The Garden Of Books
19 cerita
Watching You For Ages.// Ziam oleh NilooB
Watching You For Ages.// Ziam
NilooB
  • Membaca 4,511
  • Suara 831
  • Bagian 8
[Completed♡] "آراستن گلِ‌موعود، در صبح‌گاهِ بدرود." •ولاگ هفتگی! : زین: "خب سلام، اومدم بهتون بگم که...امشب میخوام فقط و فقط پیش 'اون' بخوابم. ستاره‌ها تنها با وجود 'اون' به من چشمک میزنند!" A short-story by;NilooB 'Zayn Malik&LiamPayne'
Zitten [ZIAM MAYNE] oleh soha_mayne
Zitten [ZIAM MAYNE]
soha_mayne
  • Membaca 61,277
  • Suara 14,885
  • Bagian 41
سرنوشت یک دانشجوی دامپزشکی با دیدن عجیب ترین گربه ی زندگیش به طور کلی عوض شد هشدار: این یک کتاب تخیلی است، اگر با بیش از حد بامزه بودن بیش از حد تخیلی بودن مشکل دارید کتاب رو مطالعه نکنید- Mpreg
NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED oleh mayda_fanfic
NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED
mayda_fanfic
  • Membaca 695,360
  • Suara 94,198
  • Bagian 122
Highest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.
THE OCEAN MYSTERY  /ziam/ oleh Alice_cn
THE OCEAN MYSTERY /ziam/
Alice_cn
  • Membaca 58,147
  • Suara 12,289
  • Bagian 52
[Completed] "پیکسی؛ پری چهره ای که در زیر نور ماه می رقصد " . . +بهت گفته بودم دیگه دنبالم نگرد؛ دنیای تو برای من زهره _و من به حرفت گوش نکردم زِد چون تو برای من خود مرهمی
Delusion ~ Atusa20 oleh atusa20
Delusion ~ Atusa20
atusa20
  • Membaca 7,021
  • Suara 1,745
  • Bagian 8
[ از پایگاه فضایی CL2030 ؛ زین مالیک هستم این پنجمین ماموریت من در فضاست، اسم ماموریت ZM2018، این شاید آخرین ماموریت من و افرادم باشه ما در حال حاضر در حال ورود به ایستگاه هستیم اگر همه چی درست پیش بره هفته ی دیگه توی خونه ایم...پایان پیام ]
Me,You,Him! (Ziam) oleh p_k_z_m38
Me,You,Him! (Ziam)
p_k_z_m38
  • Membaca 333,395
  • Suara 41,813
  • Bagian 41
[COMPLETED] *لیام من میترسم... تو عاشق کدومشونی؟ اون پسر پانک عوضی ای که روزا زندگیتو جهنم میکنه؟ یا... اون پسر بچه افسرده ای که شبا به بغلت پناه میاره؟ +اگه بگم جفتشون,فکر میکنی دیوونم...نه؟
save me (ziam) (Completed) oleh dayana12456
save me (ziam) (Completed)
dayana12456
  • Membaca 170,963
  • Suara 19,023
  • Bagian 65
ز, ليام من ميترسم اونا مي خوان منو اعدا.... ل, هييشش هيچکس تا وقتي من اينجام جرعت نميکنه نزديکت شه تخس کوچولوم .کافيه دستشون بهت بخوره تا کاري کنم از ب دنيا اومدنشون پشيمون بشن
Drifting [ Persian Translation ] oleh themaniro
Drifting [ Persian Translation ]
themaniro
  • Membaca 19,032
  • Suara 3,584
  • Bagian 16
• زین همیشه متفاوت بوده. از زمانی که یادش میاد، همیشه "مردمی" رو اطرافش میدیده. خب، اون با پدر و مادر و سه تا خواهراش زندگی میکرد و همیشه همینطور بوده. ولی یه نوع دیگه ای از "مردم" که شاید زین هرگز اونها رو ندیده، ولی همیشه کنارشن. بخش متفاوت و عجیب غریب قضیه اینه که هیچ کس به جز زین نمیتونه اونها رو ببینه. و حتی گاهی اوقات خودش هم متوجه اونها نمیشه. • [ ترجمه فارسی ] [ کمپلتد ]
Z END oleh niohiomio
Z END
niohiomio
  • Membaca 32,837
  • Suara 8,007
  • Bagian 35
اونا میگن "عاشق شدن کار آسونیه. قسمت سخت ماجرا نگه داشتن عشقیه که پیدا کردی." توی دنیایی که داره به آخر میرسه و به جای آدما زامبیا داخل خیابوناش راه میرن، این جمله معنای کاملا متفاوتی پیدا میکنه. A Ziam Story [Highest ranking: #1 - Horror] [Completed]
Your love is drug *ZIAM (completed) oleh ziamisamorous
Your love is drug *ZIAM (completed)
ziamisamorous
  • Membaca 224,781
  • Suara 21,568
  • Bagian 67
فقط عاشقم باش تا بتونم نفس بكشم... حستو تا مغز استخونم فرو ميره !