عشق میتونه عجیب باشه....

لبخند روی لب هاش واقعی بود، من می تونستم به صحت این موضوع قسم بخورم. و چشم هاش، می درخشید. اون خوشحال بود. من؟ داشتم از درون ویران می شدم. شروع تا پایان: ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۷.

⚠️این داستان در سال 1391 به چاپ رسیده است و مالکیت معنوی این داستان در انحصار می باشد لذا هر گونه کپی برداری از این داستان پیگرد قانونی دارد⚠️ (این داستان فن فیکشن نیست) سایه روشن داستانی دو جلدی است که در جلد اول آن با ماجرای 5 سال زندگی دیوید اسکات آشنا می شیم که به دلیلی نامشخص هیچ حافظه و اطلاعاتی از گذشته اش نداره. در حدی که حتی حرف زدن هم بلد نیست. اما همین مرد در مدت کوتاهی زندگی بسیار متفاوتی از کار، روابط دوستانه و حتی عاطفی برای خودش می سازه. و تمام اینها در حالتی هست که اون در سایۀ فراموشی زندگی گذشته اش به سر می بره. آیا روزی این سایه به روشنی هم گرایش پیدا می کنه؟ جلد دوم این داستان در صورت استقبال کافی از جلد یک، در یک بوک جداگانه آپ خواهد شد.

یاسین بعد از سال‌ها به ایران برمیگرده و عشق قدیمیش رو میبینه و دوباره عاشقش میشه اما میدونه نمی‌تونه بهش برسه💖 روایت سه نفر از زندگیشون💫 پایان آپ: خرداد ۱۴۰۲

تو روشنی قلب منی؛ خودم را به هدر نداده‌ام!... 🌿 Give me all your love now 'Cause for all we know We might be dead by tomorrow... 🌿 #هپی_اند #happy_end By:imrockcandy🍭

ماهور عاشق موسیقی و صداست. امیرعلی از سکوت لذت میبره و مشکلی با ناشنواییش نداره💫💖 [اگه از رمان گی فارسی خوشتون میاد یه سر بزنید❤]