شروع یه انتقام جویی...چی میشه اگه دوتا باند مافیایی باهم دیگه دشمن باشند باند جئون به دنبال دختر رییس پلیس که باند پارک اون میدزده و برای جاسوسی خواهر خودش می‌فرسته تا اینکه.... پارت اول بخون خوشت اومد حمایت کن و به خوندن ادامه بده🤍 ------------------------------------------------------- Couple:lizkook_teahnnie_jirose_jinsoo

-عدالت همیشه برای ما قایم بوده...شاید چون یاد گرفتیم دنبالش نباشیم،فقط تحمل کنیم...ولی من دیگه نمی‌خوام فقط تحمل کنم! _________ عشق احساسیه که هرچقدرم ازش فرار کنی بازم به بن‌بست میخوری... واضح بخوام بگم باید بپذیری که عاشق شدی، این تنها راه برای زنده مونده! ژانر: عاشقانه _ درام _ اکشن به قلم : ونوس

Name: Trying To Survive _ Empty like me Genre: Romance_ Psychology_ Dram Couples : Jung Kook & girl _ Kim Taehuyng & girl_ Zain & girl_ Shawn & Camila Season: 1_5 Up time: Wednesday or Friday Channel: @IMAGINATIONS_BTS ------------------------------------------++++++++++++++ +چی شدی؟ خوبی؟ -حالا که تو عشقی نداری حتی اگه تحقیرمم کنی لذت بخشه چون باز هم منم که مورد توجه توام. تو عشقو با خشونت ثابت میکنی پس منم دیگه پسش نمیزنم. روحم خیلی خالیه کوک خیلی خالی! شازده کوچولو: کی اوضاع بهتر میشه؟ روباه: وقتی بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره!

• [Mafia forbidden Love series]👇 Mafia Caretaker jkff 🔥 Min Vanilla is the daughter of the leader of the largest American mafia in the country. Although she knows her father is a cruel man outside of their home, she has never seen that side of him. Min Yoongi has put all of his effort into preserving his daughters innocence, even in the midst of his criminal activity. Even though she's nineteen, Yoongi insists that someone stays to look after her when he goes on business. Enter jungkook. Jeon jungkook is the son of the leader of the biggest Italian mafia in the U.S.. Taught at a young age that violence is key, jungkook has grown into a man who has a hot temper and an iron fist. When assigned to watch over the daughter of an ally, he reluctantly accepts to keep the peace. What happens when tempers flare, boundaries are tested, and an innocent girl has a smart mouth? ______________________________ Vanilla:- can't we be together Jungkook:- your father will kill me Vall, with no regrets. _______________________________ The story contains mature language. Also mentioned violence. Don't proceed if you are uncomfortable. I do not sexualised any BTS member. please read it as an fan fiction. don't take it personally. Book cover credit goes to me @sugavall most beautiful writer 💖 "Mature language & themes"🔞🔞 jungkook X vanilla ( y/n) START~30/9/2023 END~30/11/2023

Min yn married to Jeon Jungkook, the cold Ceo of Jeon enterprises. But on the first day, he told her she is only his daughter's mother not his wife.

《_گذشته هیچوقت دست از سرم برنمیداره..و باعث میشه بیشتر از آینده بترسم! +من قراره توی آینده ت باشم... و دیگه اجازه نمیدم گذشته ات اذیتت کنه...》 𝗡𝗮𝗺𝗲: 𝐼 𝑤𝑖𝑠ℎ 𝑡ℎ𝑒 𝑙𝑖𝑒𝑠 𝑤𝑒𝑟𝑒 𝑡𝑟𝑢𝑒/کاش دروغ ها حقیقت داشتند 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲: 𝐃𝐫𝐚𝐦𝐚, 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 Jungkook&girl وضعیت: درحال آپ...

اشتباه کردیم. حماقت کردیم. و تاوان عشقمان را پس میدهیم. (استریت) وضعیت در حال اپلود...

فکر می‌کرد حالا که زندگیش نجات پیدا کرده میتونه از نو شروع کنه آدما گاهی اشتباه میکنن مگه نه؟ اما... بین‌تمام اشتباهاتی که مرتکب شد اون بهترینش بود! زیر اون قسمت هایی از زندگیش که با جونگ کوک بود رو باید هایلات فسفری کشید! بخشی از فیک: +خیره میشم به نور ماه چون از هرچیزی به چشمات شبیه تره منو ببخش،بابت همه چیز متاسفم و ممنونم -نمیتونی همینجوری ول کنی بری. دلت تنگ میشه مطمئن باش با خودت میگی اعصبانی میشد قهر می‌کرد گاهی داد میزد ولی با همه اینا.... منو دوست داشت +قرار نیست برم. قراره به زندگیم خاتمه بدم!

+ همه ش دروغه ، هم زندگی ، هم خوشبختی ، هم تو ! - نمیتونی بگی اینکه منِ لعنتی عاشقت شدم دروغه . ،،،،،،،،، اینجا حتی به سایه ات هم اعتماد نکن زندگی بی رحم تر از اونی بود که بتونم بفهمم کجای کارم اشتباه بود یا کجای زندگیم گناه کردم که الان توی این نقطه قرار دارم ، اما عشق یک اتفاق مقدس بود در دنیای تاریک و سیاه عشق رنگ داشت و روح میبخشید اما اینجا یک چیزی بود بین زخم و مرحم ، عشق و انتقام.... آیا این دنیای رنگارنگ سهم ما هم میشد؟ می‌شه توی این جهنم تاریک، بهشت کوچیکی به اسم «من و تو» پیدا کرد؟ - jeon jungkook | kim nara •••••••••• ژانر : معمایی ، رمنس ، پلیسی، درام ، اسمات •••••• به‌قلم‌نینا؛

🔴متوقف شده🔴 -هیوا- یعنی امید... اما امید همیشه روشن نیست. گاهی شبیه نوریه که فقط از دور دیده می‌شه. گاهی مثل صدای کسیه که دیگه برنمی‌گرده... و گاهی، تنها چیزیه که وقتی همه‌چیز از بین رفته، هنوز نفس می‌کشه. هیوا، فقط یک اسم نیست. یه زمزمه‌ست توی دلِ تاریکی. یه قول نانوشته به خودت، که حتی وقتی دنیا لهت کرد، تو هنوز بلند می‌شی... نه برای انتقام. نه برای دیگران. فقط برای اینکه امید، همون چیزیه که باهاش زنده‌ای. . . . زندگی‌ چویی مین‌هه در دنیای واقعی پر از دروغ و رنج بود، تا اینکه یک تصادف ناگهانی همه چیز را تغییر داد. مین‌هه وارد دنیای موازی می‌شود، جایی که نسخه‌ای از خودش با تصمیات متفاوتی، در حال زندگی متفاوتی است. در این دنیای جدید، او باید با انتخاب‌های جدید، گذشته‌اش را فراموش کند یا در دام آن بماند. "هیوا"، داستان امید، رهایی و فرصت دوباره‌ای است که در دنیای موازی به او داده شده. آیا می‌تواند سرنوشتش را تغییر دهد یا در تکرار گذشته‌اش غرق می‌شود؟ "هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم یه روز، وسط دود و هیاهوی دنیا، مرگ تنها راه نجاتم باشه." برای یه لحظه ساکت شد، بعد گفت: «صدات غم داره... حالت خوبه؟» لبخند تلخی زدم. «نمی‌دونم... شاید آره، شاید نه. فقط... خواستم بگم آهنگات... مخصوصاً اون یکی... Still With You... حس زندگی