Mobina__7
•| انکار |•
داستان زندگی غمبار من از اون شب بارونی شروع شد. قبل از اون ما هممون خوشحال بودیم اما اونشب نفرین شده هیولاهای سرخ آتیش همه ی خوشحالی مارو با خودش سوزوند.
هنوز هم صدای فریادت تو گوشمه"برو تهیونگ لطفا فرار کن ...برو!"
اما همچی به همینجا ختم نشد هیونگ. من مطمئنم تو زنده ای. اولش انکار کردم؛ نبودنتونُ، زندگی تحمیل شده ی سختمُ، غم کهنه ی قلبمُ اما بالاخره حقیقتِ دود گرفته یِ مرگ روبه روم نمایان شد.
ولی خشم و نفرت تو دل من مثل آتیش زیر خاکستر باقی مونده هیونگ. زنده نگهش میدارم و از تموم کسایی که باعث شدن همه چیمونو از دست بدیم انتقام بابا و مامانُ میگیرم.
مطمئن باش .
"از سری یاداشت های تهیونگ "
سال 2020، سالگرد مرگ کیم هیون وو و کیم ته یان.
______
▪︎کاپل: کوکوی ، سکرت
▪︎ژانر: معمایی ،جنایی، رومنس،انگست