بهترین ها☘💛
20 stories
Cancer by REDneonlight
REDneonlight
  • WpView
    Reads 38,115
  • WpVote
    Votes 9,188
  • WpPart
    Parts 20
"بکهیون... محض رضای خدا. من می‌دونم که از زندگی چه‌چیزی میخوام. اینکه تو رو داشته باشم، خب؟ اما تو... تو نمی‌دونی. نمی‌دونی چه‌چیزی میخوای. از زندگی، من، حتی خودت! بهم میگی ازدواج کنم و بعد بابتش بازخواستم می‌کنی. من رو می‌بوسی و روز بعد میگی که عشقم احمقانه‌ست. ازم میخوای تمومش کنم و بعد شاکی میشی که چرا ازت دوری کردم... داری من رو به جنون می‌رسونی. داری کاری می‌کنی که از دستت خودم رو خلاص کنم، بکهیون!" [CHANBAEK × KAIHUN] [Angst × Slice of life]
We brought Lucifer To home [Completed] by byunmihee
byunmihee
  • WpView
    Reads 28,418
  • WpVote
    Votes 7,988
  • WpPart
    Parts 29
⁦ • لوسیفر را به خانه آوردیم • ☯ بعد از اون تصادف لعنتی نمی‌خندید ، همسر شادش، بمب انرژی خونه داشت رو به افسردگی می‌رفت پس وقتی دکتر پیت بهش پیشنهاد داد سریع قبولش کرد ☯ یکی از افرادی که در گذشته ازش بازجویی کرده بود با یه لبخند جوکر مانند بهش خیره شده بود و گفته بود: کارآگاه بیون هیچ روح و جنی به ترسناکی یه آدم روانی نیست، اگه روح و جن دیدی وایستا و نگاهش کن چون یه تجربه‌ی جدیده و می‌تونی با توصیف کردنش توی یه کتاب کلی پول به جیب بزنی، اون بهت آسیبی نمی‌زنه اما اگه یه آدم روانی دیدی سریع فرار کن چون تضمینی نیست که زنده بمونی و خاطراتش رو کتاب کنی! •• ☯ Couple •° chanbaek •• •• ☯ gener •° romance°•angst•° Criminal °• smut •• •• ☯ Complete √ •• ••Published In November 29, 20 ☯ محتوی این فیکشن دارای ماوراطبیعیه و اینجور چیزها نیست!
Juliet Roses (COMPLETED) by CynthiaPaul2002
CynthiaPaul2002
  • WpView
    Reads 207,642
  • WpVote
    Votes 33,712
  • WpPart
    Parts 20
سر موضوعات اساسی دعوا میکردن اما خیلی آسون آشتی میکردن. آخرشب بهم فحش میدادن و فردا صبح با یه سکس اوکی میشدن. انگار وقتی لخت و خواب‌آلود زیر ملحفه دراز کشیدی و پچ‌پچ میکنی "ببخشید"، "هرچی تو بگی"، "دوستت دارم" خیلی راحت‌تره. تمام دفاعیات و توجیهات بی‌ارزش میشن و اتفاقا جوری میبوسی و بغل میکنی و میگی اصلا همه چی تقصیر خودت بوده که نسبت به رفتار دیشبت شبیه دوقطبی‌ها بنظر میرسی. شاید باورنکردنی باشه اما از یه جایی به بعد وقتی دلشون برای همدیگه تنگ میشد، با دعوا شروع میکردن. انگار شروعش باید از این نقطه باشه. عادت شده بود. به کل‌کل و دعوا و لجبازی سر کوچکترین موضوعات عادت کردن. درواقع یه رابطه‌ی مضر ساختن و وانمود کردن همه‌چی اوکیه. همدیگه رو آزار دادن و اسمشو گذاشتن عشق! پارک چانیول رئیس حزب و گروه سیاسی PRK و همسرش بازیگر بیون بکهیون، یه زوج پر از خطا و ایراد. اونا یه رابطه‌ی سمی، شخصیت‌های متضاد، و یه تراژدی متفاوت دارن. -رابطمون مثل رزهای ژولیت بود. گرانبها و ظریف. نیاز به مراقبت و توجه داشت...اما ما براش تلاش نکردیم. 🥀Fɪᴄ: Tʜᴇ Jᴜʟɪᴇᴛ Rᴏsᴇs 🥀Cᴏᴜᴘʟᴇ: CʜᴀɴBᴀᴇᴋ 🥀Gᴇɴʀᴇ: Rᴇᴀʟʟɪsᴍ, Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ, Cʀɪᴍɪɴᴀʟ, Mʏsᴛᴇʀʏ, Dᴀɪʟʏ
Undertaker (COMPLETED) by CynthiaPaul2002
CynthiaPaul2002
  • WpView
    Reads 441,621
  • WpVote
    Votes 105,381
  • WpPart
    Parts 86
✫چانیول، یه بوکسر زیرزمینی 35 سالست که تو روسیه‌ همه به اسم رایان میشناسنش و از بعد تصادف پارسالش، دنبال گذشتش و شخصی که از بعد تصادف فراموشش کرده میگرده. ✫بکهیون، بهترین بالرین و پاتیناژکار 28 ساله روسیه‌ست که به جز رنگ موهاش، انگار صورت و لحن و رفتاراش هم روکشی از یخ و سرما دارن و این حتی مشکوک‌ترش میکنه اونم وقتی از نگاهش نفرت خاصی بیرون میزنه... -بهت گفته بودم خوشم نمیاد دهنت تلخی اون قهوه لعنتی رو بگیره! -اما تو که نمیدونی بعدش لبات چقدر شیرین بنظر میرسه. -امشب عجیب نگام میکنی. -امشب زیباتر از همیشه­‌ای. -هربار بهم میگی. -هربار زیباتر میشی. -تو چی از عشق میدونی... -عشق چیز ثابتی نیست که همه به یک شکل بشناسنش و توضیح و توصیف بشه...اون فقط باارزش­ترین چیز برای داشتن، سخت‌ترین چیز برای به دست آوردن و...دردناک‌ترین چیز برای از دست دادنه. -نه...تو هیچی از عشق نمیدونی... 𖤐⃟🪦Fɪᴄ: Uɴᴅᴇʀᴛᴀᴋᴇʀ 𖤐⃟🪦Cᴏᴜᴘʟᴇ: CʜᴀɴBᴀᴇᴋ, HᴜɴHᴀɴ, KᴀɪSᴏᴏ 𖤐⃟🪦Gᴇɴʀᴇ: ᴍʏsᴛᴇʀʏ, Aɴɢsᴛ, Cʀɪᴍɪɴᴀʟ, Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ, Nᴄ+18 فیکشن مافیایی آندرتیکر رو از دست ندید...
 Lily of the valley: Muguet (COMPLETED) by CynthiaPaul2002
CynthiaPaul2002
  • WpView
    Reads 139,909
  • WpVote
    Votes 24,713
  • WpPart
    Parts 17
بکهیون یه پزشک جامعه ستیز و منزویه که با توانایی ماوراطبیعیش میتونه تعداد روزهای باقی مونده از عمر آدمارو به شکل یه عدد بالای سرشون ببینه. اون ازدواج کرده، یه دختربچه داره و درظاهر کلی موفقه اما تو تمام دنیای تیره و تاریکش، فقط یکنفر هیچ عددی بالای سرش نداره و به بکهیون نمیگه چه موقع قراره بمیره. اون شخص کسی نیست جز همسر سابقش، پلیس جذابی به اسم پارک چانیول. 𖤐⃟🌱Fɪᴄ: Lɪʟʏ ᴏғ ᴛʜᴇ ᴠᴀʟᴇʏ: Mᴜɢᴜᴇᴛ 𖤐⃟🌱Gᴇɴʀᴇ: Cʀɪᴍɪɴᴀʟ, Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ, Aɴɢsᴛ, Sᴜʀʀᴇᴀʟ 𖤐⃟🌱Cᴏᴜᴘʟᴇ: CʜᴀɴBᴀᴇᴋ موگه یه فیکشن کوتاه و نمادینه.
Outlaw by CynthiaPaul2002
CynthiaPaul2002
  • WpView
    Reads 53,728
  • WpVote
    Votes 10,184
  • WpPart
    Parts 20
بکهیون گیتاریست اصلی یه بند راک و چانیول دانشجوی دکتری زبان فرانسه، درست وسط دل شهر عشاق همو جوری که نباید ملاقات میکنن. قصه‌ی ماجراجویی های دو نقاب‌دار قهار تو کوچه پس کوچه‌های شهر رو، خود پاریس از همون اول براتون تعریف میکنه... 𖤐⃟🎸Fɪᴄ: 𝙊𝙪𝙩𝙡𝙖𝙬 𖤐⃟🎸Cᴏᴜᴘʟᴇ: 𝘾𝙝𝙖𝙣𝘽𝙖𝙚𝙠 𖤐⃟🎸Gᴇɴʀᴇ: 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚, 𝙁𝙡𝙪𝙛𝙛, 𝘾𝙤𝙢𝙚𝙙𝙮, 𝙉𝙘18 این دفعه مهمون یه داستان به شیرینی قند هستید!
┎HETERO┒ by itsthebanshee
itsthebanshee
  • WpView
    Reads 3,620
  • WpVote
    Votes 608
  • WpPart
    Parts 32
«سال ها پیش پروژه غنی سازی جمعیت دیواری نامرئی ساخته شده از غرور و اصالت پوشالی بین الفاها و بتاها ساخت ، بتاها خاک زیر پای الفاها شدن و در چنگال سرد ویروس و تراشه ضد حس که ساخته شد تا زندگی بتاها رو تحت کنترل خودش دربیاره و روحشون رو به عصیان بکشه محبوس بی حسی شدن ، در حالی که اقلیت کمی از اونها به باور الفاها با خون کثیف زاده شدن ، اقلیتی که اموزش دیدن تا دنیاشون رو به روز های خوبی که تنها یک قصه ازش باقی مونده برگردونن ، اما مبارزه در یک سرزمین دروغین که احساسات در اون منع شده و مملو از راز های تاریکه به سختی شکستن سنگ با دست های خالی است...» ⋄✺━━━━━━━━━━━━━━━━━✺⋄ ╔ H̶E̶T̶E̶R̶O̶ ║ name: هِتِرو⚔️ ║genre: dystopia/thriller/romance ║couple: chanbaek
𝓡𝓮𝓿𝓲𝓿𝓪𝓵 𝓸𝓯 𝓽𝓱𝓮 𝓼𝓽𝓪𝓽𝓲𝓬 𝓭𝓪𝓻𝓴 by itsthebanshee
itsthebanshee
  • WpView
    Reads 2,295
  • WpVote
    Votes 364
  • WpPart
    Parts 51
«بکهیون تبعید شده ای هست که با زخم بال های قطع شده اش دست و پنجه نرم میکنه ، زخمی که میتونه اون رو بکشه. قصه ؛ قصه یک نفرینه ، نفرینی به اسم بکهیون ، کسی که زخمی روی شونه هاش هست ، تقدیر روی اون نمک میریزه و اون پیچ و تاب میخوره و بقیه فکر میکنن که میرقصه ، در حالی که هرکسی با هیولایی در زندگی خودش میجنگه، بکهیون در اون جنگ به همون هیولا تبدیل شده.» برشی از داستان ✍🏻: دست هاشو از بازو به شونه و درنهایت به زخم ها رسوند که شبیه گوشت مرده و فاسدی اون پشت خودنمایی میکردن ؛ انگشت هاشو روی زخمهای نیمه لخته شده کشید و درد رو بیشتر کرد، از ته قلب از اون زخم متنفر بود اما هیچ وقت نفهمید با هربار فشار دادن انگشت هاش توی اون زخم های کهنه به چی میرسه در حالی هر روز اون زخم یاداور این بود که اون همه مردگان بود ... دور افتاده از حال و اینده و محبوس گذشته ... برای همه ابلیس شد اما ، خودش فاوست کسی دیگر بود ... دنیا کی برای او عادلانه به پایان میرسید ؟ ⋄✺━━━━━━━━━━━━━━━━━ ✺⋄ ╔𝐑𝐞𝐯𝐢𝐯𝐚𝐥 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐞 𝐬𝐭𝐚𝐭𝐢𝐜 𝐝𝐚𝐫𝐤‌ ☯︎ ║ name: تجدید سیاه ساکن ༒ ║ Genre:رومنس/ فانتزی_گاتیک/‌ انگست༒ ║ Couple: چانبک ༒ ║ 1398-1400 ➥ ❨ 𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝 ❩
◟PANACEA◝ by itsthebanshee
itsthebanshee
  • WpView
    Reads 1,384
  • WpVote
    Votes 217
  • WpPart
    Parts 15
«زندگی او مثل اونچه گوته میگه پرتگاهی بود که تا انتها صخره اش جلو رفته و حتی لغزش پاهاش رو روی سنگ تیزی که شبیه به سیاره ای متحرک به چشم میاد حس کرده ، هرچند نه سقوط میکنه نه میخواد که سقوط کنه اما محبوس مغاک جنون افسار ذهنش میشه و بی محابا اجازه میده که مرگ جای چشمو ، خون جای عشقو ، جسم بی روح جای اغوشو ، یخ جای دل رو بگیره...» ⋄✺━━━━━━━━━━━━━━━━━ ✺⋄ ╔ 𝐩𝐚𝐧𝐚𝐜𝐞𝐚‌ ❧ ║ name: پاناسیا ✦ ║ Genre: NC17/crime/angst ✦ ║ Couple: chanbaek ✦ 🩸مینی فیک 🩹