Legendary
19 stories
Phoenix   by ImaginaryLilith
ImaginaryLilith
  • WpView
    Reads 296,332
  • WpVote
    Votes 71,366
  • WpPart
    Parts 90
Completed ✅ تمام شده كاپل ها: چانبك، هونهان ژانر: جنايي، عاشقانه، مرموز داراي محدوديت سني R خلاصه: يك تيم پليس جرايم خشن (متشكل از بكهيون، سهون، جونگده، كيونگ سو و جونگين) كه با يه سري قتل هاي زنجيره اي از قاتلي به اسم ققنوس رو به رو ميشن و تلاش در حل اون دارن... -- يه پليس به قتل ميرسه. بكهيون و همكارش سهون رو ديواراي خونه اون نوشته هاي قاتلشو ديدن و ميدونن كه كار كيه. يه قاتل زنجيره اي به اسم ققنوس. قاتلي كه هيچ ردي از خودش نذاشته جز يه سري نوشته ها و يادداشت هاي رمز گذاري شده كه اونها رو به سمت يه مانگاي اينترنتي هدايت ميكنن. قاتلي كه به گفته خودش، اين اولين قتلش نيست و بقيه قتل ها معلوم نشدن. ققنوس ميخواد شناخته بشه و در عين حال پيدا نميشه، شايد بخاطر اينه كه ققنوس اونقدر بهشون نزديكه نميتونن ببيننش. -- Best ranks: #1 exo 😭 #1 luhan #1 kpop #1 baekhyun #1 sehun #1 hunhan #1 chanbaek
Higanbana by ImaginaryLilith
ImaginaryLilith
  • WpView
    Reads 81,772
  • WpVote
    Votes 26,997
  • WpPart
    Parts 48
• خلاصه: تیم شماره‌ی ۳ جرایم خشن، در اولین روز‌های تشکیلش بعد از پذیرفتن دو عضو جدید یعنی چانیول و بکهیون، با پرونده‌ای عجیب رو به رو می‌شه، قاتلی که قبل از کشتن مقتول‌هاش دم در خونه‌شون یه شاخه گل هیگانبانا می‌ذاره تا مرگشون رو بهشون خبر بده. تیم مستعدانه دنبال اینه که این پرونده رو مثل پرونده‌های قبلی حل کنه اما چی می‌شه اگه یه روز دم در خونه‌ی یکیشون یه شاخه گل هیگانبانا قرار بگیره؟ • ژانر: جنایی، معمایی، عاشقانه، انگست، اسمات • هشدار: این فن‌فیکشن شامل استفاده از مواد مخدر و الکل، خشونت فیزیکی و‌ کلامی، سکس، تجاوز، سواستفاده‌ی فیزیکی و رفتاری، سلف‌هارم، افکار خودکشی و خودکشی، افسردگی و دیگر اختلالات روانیه. [اتمام یافته]
My baby shot me down  by fatiiiima_bs
fatiiiima_bs
  • WpView
    Reads 47,614
  • WpVote
    Votes 7,748
  • WpPart
    Parts 15
🍁نام فیک: My baby shot me down 🍁کاپل: چانبک 🍁ژانر: رمنس، انگست، روزمره 🍁محدودیت سنی: +۱۸ همه ی زخم ها یک روزی خوب میشوند بعضی ها زودتر، بی درد تر ، بی هیچ ردی از بین میروند.. یک روز صبح که لباس میپوشی متوجه میشوی اثری از آن نیست. بعضی زخم ها عمیقترند، ملتهبند، درد دارند، با هر لمس بی هوا سوزشی از زبری روی زخم شروع میشود ریشه میزند به اعصاب دستانت به اعصاب زانوانت به شقیقه ها به ماهیچه های قلبت به چشمانت به کیسه های اشکی گوشه ی چشمانت.. شب ها..به پهلوی راست میخوابی و مراقبی سرباز نکنند.. روزها..روی ان را خوب میپوشانی دلت نمیخواهد کسی زخمت را ببیند دلت نمیخواهد کسی چیزی بپرسد. میدانی انجاست ولی با همه درد و سوزشش دلت می خواهد فراموشش کنی. یک روز صبح که لباس میپوشی متوجه میشوی از زخماهایت تنها خطوط کج و معوج صورتی رنگ مانده و از دردهایت یک یاداوری محو از حسی که مدتها گریبان گیرت بود و حالا دیگر نیست. دیگر نیاز به پنهان کردن هیچ چیزی نداری. از خانه بیرون میزنی. نفسی تازه میکنی. دیگر از خودت و زخم هایت نمی‌ترسی از ادمهایی که زخمی ات میکنند نمیترسی. میدانی همه ی زخم ها یک روز خوب میشوند. حتی آنهایی که از عزیزترین هایت خورده ای.. *نیکی فیروزکوهی
Jeremiel's nightmare  by Psyrentical
Psyrentical
  • WpView
    Reads 1,039
  • WpVote
    Votes 225
  • WpPart
    Parts 20
"- از اول مسلم بود که خدا از من بدش میاد. واضح بود که حتی توروهم برای سیاه‌تر کردنِ روزهای همرنگِ شبم فرستاده بود، ولی تو که تنها بوسه‌ی خدا به روی روحِ من شدی.. تو که تنها لمسِ خدا به روی دردهای من شدی.. تو که نوازشِ دست‌هات شفادهنده‌ی زخم‌های فرستنده‌ت، خدا، شد و وجودت به‌کل نافرمانی از خواستِ خالقت به شمار میرفت. تو دیگه چرا خدات رو بنده شدی؟" لوهان همراه با سقوطِ اولین مروارید از دریای نگاهش خندید و ادامه داد: "- تو دیگه چرا اطاعت کردی ازش وقتی که میتونستی رانده‌شده‌ی درگاهش باشی و کنارم توی جهنم بمونی؟" سهون روی زانوهاش فرود اومد و با صدای لرزان ناشی از گریه‌‌اش جواب داد: "- برای رسیدن به نور باید از دلِ تاریکی گذشت و برای درست کردنِ پادزهر باید از خودِ زهر استفاده کرد. من برای یافتن جرمیل باید پا به درونِ کابوس‌هام میگذاشتم." و این شروعِ پایانِ همه‌چیز بود.
Gone With The Sea by vievhen
vievhen
  • WpView
    Reads 78,799
  • WpVote
    Votes 19,447
  • WpPart
    Parts 21
بابام یه ماهی فروش بود که بوی گند لباسش اجازه نمیداد شب ها تن برهنه مادرم رو در آغوش بکشه،یا بوسه خوش آمد من رو برای بعد از کار داشته باشه. این شد که یه روز وقتی پدرم احساس کرد به اندازه کافی برای «داشتن » بزرگ شدم دستشو رو شونه هام گذاشت و زمزمه کرد "نقاش شو پسرم، و تن برهنه اون کسی که دوسش داری رو ثبت کن ،ماهی فروش ها حق عاشق شدن ندارند" اما من دیدمش،یه جایی میون جسد هزاران ماهی. (چانبک)
•𝑫𝒓𝒆𝒂𝒎 𝒂𝒃𝒐𝒖𝒕 𝒎𝒆༄ by LiviaFictions
LiviaFictions
  • WpView
    Reads 94,076
  • WpVote
    Votes 25,404
  • WpPart
    Parts 44
☪ خلاصه↶ فراموشی انتخابی، تنها بحرانی نیست که چان باید باهاش در کنار بکهیون، همسر فراموش شده ش، و سه فرزند شیرینشون دست و پنجه نرم کنه. چان حس میکنه اتفاقات اطرافش بشدت آشنان. جوری که انگار قبلا یکبار تمامشون رو زندگی کرده... ☪ عنوان⇜ رویایم را ببین | Dream about me ☪ کاپل⇜ چانبک ☪ ژانر⇜ انگست، علمی-تخیلی، عاشقانه، رازآلود ☪محدودیت سنی⇜18+ ☪ وضعیت⇜ تمام شده ☪ نویسنده⇜ اِمِرالد #1 on scifi #3 on رمنس #3 on انگست #3 on mystery #3 on angst
Cancer by REDneonlight
REDneonlight
  • WpView
    Reads 38,270
  • WpVote
    Votes 9,189
  • WpPart
    Parts 20
"بکهیون... محض رضای خدا. من می‌دونم که از زندگی چه‌چیزی میخوام. اینکه تو رو داشته باشم، خب؟ اما تو... تو نمی‌دونی. نمی‌دونی چه‌چیزی میخوای. از زندگی، من، حتی خودت! بهم میگی ازدواج کنم و بعد بابتش بازخواستم می‌کنی. من رو می‌بوسی و روز بعد میگی که عشقم احمقانه‌ست. ازم میخوای تمومش کنم و بعد شاکی میشی که چرا ازت دوری کردم... داری من رو به جنون می‌رسونی. داری کاری می‌کنی که از دستت خودم رو خلاص کنم، بکهیون!" [CHANBAEK × KAIHUN] [Angst × Slice of life]
Perfect Red by REDneonlight
REDneonlight
  • WpView
    Reads 12,118
  • WpVote
    Votes 3,346
  • WpPart
    Parts 16
"توی ماشینت میشینی و یک لیوان قهوه‌ی سرد به دستت میدن. حکم‌ت رو طوری توی دریا میندازن که لحظه‌ای با خودت فکر نکنی این کوفتی شاید چیز ارزشمندی باشه. مسئولین اسکله هرگز چشم دیدنت رو ندارن. عذاب وجدان به گردنشون چنگ میزنه. چون شاید دو هفته بعد از رفتنت، شایعاتی از شهرک‌ها بهشون میرسه. با هم پچ پچ میکنن؛ اوه، رفیق، فلانی رو یادته؟ همون که موهای کوتاه روشن داشت؟ یک گالن خون شده. یا یک بسته گوشت متحرک شده. این‌ها اسم‌هاییه که میذارن. ما میگیم: منبع. نیروی کار. اون‌ها میگن: گالن خون. بسته‌ی گوشت. و من صادقم، توصیف اون‌ها دقیق‌‌تره. توصیفِ لعنتی اون‌ها حقیقتا خیلی خیلی دقیق‌تره." [CHANBAEK] [Dystopia × Angst] هشدار محتوا: خودآزاری/ توهم/ خون/ حیوان‌آزاری
Paper Flowers by tetania_
tetania_
  • WpView
    Reads 1,805
  • WpVote
    Votes 159
  • WpPart
    Parts 3
Elegy for the Fallen Stars by ThePiink
ThePiink
  • WpView
    Reads 12,759
  • WpVote
    Votes 2,631
  • WpPart
    Parts 8
⸺نام فیکشن : مرثیه‌ای برای ستارگان افول‌ کرده🥀🥃 ⸺کاپل‌ها : چانبک┊هونهو┊ویکوک ⸺ژانر : درام ┊رازآلود┊اسمات ┊رمنس ⸺نویسنده : پینک 🍕🌿 ⸺آیدی نویسنده در تلگرام : @Pinkish8 ⸺روزهای آپ : پنج‌شنبه ها پ.ن: تمام کاپل‌ها ورس هستند. ⸺خلاصه : 💰بیون بکهیون، مدیر فروشِ کمپانی لیتاردو، مردی با هزاران نقاب بود🎭؛ در قرنی که پول حرف اول رو میزد، بکهیون برای به دست آوردن اون اسکناس های رنگی حتی حاضر به ازدواج با دختری از طبقه‌ی سرمایه دار شده بود که فرزند ارشد موسس کمپانی لیتاردو بود☕️ اما در یک روز خاص همه چیز از کنترلش خارج شد؛ روزی که پارک چانیول دارنده‌ی کمپانی کوچک و تازه تاسیسِ مکس‌می رو ملاقات و بعد از سالها، تمایلات همجنس گرایانه اش دوباره سرباز کرد🔥 بیون بکهیون حالا تنها سودای وسوسه پارک چانیول برای برقراری یک رابطه کوتاه مدت رو داشت🍸 اما با به قتل رسیدن رئیسِ‌ کل کمپانی لیتاردو و باز شدن پای یک کاراگاه خصوصی🕵🏻‍♂ به زندگیشون، همه چیز دست‌خوش تغییر شد؛ اینبار بکهیون برای رسیدن به جایگاه ریاست کمپانی نیاز به یک قربانی داشت─