
  • Parts 52
-Complete- -ادما سرگرمم میکنن. تغییر دادنشون جالبه. با بقیه تنها کاری که میکردم این بود که مرگشون رو به زیبایی تبدیل کنم اما این یکی باعث میشه بخوام به یک چیز دیگه فکر کنم اونم تغییر دادن شخصیتشه. اینکه میخواستی زبونشو ببری ولی بعدا با یک کاره دیگه خودش دیگه حرف نمیزنه یا اینکه میخواستی رنگ خونشو ببینی ولی خودش این کارو میکنه مثل یک تابلوی نقاشی میمونه. اولش سفیده و رنگی نداره اما بعدش... فقط یک شاهکاره که فقط تو بوجودش اوردی. مثل صیقل دادن و تغییر دادن سنگ ها و ساخت مجسمه ها. اما فرق داره وقتی که اون به مرور زمان خودشه که تابلویه خودش رو میسازه. میبینی نایل؟ تو هنرمند نیستی که اینارو درک کنی. -درسته من کسی نیستم که با مرگ بازی کنه. P.s:⚠️ با توجه به روحیه‌ای که دارید بخونید،نه چیزی که فکر می‌کنید. start"Aug 2, 2020" finished"Aug 14, 2021" #1dark #1stylinson #1horror #1zayn #2harry #2ziam #2boyxboy #2ff #3larry
You Taught Me How To Love (I Taught You How To Stop) [L.S] by eyasamin
You Taught Me How To Love (I Taught You How To Stop) [L.S]
eyasamin
  • Reads 9,210
  • Votes 1,596
  • Parts 14
COMPLETED || EDITED MAFIA ROMANCE || - ميخواي بهم شليك كني؟باشه انجامش بده لويي. + نه؛الان كه فكر ميكنم به اندازه كافي زخم روت جا گذاشتم! Mpreg On AO3 : Devilinmybrain --- 1 #Boss 1 #Boy 1 #Iran 1 #Intersex 1 #Harrystyles 2 #Harry 2 #Louis 2 #Larry 2 #Louistomlinson 3 #Larrystylinson 4 #Niallhoran 4 #Zaynmalik 5 #Liampayne 8 #Onedirection
+19 more
Irresistible [L.S] *Completed* by darya_stylinsonff
Irresistible [L.S] *Completed*
darya_stylinsonff
  • Reads 33,864
  • Votes 6,586
  • Parts 37
چون تو برای من خواستنی، ممنوع، و هر چیزی بین این دو مفهومی. و من به سادگی نمیتونم مقاومت کنم...
···I'm HeRoiNe··· by Don_Mute
···I'm HeRoiNe···
Don_Mute
  • Reads 34,887
  • Votes 8,332
  • Parts 28
···Larry Stylinson Action Fanfiction··· من هروئینم, همسر هری ادوارد استایلز اون یه کارآگاهه, ولی, اون کشته شد... به دست تو, تاملینسون! |این ففیک دارای صحنه های خشن,قتل و مرگ,مصرف مواد,اسمات,فحاشی می باشد! استریت نیست!| ,',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',',' #1_gun #1_shortstory #2_harryandlouis
Playboy L.S (Persian Translation) by Iam_writing_here
Playboy L.S (Persian Translation)
Iam_writing_here
  • Reads 324,404
  • Votes 35,643
  • Parts 47
من اسیرش شده م ؛ اون زیادی تو حرفه ش خوبه.. هری استایلز ⬅ پلی بوی فن فیکشن لری استایلینسون به همراه کمی زیام✌ داستان در پیج اینستاگرام larry_ff_translate هم آپ میشه Best rank : #2 in fanfiction
Directioners Only by 1DFanFic_iran
Directioners Only
1DFanFic_iran
  • Reads 57,709
  • Votes 7,691
  • Parts 80
اين كتاب در مورد مسائل و اتفاقاتى كه در فندوم واندى مى افته س!! چيز هايى مثل جوك ، شعر ، موارد تصادفى كه باعث ميشه دايركشنر ها نسبت به بقيه فندونم هاى نرمال و مردم ديگه ، متفاوت به نظر برسن. [Persian Translation] copyright all rights reserved, ©hellokitty_415 Translated By : @BluestKitten & @itsmissstylinson #3 in Humor
Baby Heaven's In Your Eyes [L/S: Persian Translation] by harold_iran
Baby Heaven's In Your Eyes [L/S: Persian Translation]
harold_iran
  • Reads 95,967
  • Votes 10,302
  • Parts 25
[OnGoing] بیشتر از این نمیتونست تفاوتی بینشون باشه. لویی تاملینسون ۱۷ ساله که آخرین سال دبیرستانش رو تو معتبر ترین مدرسه غیرانتفاعی دانکستر میگذروند.اگه تنها یک چیز باشه که اونو به شدت آزار میده,قطعا مدرسه ی سطح پایینِ دولتیِ خیابون روبرویی هست. هری استایلز ۱۹ ساله,کسی که درحال گذروندن آخرین سال دبیرستانش تو مدرسه دولتی دانکستر هست.اون هیچوقت سره کلاساش حاضر نمیشه و اگرم به خودش این زحمتو بده,یا مسته یا های,بعضی وقتا هم جفتش.پوست بدنش پر از تتوعه و اگه تنها یک چیز باشه که اون ازش خیلی متنفره,اونم بچه های پر افاده و سوسول مدرسه غیر دولتیِ خیابون روبروییه. یا جور دیگش اینه,جایی که هری پسر بد و به فاک رفته با کلی مشکل تو زندگیش,لویی پسر پولدار فوق العاده و خوشبخت,که مدرسه هاشون دقیقا روبروی همدیگن.اونا تو یه پارتی باهم آشنا میشن و شاید این آخرین و تنها چیزیه که بهش احتیاج دارن.
Say Something~L.S [Completed] by gisustylinson
Say Something~L.S [Completed]
gisustylinson
  • Reads 125,837
  • Votes 17,785
  • Parts 40
"یه چیزی بگو...دارم ازت دست میکشم... من فردِ خاصِ زندگیت میشم، اگر تو ازم بخوای... هر جایی بری من دنبالت خواهم اومد... یه چیزی بگو... دارم ازت ناامید میشم..." say something I'm giving up on you... Translator : @blueheartedme_
🆔THIS is US🆔 by mysterious_nh
🆔THIS is US🆔
mysterious_nh
  • Reads 41,002
  • Votes 4,208
  • Parts 86
داستان طنز از اتفاقات روزمره بین اعضای واندایرکشن❕ ☠اثرات داستان : 1-شباهت پیدا کردن خنده هایتان به گراز های زخمی💀 2-لبخند زدن به گوشی حتی وقتی که در حال خواندن داستان نیستید📱 3-مرگ💯(معمولا ناشی از خنده زیاد اما مورد هایی هم دیده شده که جان خود را بر اثر سرکوب کردن خنده و ترک خوردن استخوان های داخل بدن از دست داده اند🤗🌷) Have a good day ! Originally by : @nasi_malik_1d (telegram)
12 (l.s)(z.m) -Complete- by toovic
12 (l.s)(z.m) -Complete-
toovic
  • Reads 246,693
  • Votes 43,976
  • Parts 58
۴ تا جوجه دانشجو که تنها دغدغه ی زندگیشون نمره ی دانشگاس و فکر میکنن تمام دنیا دور خودشون میچرخه و تنها چیزی که بهش فک می کنن اینه که کرم بعدیشونو کجا بریزن. غافل از اینکه یه اتفاق عجیب انتظارشونو میکشه ! یه اتفاق عجیب؟ شایدم یه موجود عجیب! موجودی که اجازه ورود به این دنیا رو نداره.... کاری که انجام دادن واقعا ارزششو داشت ؟؟ ........ نگاهمو به چشمای یخیش دوختم. تیله های بی روح آبیش نه تنها کمکی به کمتر شدن لرز بدنم نمیکرد بلکه حس میکردم مثل سیاه چاله روحمو سمت خودش میکشید. دستشو اروم بالا اورد و روی فکم گذاشت و از سرمای غیر عادی دستش صورتم مور مور شد. آروم سرمو سمت راست برگردوند. با دیدن بازتاب خودم توی آینه نفسم برید آخه...‌ فقط.... من..... توی آینه معلوم بودم. ⚠️هنگام خوندن فف نخ و سوزن همرایتان باشد.....خطر پاره شدن(از خنده) پارت های اولیه در دست تعمیر میباشد🛂