Feat 🎭
8 stories
◤LAURENT◥ by lbluesfoxl
lbluesfoxl
  • WpView
    Reads 38,324
  • WpVote
    Votes 9,945
  • WpPart
    Parts 43
◐Name ↬Laurent ◑Couple↬ Chanbaek▴Kaisoo ◐Gener↬Drama▴Angst▴Smut ◑Summery↬ کی فکرش رو می‌کرد تو یه شب برفی وقتی دستور ترور کانگ هانیو از طرف گروهک Homeless Foster صادر شده، مامور منتخب رده A سازمان هدف رو گم کنه و دوربین اسلحه‌ی مرگبارش قدم‌های یه پرنس یخی روی صحنه‌ی سالن اپرای پرل رو دنبال کنه. میگن پرنده‌ها توی قفسه زنده نمی‌مونند، بکهیون همون پرندهایه که به خاطر جدا شدن از قفسش، آسمون رو نفرین میکنه. عشقی که توی زمستونی که همه چیز مرده، زیر دونه‌های برف نفس میکشه و رشد میکنه، شبیه یه آدم برفی تو یه تابستان داغ ذوب میشه و یه شالگردن خیس خورده به جا میذاره.
 Lily of the valley: Muguet (COMPLETED) by CynthiaPaul2002
CynthiaPaul2002
  • WpView
    Reads 139,781
  • WpVote
    Votes 24,712
  • WpPart
    Parts 17
بکهیون یه پزشک جامعه ستیز و منزویه که با توانایی ماوراطبیعیش میتونه تعداد روزهای باقی مونده از عمر آدمارو به شکل یه عدد بالای سرشون ببینه. اون ازدواج کرده، یه دختربچه داره و درظاهر کلی موفقه اما تو تمام دنیای تیره و تاریکش، فقط یکنفر هیچ عددی بالای سرش نداره و به بکهیون نمیگه چه موقع قراره بمیره. اون شخص کسی نیست جز همسر سابقش، پلیس جذابی به اسم پارک چانیول. 𖤐⃟🌱Fɪᴄ: Lɪʟʏ ᴏғ ᴛʜᴇ ᴠᴀʟᴇʏ: Mᴜɢᴜᴇᴛ 𖤐⃟🌱Gᴇɴʀᴇ: Cʀɪᴍɪɴᴀʟ, Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ, Aɴɢsᴛ, Sᴜʀʀᴇᴀʟ 𖤐⃟🌱Cᴏᴜᴘʟᴇ: CʜᴀɴBᴀᴇᴋ موگه یه فیکشن کوتاه و نمادینه.
the nepenthe by lilyblue92
lilyblue92
  • WpView
    Reads 63,591
  • WpVote
    Votes 19,338
  • WpPart
    Parts 47
Complete در فضای خفقان‌آور و پرالتهاب قرن 20 میلادی، ورود یک فرمانده‌ی جدید به پایگاه مرکزی، همه‌ چیز رو ترسناک‌تر و حتی تاریک‌تر می‌کرد. بیون بکهیون، فرمانده‌ی دست‌نشانده ژاپنی‌ها که شایعات عجیب‌ و غریب راجع‌بهش، حتی زودتر از خودش به پایگاه رسیده بود. آیا سرجوخه پارک با وجود روحیه‌ی وطن‌ پرستیش، می‌تونه به فرمانده بیون مرموز اعتماد کنه؟... writer: lilyblue chanbaek/beakyeol romance/angst/Historical story/smut
Sᴇʜᴜɴ  𖥧 by lbluesfoxl
lbluesfoxl
  • WpView
    Reads 5,692
  • WpVote
    Votes 1,324
  • WpPart
    Parts 11
_Sᴇʜᴜɴ ____ ׂׂૢ་༘࿐ سهون بعد از ده سال عشق اولش رو میبینه... در حالی که توی قلبش احساسات تازه‌ای جوونه زده. ╰┈➤ ✎ +همه میگن اولین عشق اونیه که هیچ وقت از یادت نمیره. من لو رو فراموش نکردم. اون ... اون اولین عشق، اولین بوسه، اولین رابطه، اولین امید من بود... جونگین شبیه یه لیوان شیشه‌ای زیر چرخ‌های یه ماشین پودر می‌شد. چقدر اولین بودن‌های لوهان دردناک بود وقتی قرار بود اینبار بشه آخرین. به همه‌ی چیزهایی که برای سهون به دست می‌آورد فکر کرد و به اینکه هم‌چنان برای اون مرد یه هیچ باقی مونده. دلش می‌خواست جلو بره. سهون رو ببوسه. محکم... به لب‌های باریکش مک بزنه و اسم لوهان رو از روی شکاف‌های باریک لب‌هاش بیرون بکشه و بعد کنار تختش تف کنه. سهون... لعنت به سهون.
Cancer by REDneonlight
REDneonlight
  • WpView
    Reads 38,046
  • WpVote
    Votes 9,169
  • WpPart
    Parts 20
"بکهیون... محض رضای خدا. من می‌دونم که از زندگی چه‌چیزی میخوام. اینکه تو رو داشته باشم، خب؟ اما تو... تو نمی‌دونی. نمی‌دونی چه‌چیزی میخوای. از زندگی، من، حتی خودت! بهم میگی ازدواج کنم و بعد بابتش بازخواستم می‌کنی. من رو می‌بوسی و روز بعد میگی که عشقم احمقانه‌ست. ازم میخوای تمومش کنم و بعد شاکی میشی که چرا ازت دوری کردم... داری من رو به جنون می‌رسونی. داری کاری می‌کنی که از دستت خودم رو خلاص کنم، بکهیون!" [CHANBAEK × KAIHUN] [Angst × Slice of life]