⚠️اخطارهای لازم⚠️
اگر زیر هفده سال هستید، خواهشاً این بوک رو باز نکنید! این یه اخطاره اگر زیر هفده سال هستید و تصمیم به خوندن این بوک گرفتید، هیچ چیزی رو من گردن نمیگیرم!
🚫داستانهای این بوک توی توییتر آپلود شدن و من فقط اونها رو ترجمه میکنم و تمامیشون رو هم تگ میکنم سعی هم کردم ازشون اجازه ترجمه بگیرم🚫
🔺تمامی ژانرها تخیلی هستن اگر دوست ندارید از این بوک بگذرید ممکنه با ژانرهای pussy boy misgender femboy و از این قبیل چیزها برخورد کنین🔻
باز هم میگم رعایت کنین سن و اخطارها رو
و همچین از دوستم ممنونم که اجازه داد این بوک رو داخل اکانت واتپدش آپلود کنم.
این امپراطوری به یک جانشین نخست وزیری نیاز داشت، مقامی که دو فرد یک خاندان بر سرش جنگ داشتند، همه چیز از همین جنگ شروع شد.
مین یونگی و کیم تهیونگ، دو آلفای خاندان مین، کسانی بودند که در صف اول نامزد های جانشینی نخست وزیری بودند.
همه چیز از یک جنگ بر سر قدرت شروع شد. اما... هیچ چیز همانطور نمیماند، رقابت سست میشود و حاصلش چیزی جز بدیمنی نخواهد بود..
#black_pearl
#مروارید_سیاه
مدرسه یک خوابگاه مشترک برای گوشتخوارها و گیاهخوارها زده بود و جونگکوک به خاطر شوخی دوستهاش مجبور بود با یک جگوار سیاه هماتاقی بشه.
Genre: AU, Hybrid, Little Comedy, Fluff, Smut
Couple: VKook , KookV
Write: Adya
- عام تهیونگی، به فاک دادن یعنی چی؟
جونگکوک گفت و با چشمای گرد و کنجکاوش به تهیونگ نگاه کرد.
+ ها؟ چی گفتی؟! اونو از کجا یاد گرفتی؟!
🐰🍧🐰🍧🐰🍧
تهیونگ بعد از سه تا رابطه جدی و ناموفقی که داشت، تصمیم گرفت برای یه مدت بیخیال عشق و عاشقی بشه.
ولی همه چیز همیشه طبق خواسته ها و برنامه های ما پیش نمیره، مگه نه؟
تهیونگ هم وقتی اینو فهمید که یه روز صبح از خواب بیدار شد و پسر لختی رو دید که بین پتو و ملافه هاش خوابیده!
🍧🐰🍧🐰🍧
-Secret couple-
_ مسئله اینه که تو ناجی زندگی منی و... نمیدونم چجوری بگمش ولی... من بهت نیاز دارم. برای انسان بودن، برای خوشحال بودن، برای زنده بودن و زنده موندن، من بهت نیاز دارم...
اینو گفت و نگاهشو از چشمای پسر مقابلش گرفت.
ایندفعه نگاهشو به لبای اون پسر دوخت. بهش نزدیک تر شد.
_ اجازه میدی...؟
_ هیونگ...
در جواب زمزمه کرد و دستشو به پشت گردن پسر مقابلش رسوند.
سر هیونگشو بیشتر به خودش نزدیک کرد و در نهایت اجازه داد لباشون همدیگه رو لمس کنن...
🐰وانیلوتوتفرنگی🍧
Main Couple: 🐰taekook🍧
Sub couple: 🐰secret🍧
genre: 🐰fluff🍧romance🐰comedy🍧super natural🐰slice of life🍧smut🐰mystery🍧little action🐰
Up: 🐰 Sunday🍧
Begining--» ۱۴۰۰/۸/۲
Ending--» ?
#3 lgbt
#11 Persian
#13
ملورین دختری که بر خلاف میلش توسط یک زن مرموز و قدرتمند به نام کیمیا اسیر میشود.
توی عمارت سرد و عظیم کیمیا، بازیای شروع میشه که هیچکدومشون تا آخر نمیدونن کی داره دیگری رو میسوزونه.
ملورین برای جلبتوجه کیمیا و فرار از دستش، تصمیم میگیره اون رو عاشق خودش کنه... اما هرچی جلوتر میره، خودش بیشتر درگیرش میشه.
داستان پر از تنش، سردی، لمسهای کنترلشده و ذهنهایی در حال فروپاشیه.
یه عاشقانهی تاریک که از عشق شروع نمیشه، ولی شاید بهش ختم بشه...
فقط بخونش اگه دنبال یه داستان معمولی نیستی.
چون اینیکی قراره ذهنتو زیرورو کنه.
#اسمات #برومنس #جنایی #رمانتیک #روانشناسی
#خشن #دلهره_آور #جیال_لزبین_ایرانی
#عاشقانهتاریک
#روانشناختی #درام #تراژدی #LGBT
#روانشناسیسیاه
ملکه جدید یک لزبینه که با زنان زیادی چه در قصر چه بیرون از قصر رابطه داشته و وقتی عموش متوجه این موضوع میشه تصمیم می گیره اون رو مجبور به ازدواج با یکی از شاهزاده ها کنه و ملکه چاره ای جز موافقت نداره اما وقتی خدمتکار جدید وارد قصر می شه
ملکه از دوباره قوانین رو زیر پا میذاره.....
═════════════════════
Name × fic | -Dear Queen-
Couple ×| - Shinez -
Genre ×| -Romance//historical-
Writer |໑ -V-
═════════════════════
زوج تازه ازدواج کرده ای که از رابطه داشتن باهم سیر نمیشن ولی امگا برای تنوع دادن به رابطه هاشون تصمیم میگیره به ماه عسل برن و.....
ژانر:فول اسمات،عاشقانه،امگاورس،امپرگ
هشدار:گایز اسمات های این بوک زیادی بازه و بدون محدودیته مثل:bdsm،یا تریسام با شخصی که فقط همون یه بار اسمشو قراره بشنوید و نقشی تو فیک نداره
و اینکه احتمالا 12 پارت باشه فقط و قرار نیست زیاد طولانیش کنم
بعد از یه مدت زندگی مشترک، کمکم نامجون روی شغلش متمرکز میشه و هرروز بیشتر از جیمین فاصله میگیره و همین باعث میشه که جیمین پیشنهاد طلاق بده و جدا بشن
بعد از ۳سال چی میشه اگه همدیگه رو تو یه موقعیت غیرقابل پیشبینی ببینن؟
کاپل: ناممین
ژانر: انگست-پزشکی-اسمات-امگاورس-امپرگ
تاریخ شروع: ۰ ۳/۰۴/۰۵
تاریخ پایان: ۰۳/۰۴/۲۱
فیکشن زیاد خوندم ولی هیچوقت ننوشتم. اولین بوک رو با کمک یکی دو نفر از دوستام میخوام شروع کنم
ممکنه یه چندشاتی یا یه مینی فیکشن باشه
امیدوارم بتونم تو یه سطح قابلقبول بنویسم☺️😉
من اصلا از مرگ نمیترسم،مرگ ی وسیله است برای پایان دادن ب درد و رنج من... چیزی ک منو میترسونه زندگیه!
اما توی این همه سال عمری ک از الهه ماه گرفتم بهم یاد دادن ب خودم ترحم نکنم اونا بهم گفتن:
"اگر ب خودت ترحم کنی زندگیت تبدیل ب کابوس میشه؟!"
با این حال کنجکاوم تعریف اونارو از کابوس بدونم اخه از نظر من زندگی الانم خودش ی کابوس س بعدیه!!!!
....................................
نام فیک:سقوط / FALL
ژانر:امگاورس،اکشن،عاشقانه،تخیلی،روانشناسی
کاپل:"seven some"
سون سام
(جیمین کلا باتم😪😝)
خلاصه:پارک جیمین تنها بتای خانواده پارک...۲۵ ساله دوروغی رو با خودش حمل میکنه ک تمام محور زندگیشو تشکیل داده....اما زمان افشا شدن هویتش با ورود برادران کیم رسیده....اون قراره تمام چیز هایی رو ک با دوروغ ب چنگ اورده از دست بده...
🫡😉
🔞 افراد زیر ۱۲۰ سال به هیچ عنوان نخونن🔞
خلاصه:
جیمین عکسهای سکسی و هورنی از خودش میگیره تا برای مشتری بفرسته.
اما وسوسه میشه که بهش پیشنهاد سکس حضوری در ازای هزار دلار بده، و دقیقا همین لحظه متوجه میشه که یکی از رقم های شماره مشتری رو اشتباهی وارد کرده.
حالا دقیقا چی در انتظارشه؟
هرچقدر داستانم خیست کرد ازم حمایت کن و حستو بهم بگو
توی چنل کاور سکسی و بدون سانسور از این داستان میزارم
پس حتما توی چنل تلگرام جوین شو
آیدی: hsn_yuii