بهترین ها🌙🎶
3 stories
𝑰𝒏𝒔𝒂𝒏𝒊𝒕𝒚 | 𝑲𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 by sheri326
sheri326
  • WpView
    Reads 33,731
  • WpVote
    Votes 3,943
  • WpPart
    Parts 17
☆ووت و کامنت در حین خواندن فیک ، فراموش نشه☆ Name: Insanity Genres: smut dark romance drama psychological Couple: kookmin , vmin Channel: Everythingaboutbtss Writer: sheri Up Time: #Full [پارت ها طولانی هستند] ☆خلاصه☆ ●"جنون" شاید اسمش قشنگ باشه ، ولی پشت صحنه ای تاریک داره که برای هرکسی قابل رویت نیست جیمین داستان ما منتخب شده تا سر از نیمه ی تاریک شخصی که بیماری "جنون" داره در بیاره... ولی آخر داستان چی میشه؟ ●جیمین باید برای پروژه ی پایان نامش بیماری رو در تيمارستان به عهده بگیره و خوب شدن اون رو تضمین کنه... ولی آیا میتونه این پروژه رو به خوبی و خوشی کنار دوست پسرش تهیونگ‌ تموم کنه و با خیال راحت برای آینده اش برنامه ریزی کنه ! یا محو چشم‌های بیمارش میشه و ناخودآگاه خودش رو تسلیم خواسته هاش میکنه !؟ -------------------------------------------------------- ☆قسمتی از فیک☆ -کوک نکن ،مردم نگاهمون میکنن... سرش رو توی گودی گردن جیمین فرو برد -بزار نگاهمون کنن؛ در هر صورت اونها راجب عشق قضاوت میکنن و همونطور که بینیش رو روی گردن جیمین می‌کشید پوزخندی از سادگی پسر زود باور توی بغلش زد...
Salvatore: Res by Ministories13
Ministories13
  • WpView
    Reads 45,858
  • WpVote
    Votes 7,852
  • WpPart
    Parts 26
Salvatore : Res⛼(فول شده💜) . Return to seoul🦂 . فصل دوم salvatore . . ژانر:انگست•اکشن•بتریال•رومنس•اسمات . کاپل: کوکمین•تهگی . . خلاصه: کنار من میخوابی؟ تا گوشه ای از این توهم و تو دستات بگیری... من دارم به سمت پوچی میدوم... بدنت هوشیاری منو میگیره... و حرف های نا گفته حرف هایی که با خیره شدن به چشم هام توو ذهنت میچرخه و من... با من گریه میکنی؟ تا طلوع صبح... که پا بزاریم...روی تک تک نور های چشمک زن این شهر نفرین شده عزیزم...با من میمیری؟... . . . با من تا طلوع خورشید...گریه کن... . . . Savatore : Res . Return to seoul⛼ . . . ♡Mini stories♡
Salvatore by Ministories13
Ministories13
  • WpView
    Reads 158,939
  • WpVote
    Votes 23,835
  • WpPart
    Parts 59
(فصل اول فول💜)salvatore . ناجی . . . چطور شد؟چطور یکی میشه پاییز و بهار و تک تک ذره های هواش...تنها ترین الهه ی روی زمین...شکسته ترین...وقتی نبض بزنه اون نگاهش تو دونه دونه ی سلول های عصبیش... و فوران کنه اون حس سرخ داخل رگایی که یخ زده بود... حالا که داشت قدم برمیداشت سمت اون بهشت بی انتها...قدماش میلرزید...سست میشد...تحلیل میرفت هر چی که داشت غرور...ابهت...مردونگی...قسم خورده بود...به صداش...به چشماش...به روحش جلوی اون الهه ی جنگجو زانو زد و دستی به ساق پای سفید و خوشتراشش کشید و لذت مثل دارویی جذب سلول های تشنه ی تنش شد...ساق پاشو بالا اورد و بوسه هاش بودن که شروع شدن...از مچ تا زانو....و انگشتایی که روی رون سفیدش کشیده شد و همون فاصله ی هیجان انگیز و طی میکرد و حوله کنار میرفت و دیدش روی بهشتش کامل تر میشد اره این جئون جونگکوک بود زانو زده جلوی الهه اش دستایی که کنترل از دست میدادن دلی که عنان از کف داد و لبایی که تن سفیدی و لمس میکردن...تن سفید الهه ی هرزه اش...آفرودیته لعنتی که شده بود پاییز و بهار و ذره های هوایی که نفس میکشید آفرودیتی که با چشمایی خمار بند حولشو باز کرد و با پاهایی باز شده و پوزخندی منتظر حرکت بعدی سالوا شد جونگکوک__ناب ترین حضور زندگیم • • • کاپل اصلی : کوکمین • کاپل فرعی: یونمین.تهگی • ژانر: اکشن•هار