Fic 📚
44 stories
His eyes [Completed] by Harlein_Queen
Harlein_Queen
  • WpView
    Reads 138,957
  • WpVote
    Votes 35,184
  • WpPart
    Parts 56
[BOOK 1] بیون بکهیون روانپزشکی که به دلیل قوانین مزخرفی که در بیمارستانشون در مورد برخورد با بیمارها داشتن و اونها رو آزار میدادن مجبور به استعفا شد و به دنبالش درخواست فعالیت در یک بیمارستان روانی خوشنامی رو داد که به برخورد خوبشون با بیمارها شهرت داشت. و فعالیت در بیمارستان جدید، نقطه ی آغاز تمام ماجراها شد... ................................... عشق علاوه بر وجهه ی مقدس و شیرینش، دارای وجهه ای تلخ و بیرحم هم هست... .................................. "لعنت به روزی که دیدمت... لعنت به چشم هات..." کاپل: چانبک ژانر: روانشناسی، درام، انگست، رمنس، هپی اند وضعیت: کامل شده نویسنده: هارلین کویین #1 angest #1 kai #1 sehun #1 انگست #1 روانشناسی #2 درام
ABOYAMI by csyncc
csyncc
  • WpView
    Reads 127,744
  • WpVote
    Votes 18,736
  • WpPart
    Parts 37
𝐴𝑏𝑜𝑦𝑎𝑚𝑖⋆آبویامی ⋆ 𝑐ℎ𝑎𝑛𝑏𝑎𝑒𝑘 𝑟𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒, 𝑠𝑙𝑖𝑐𝑒 𝑜𝑓 𝑙𝑖𝑓𝑒, 𝑠𝑚𝑢𝑡 𝑤𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: 𝑐𝑐 ⋆ به خوشبختی ای که بعد از یک موقعیت سخت به وجود می آد می‌گن؛ آبویامی. آبویامی یه داستان از غم هاییه که در حال رفتنن... خلبان پارک چانیول یه مرد تنها و دقیقه که زندگیش روی توی کار خلاصه کرده تا خودش رو از بند مشکلاتی که دنبالش میکنن رها کنه... بیون بکهیون، معمار موفقی که هنوز هم گاهی رد غم های قدیمی رو احساس میکنه... یه دیدار اتفاقی و بعد دو آدم که دیگه نمیخواستن کس دیگه ای رو از دست بدن تا جزوی از خوشبختی هم باشن.
🌸Forget Me Not🌸 [ one shot ] by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 4,428
  • WpVote
    Votes 828
  • WpPart
    Parts 1
"این گل های ظریف و آبی رو امروز برات میفرستم و این ها کلماتی ان که ازشون درخواست میکنم بهت بگن: ما با دوستی شروع کردیم و به یه عشق قوی و واقعی رسیدیم این از طرف کسیه که حتی اگه ازت دور باشه نمیتونه فراموشت کنه". 🌸#ForgetMeNot 🌸ژانر: رمنس.فلاف 🌸کاپل: چانبک
a Letter from SantaClaus [Completed]  by AylaXee
AylaXee
  • WpView
    Reads 9,556
  • WpVote
    Votes 2,094
  • WpPart
    Parts 20
عنوان: a Letter from SantaClaus / نامه ای از پاپانوئل نویسنده: xee ژانر: Arranged Marriage, Fluffy, Romance, Comedy تعداد قسمت: 20 زوج: KaiBaek 📑توضیحات: بکهیون بیست و چند ساله، ستاره نو ظهور و تک پسر آقای بیون تاجر، باید برای رشد و تکامل اهداف پدر علاقمند به سیاستش با کوچکترین پسر وزیر کیم ازدواج کنه، چیزی که تحت هیچ شرایطی براش قابل قبول نیست مخصوصا توی شرایط فعلی و موفقیتای شغلیش و با مردی که انگار اصلا توی این سیاره زندگی نمیکنه چون هیچ رد پایی ازش هیچ جا نمیبینه و حتی نمیدونه چه شکلی هست. ⛔ نکته: این داستان توی دنیایی مشابه دنیای خودمون روایت میشه تنها تفاوتش اینه که توی موقعیتی که من بیان کردم ازدواج بین همجنس‌ها کاملا مثل ازدواج بین غیرهمجنسا پذیرفته شده اس + این داستان یکم زمانهاش فشرده و همزمان زیاد هم فلش بک داره و کلا داستانش توی فلش بک میگذره پس با دقت تاریخا رو بخونین و حسابش از دستتون در نره. با تشکر 18.10.96
Haumea by Castle_Demon
Castle_Demon
  • WpView
    Reads 256,960
  • WpVote
    Votes 49,650
  • WpPart
    Parts 61
🔮 Haumea 🧬 Romance • Smut +18 • Omegaverse • Mpreg • Happy end 🥂 Chanbaek • HunHan • KaiSoo • KrisHo 🎩 writer: El ( Elnaz_CH ) 👤 ❄ Editor: Luira ( Eli ) • - من و تو خیلی وقته راهمون از هم جدا شده! از وقتی که احترام همو نگه نداشتیم و همو خورد کردیم! - من و تو راهمون جدا شد و دیگه هیچی نمیتونه ما رو سمت هم برگردونه! عین دوتا خط موازی که هیچوقت بهم نمیرسن! - بیا بذاریم این خط موازی ادامه پیدا کنه و دیگه نزدیک هم نشیم ؛ چون من واقعا حالم بهم میخوره از اینکه بخوام دوباره سمتت بیام! • ━━━━━━🔞🥂━━━━━━ • - چون اون بچه ی منه و تویی که اونو توی وجودت داری امگای منی! معلومه که برام مهمید! مهمید که حواسم بهتون باشه ؛ اگرم جوری هستم و رفتار میکنم که انگار صدبار این اتفاق برام افتاده فقط برای اینه که خودمو کنترل میکنم تا بتونم اوضاع رو کنترل کنم ؛ اگر الان دعوا کنم و داد بیداد راه بندازم , خودمو مخفی کنم چیزی عوض میشه؟ نه! من و اول اخر پدر اون بچه م ! هرکاری کنیم اون بچه ی من و توئه! • ━━━━━━🔞🥂━━━━━━ • - نمیدونم چرا اینجام فقط میدونم نمیتونم دیگه تحمل کنم ، نمیتونم هر لحظه حس کنم تو سینه م قلب ندارم چون تو نیستی پیشم! خسته شدم از این همه دوری و اتفاقای مسخره ای که مقصرشیم! من ... من فقط میخوام پیشت باشم ، میخوام داشته باشمت و بدونم توام همینُ میخوای! - فقط بی
من عاشق پسر شوگر ددیمم!  by a4w4_fiction
a4w4_fiction
  • WpView
    Reads 176,121
  • WpVote
    Votes 37,035
  • WpPart
    Parts 50
خلاصه : زندگی لوهان نسبتا خوب پیش میرفت، اون شوگر ددی ای داشت که به لطفش میتونست خرج تحصیلش رو بده و امکانات لازم برای خانواده.ی پر جمعیتش رو فراهم کنه؛ اما با وارد شدن پسر جذاب آقای اوه به زندگیش همه چیز یهو عوض شد! بیبی بوی بودن برای پدر اوه سهون دیگه اون قدرها هم کار آسونی به نظر نمیرسید! 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 «پایان یافته» ✅ اسم فیک : I love my sugar daddy ('s son!) کاپل ها: هونهان / چانبک ژانر : اسمات / رمنس / زندگی روزمره / ددی کینک نویسنده : a4w4 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 سخن نویسنده : خب قبل از هر چیزی یاید بگم که رده‌ی سنی این فیک +18 هستش. لطفا بهش توجه کنین. امیدوارم از این فیک خوشتون بیاد توجه کنین که موضوعش کمی خاصه و ممکنه همه پسند نباشه. اگر فکر میکنین نمیتونین با مدل داستان کنار بیاین لطفا دیگه ادامش ندین. و اینکه ممنونم از وقتی که میذارین، لطفا اگر دوست داشتین حتما ووت بدین و کامنت بذارین و به بقیه معرفیش کنین که به شدت به حمایتت هاتون نیازمندم ❤
The tormentor[Completed] by sabaajp
sabaajp
  • WpView
    Reads 196,311
  • WpVote
    Votes 31,139
  • WpPart
    Parts 70
شکنجه گر ژانر: عاشقانه، رمنس، معمایی، مافیایی، انگست، اسمات🔞 کاپلها: چانبک، هونهان، ویکوک ******************* بک سفید و چان سیاه بک شاد و چان خنثی بک عاشق و چان سرد بک ظریف و چان قوی بک خیلی تلاش کرد لبخند رو به لبهای چانیول بداخلاقش برگردونه ولی نمیدونست بهای همچین کاری این میشه که لبخند برای همیشه از روی لبهای خودش پاک شه ************************* برشی از داستان: بکهیون تلخندی زد و روی برگه ای که جلوش بود نوشت: من زیاد میخندیدم...شاد بودم... یه آدم سرشار از شور زندگی با آرزوهای زیاد... دروغ نیست اگه بگم چانیول رو از همه ی دنیا بیشتر دوست داشتم و فکر میکردم میتونه دربرابر تمام دنیا ازم محافظت کنه. ولی اون پسر به مرور زمان تغییر کرد...بدجنس شد و اذیتم کرد.عاشقم بود یا نه رو نمیدونم اما میدونم که الان ازم متنفره... قبلا عاشق صدام بود و هرکاری میکرد که صدای خندم رو بشنوه و ازم میخواست براش حرف بزنم اما بعد از اینکه صدای داد و التماسهامو وقتی زیردست و پاش کتک میخوردمو شنید و خوشش نیومد دهنمو بست و بارها سرم داد زد تا صدامو ببرم و ساکت شم و من هم...ساکت شدم...برای همیشه... ********************* 🌸 𝕨𝕣𝕚𝕥𝕖𝕣'𝕤 𝕔𝕙𝕒𝕟𝕟𝕖𝕝 :@𝚜𝚊𝚋𝚜𝚊𝚋_𝚒𝚗𝚏𝚎𝚛𝚗𝚊𝚕🌸
The portraitist [Completed] by sabaajp
sabaajp
  • WpView
    Reads 159,737
  • WpVote
    Votes 31,070
  • WpPart
    Parts 77
صورتگر ژانر: زندگی اجتماعی، روانشناختی، رمنس، درام، اسمات🔞 کاپلها: چانبک،کایسو ********************************************* خلاصه: یک پسر خوش گذرون، بدنام، بی ادب و بیخیال و یک پسر مهربون، با ادب، منظم و خوش اخلاق بکهیون بیخیال و خوشگذرون به درخواست پدرش از پاریس به کره برمیگرده تا ریاست رستوران خانوادگیشون رو به عهده بگیره. بدنامی های بکهیون باعث نگرانی خواهر و برادرش درمورد اعتبار رستوران میشه و سعی میکنن با اذیت کردن بک مجبورش کنن به پاریس برگرده اما بک حاضر نیست به این راحتیا درمقابل اون دو نفر کوتاه بیاد. برای همین به یه آپارتمان ساده در مرکز شهر نقل مکان میکنه تا از دستشون راحت شه. چی میشه اگه بک با پسر نقاشی همسایه شه که از لحاظ شخصیتی کاملا با خودش متفاوته و نمیتونه با افراد گستاخ کنار بیاد؟ این همسایگی در آخر به کجا ختم میشه؟ *********** 🌸 𝕨𝕣𝕚𝕥𝕖𝕣'𝕤 𝕔𝕙𝕒𝕟𝕟𝕖𝕝 :@𝚜𝚊𝚋𝚜𝚊𝚋_𝚒𝚗𝚏𝚎𝚛𝚗𝚊𝚕🌸
Fated To Be Yours🥂🌌 by theWHITEstoryteller
theWHITEstoryteller
  • WpView
    Reads 541,024
  • WpVote
    Votes 113,706
  • WpPart
    Parts 57
[کامل شده] FICTION : مقدر شده که مال تو باشم COUPLE : چانبک ، سولی GENRE : فلاف ، امگاورس ، رومنس ، اسمات AUTHOR : #صفید NC+18🔞 STORY IS ABOUT : بکهیون یه مدیر جدیه که بیشتر از هرچیزی از اینکه به خاطر امگا بودن افراد به قابلیت هاشون بی توجهی بشه بدش میاد. حالا چی میشه که یهو سر و کله ی پارک چانیول به عنوان رییس جدید که با امگاها مشکل داره پیدا بشه؟ چی میشه که یهو یه بوی شیرین به دماغ آلفای جوون بخوره؟ و چی میشه اگر اون بو، بوی یه امگای سرکش باشه‌ که کسی نمیدونه امگاست؟ Start : 19.sep.06 End : 20.sep.11 Author @theWHITEstoryteller Channel @panne_fiction ‌‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌
ɪ'ᴍ ɴᴏᴛ ᴀ ᴘɪᴇᴄᴇ ᴏꜰ ᴄᴀᴋᴇ by maniafic
maniafic
  • WpView
    Reads 13,731
  • WpVote
    Votes 2,904
  • WpPart
    Parts 17
توی خونه ی اقای پارک همه خوشحالن. کبودی ها روی تن بک لبخند میزنن. ته مونده سیگار لا به لای کیک عصرانه و تصویر چانیول داخل اینه. اون هم خوشحال بود. با چشم های سرخ و گود افتاده از کم خوابی و لبخندی که چند قطره اشک روش چکیده. ____________ . . اون به زیبایی و لطافت یک زن بود با اندامی مردانه. قلبش میتپید، با چهره ای مرده. بوی خون میداد. بوی ترس میداد. بوی زندگی، بوی مرگ. اون همه ی تناقض ها رو در خودش داشت و چان رو میبلعید. به اتش میکشید.. کامل شده چانبک انگست، اسمات، سایکوتیک