love
112 stories
When We Were Young by LANALLAMA05
LANALLAMA05
  • WpView
    Reads 651,553
  • WpVote
    Votes 26,624
  • WpPart
    Parts 38
The adults of Wool's Orphanage were completely wrapped around Harrison Peverell's fingers. They cherished him, dotted on him, gave him extra of everything, even when the Orphanage already had so little. What they didn't know was that Harrison Peverell wasn't just a boy. He was a boy that got memories of his past life, everyday, through his dreams. Harrison Peverell was the Master of Death, only, he doesn't know until the day he remembers that he is, which is about 17 years into his second life. Death is patient with almost everything, but he desperately wants to meet his Master, face to face. So, turn that 17 years into 5 years. ¤¤¤¤¤ Tom Riddle, two years older than Harrison Peverell, was hated and feared at Wool's Orphanage. The only person that didn't hate or fear him was Harrison, who insisted on being called Harry. Tom didn't know what drew him to Harry, he didn't know why he was so fascinated by the way his jewel like eyes shined with a sharp cunning that no 5-year-old should have, so he avoided Harrison. He did this for a year, but Harry refused to be ignored. At age six, Harrison Peverell got the future Dark Lord wrapped tightly around his finger with a simple sentence. "If you are what is considered to be a freak, than I would rather be with you than be normal and accepted." ¤¤¤¤¤ This is a Tomarry Fanfic. It features boyxboy. Don't like, Don't read. Status: on-going Highest Rankings: #1 in wizards #2 in 1930s #1 in 1940s #2 in harrison #4 in darkharry #3 in hogwartsschoolofwitchcraftandwizardry #48 in tomriddle #6 in wizardingworld #3 in tomriddlelovestory #4 in tomarry #1 in masterofdeath #1 in tomxharry #1 in riddleera #1 in harrymort #1 in hp #1 in ww2 #4 in timetravel #3 in orphanage #10 in harrypotter #48 in hogwarts
𝗗𝗔𝗚𝗚𝗘𝗥 | 𝗩𝗞𝗢𝗢𝗞  by vkfic_
vkfic_
  • WpView
    Reads 677,478
  • WpVote
    Votes 90,152
  • WpPart
    Parts 37
هیچ‌وقت توی بدترین کابوس‌هام هم فکر نمی‌کردم برادر ناتنی‌ای که همیشه درباره‌ش می‌گفتن، همون جفتی باشه که سرنوشت برام انتخاب کرده. جئون جونگکوک، یه آلفای مغرور که از ازدواج پدرش با کیم ته‌هی ناراضیه و اون زن رو یه هرزه می‌دونه، اما هیچ‌وقت حتی به ذهنشم نرسیده بود که پسر همون زن، یه آلفای خون‌خالص، جفتش باشه ... یعنی کیم تهیونگ. «تو یه بی شخصیتی که رایحه‌ش حالمو بهم میزنه.» Dagger [ خنجر ] Couple : Taekook , Namjin , Sope تهکوک ، نامجین و سپ [ شیپ یونگی و هوسوک ] Genre : Omegaverse , Action , Romance , Smut Writer : Mahla Instagram : Vkfic_ Telegram : Tkfic Start:1404,01,01 تایم آپ نامنظم
💢I Married the Devil!💢 by johnny_wife
johnny_wife
  • WpView
    Reads 33,758
  • WpVote
    Votes 4,466
  • WpPart
    Parts 22
این اتفاق زمانی که ما هنوز خیلی جوان بودیم افتاد؛ تو سن 18 سالگی ازدواج کردیم. خانوادم کاملا مخالف این کار بودن و هیچوقت هم باهامون موافقت نکردن؛ اونها هیچوقت جکسون رو قبول نکردن، اگه بخوام صادق باشم همیشه میگفتن یه چیزی درباره اون درست نیست. مادرم انگار که ازش می‌ترسید، در واقع بشدت ازش وحشت داشت و پدرم به خاطر تمایل جنسیمون قبولمون نمیکرد، چون هر دو مرد بودیم ولی اون زمان من اونقدر تو عشق جک غرق بودم که اصلا به حرفهاشون اهمیتی نمیدادم ولی حالا می‌فهمیدم که باید به حرفشون گوش میدادم...!
STRAY KISS by hyunskz2
hyunskz2
  • WpView
    Reads 101,137
  • WpVote
    Votes 11,691
  • WpPart
    Parts 35
: stray kiss مقدمه استری کیدز گروهیه که از کمپانی جی وای پی دبیو کرده از یه جایی به بعد یه چیزایی بینشون تغییر میکنه.... احساسات جا به جا میشن.... چی میشه اگه جونگین به هیونجین اعتراف کنه؟ هان میتونه با لینو کنار بیاد؟؟ تکلیف چانلیکس چی میشه؟؟؟ داستان از زبان همه اعضای استری کیدز کاپل : هیونین ، چانلیکس ،مینسونگ نویسنده برای انتخواب کاپل جامه دریده است 🤧 ژانر : زندگی روزمره - درام - عاشقانه -هپی اند-اسمات حمایت کنید استی ها 😘
𝐒𝐡𝐨𝐫𝐭 𝐒𝐭𝐨𝐫𝐢𝐞𝐬 | 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 by Viridian_Vk
Viridian_Vk
  • WpView
    Reads 27,940
  • WpVote
    Votes 2,221
  • WpPart
    Parts 10
⚚ چندین مولتی‌شات با ایده‌های نسبتاً جدید و جالب! از دستشون ندید. داستان‌های موجود: _King Victor ☑ _Mafia's snake ☑ _Black skirt ☑ _Not just friend ☑ وضعیت: در حال آپ تا وقتی ایده‌هام تَه بکشه. داستان‌ها ممکنه از هر ژانری باشن. حتی فیک‌چت! این بوک رو از توی کتابخونه‌تون برندارید چون زمانِ آپ مشخصی براش ندارم و ممکنه یهو یه چیزی بزارم🤸🏻 امیدوارم از خوندنشون لذت ببرید♡ کامنت و ووت هم ضروری میباشد💕👀 🥇in #shortstory 🥈in #ویکوک 🥉in #تخیلی 🥉in #بیتیاس
𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞| 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯 by amir_vkook
amir_vkook
  • WpView
    Reads 294,361
  • WpVote
    Votes 41,623
  • WpPart
    Parts 34
• 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞 | بی مای بیبی • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯 • 𝐎𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐬𝐞𝐜𝐫𝐞𝐭 • 𝐆𝐧𝐫𝐞 : 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬𝐞 , 𝐦𝐩𝐞𝐫𝐠 , 𝐬𝐦𝐮𝐭 , 𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲 𝐞𝐧𝐝 , 𝐂𝐨𝐦𝐞𝐝𝐲 تهیونگ یه امگاست که خانوادش با امگا بودنش مشکل دارن ، یه شب تو بار با آلفا جئون جونگکوک که یه آلفای مشهور هست می‌خوابه و می‌فهمه که از جونگکوک حامله شده ......... «تو یه هرزه ای » + جرات نکن تا من اینجا هستم ، اینطوری باهاش حرف بزنی « ولی تو این بوک قراره خیلی بخندیم 😂🤍» ‌ purple you ✨🦋💜
So You Like Me Too (FortPeat AU) by Sun_Flower_Waanjai
Sun_Flower_Waanjai
  • WpView
    Reads 80,464
  • WpVote
    Votes 4,320
  • WpPart
    Parts 35
COMPLETED Since a long time ago Peat has been secretly in love with Fort, Fort wasn't aware of this. After Fort meets Peat later, he falls in love with the Peat and starts chasing him. Disclaimer: This story and translation is not mine. I just want a FortPeat version of it. As this is not my original story, I will change the major characters only and I will leave everything as it is. Credit to the author and translator of this story.
+8 more
Your sky will be yours  by GouriT
GouriT
  • WpView
    Reads 68,270
  • WpVote
    Votes 1,883
  • WpPart
    Parts 39
hello everyone This is the story of prapaisky and payurain prapai a businessman fall for a cute and innocent boy sky but things will go opposite how will their love turn in their life rain sky friend a naughty boy fall for payu see their story of love
☁︎𝑴𝒚 𝑾𝒉𝒊𝒕𝒆 𝑾𝒐𝒍𝒇☁︎ | 𝑪𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆 | by TheLaughterFake
TheLaughterFake
  • WpView
    Reads 201,005
  • WpVote
    Votes 25,644
  • WpPart
    Parts 24
نام فیک :✨my white wolf✨ کاپل : ☕کوکوی☕ 🍩 ژانر 🍩 : 🐺امگاورس🐺 🍑ددی کینگ🍑🍥رمنس🍥 🍷اسمات🍷 🍼فلاف🍼 خلاصه :🍓 تهیونگ از اطاعت کردن خوشش نمیاد مخصوصا از زمانی که فهمید یه بتاعه سادس ، اما همه چیز با یک آرزو عوض میشه آرزویی که قرار بود در حد یه گلایه از کارما باشه ولی... 🍓 🍸جئون جونگ‌کوک آلفایی که ساعت های خودشو با کار کردن میگذرونه ، چی میشه اگه یه تار موی سفید اونو از دنیایی که یقین داشته میتونه تنهایی از پسش بربیاد بیرون بیاره؟ 🍸 🍨 « من... من یه جفت می خوام ، یه امگای زیبا و مطیع ، دلم ... یه خانواده می خواد »🍨 ✨🍑🍓🌈«بدن الفا به ارومی روش خزید و برای صدمین بار بی توجه به ناله های بتا توی بغلش زمزمه کرد . "دوباره بگو..." با صدای خش داری گفت و به پلک های خیس و گونه های سرخ تهیونگ زل زد ... بتا به سختی پاهاشو بالا نگه داشت و نفس لرزونشو با ناله ی کشیده ای بیرون داد . "د...ددی!" فاک ...فقط همون کلمه کافی بود تا الفا دوباره بخواد اون توله گرگ هورنیو خیسو به فاک بده ... "فاک بیبی ... همینه ... همیشه اینطوری ددیو صدا کن ... " به نرمی لاله ی گوش بتا رو لیسید و ضربه ی محکمی به پروستاتش زد . "چطور خودمو نگه داشتم تا به فاکت ندم کیم ... " "ددی...اههه..."» 🌈🍓🍑✨
𝐵𝑒𝑙𝑜𝑛𝑔 𝑡𝑜 𝑑𝑎𝑑𝑑𝑦🤍🍼 by ciibuny
ciibuny
  • WpView
    Reads 161,906
  • WpVote
    Votes 20,051
  • WpPart
    Parts 23
(تکمیل شده) کوک نمی‌دونست بعدا قراره کسی بیاد تو زندگیش که به خاطر یکبار بغل کردنش کیلومترها راه رو طی کنه!:) . کاپل[ویکوک]،[کمی هم هیونلیکس] ژانر: اسمات،ددی بیبی هپی اند:)