Please you stay alive
_فرشتهها ترسناکتر از شیاطینان. صدای هیونجین گرمای خفیفی داشت. مثل یه آتیش کوچیک وسط زمستونهای مسکو. خم شد و کلاه کت پسر رو روی سرش کشید و درحالی که نفسش رو کنار گوشهای فلیکس رها میکرد با ناامیدی لب زد: _ و لعنت به من اگر بالهات رو لمس کنم، آنجل! *** برای فلیکس یه...