Yizhan
26 stories
WIZARD by song-of-dark-cloud
song-of-dark-cloud
  • WpView
    Reads 542
  • WpVote
    Votes 88
  • WpPart
    Parts 13
در عمر هر فرد یکبار اتفاق می‌افته که ارتش سایه ها بیرون بیان و قربانی رو برای سباستین ژان ببرن. هیچکس دلش نمی‌خواد اسم خودش یا عزیزانش روی اون تابوت نوشته شده باشه. برای همین خیلی‌ها اون سرزمین رو ترک می‌کنن تا مبادا در نسل بعد معشوق سباستین ژان توی نسل اونها تناسخ کنه. اما این جهان اونقدر بزرگ نیست که بشه معشوق اون جادوگر رو ازش دور نگه داشت. معشوقی که هر بار سباستین ژان با خنجرش اونو می‌کشه و خونشو می‌نوشه. معشوقی که درست با بوسه اون همه خاطرات گذشته‌اش به یادش میان و با لذت و عشق از اون خنجر استقبال می‌کنه. این نفرین بزرگ عاشق کش روزی باید از بین بره. آیا ییبو می‌تونه این نفرین باستانی رو نابود کنه؟
MINT CHOCO by song-of-dark-cloud
song-of-dark-cloud
  • WpView
    Reads 3,945
  • WpVote
    Votes 946
  • WpPart
    Parts 40
وانگ ییبو با استعداد رقص و آواز، در رویای ستاره شدن از روستا به پایتخت میاد تا شانس خودشو توی اودیشن امتحان کنه، قراره توی پایتخت یه کم سوغاتی واسه پسر داییش «شیائو جان» هم ببره. اما این سفر به اون سادگی‌ها که فکر می‌کرد قرار نیست رخ بده ژانر: کمدی رمانتیک کاپل: ییجان (اگر خیلی براتون مهمه جان تاپ🚶‍♀️🫠)
THE GAME OF DESTINY by SHIA_Eunoia
SHIA_Eunoia
  • WpView
    Reads 47,286
  • WpVote
    Votes 11,080
  • WpPart
    Parts 183
Fiction: THE GAME OF DESTINY genre: Action _ mafia _ thriller _ angst _ romance Author: SHIA _ HANA couple: YiZhan همه ما برای زندگی هامون برنامه ریزی های زیادی داریم. تصمیمات بزرگی میگیریم و میخوایم از خیلی چیزها دوری کنیم. ولی گاهی فراموش میکنیم که ما تنها تصمیم گیرنده نیستیم و بازی سرنوشت بعضی وقتا دوست داره برخلاف میل و نظر ما عمل کنه. سرنوشت تا چه حد میتونه زندگی مارو رو بازی بده؟ آیا قراره پایان خوش رو برای همه ما رقم بزنه؟ سرنوشت پایان آدم های خوب رو متفاوت از آدم های بد مینویسه؟ ولی نکته‌ای این وسط وجود داره؛ ملاک تشخیص خوبی و بدی چیه؟ جایی برای افراد خوب توی این داستان وجود داره؟ اینجا داستان زندگی ها و بازی سرنوشت با هرکدوم از اونها به شکلی متفاوته. با ما توی این مسیر پر پیچ و خم و سراسر اتفاق همراه باشید. روزهای آپ: شنبه و چهارشنبه فصل ۱: پایان یافته فصل ۲: پایان یافته فصل ۳: در حال آپ
𝐼 𝑀𝑖𝑠𝑠 𝑌𝑜𝑢 by wangyibooxiao
wangyibooxiao
  • WpView
    Reads 9,872
  • WpVote
    Votes 2,302
  • WpPart
    Parts 36
🥀𝑰 𝑴𝒊𝒔𝒔 𝒀𝒐𝒖🥀 قول میدی برگردی؟ : قول میدم برگردم. میتونم به قولت اعتماد کنم؟ : تو تنها کسی هستی که وقتی بهش قول میدم، تمام تلاشم رو میکنم تا بهش عمل کنم. _⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠ وقتی دلم برات تنگ میشه، روبه‌روی گل‌هایی که برام خریدی، می‌ایستم. باید جای من باشی تا بدونی چقدر دلتنگی به قلبم فشار میاره. این گل‌هارو تو لمس کردی، تو زیباشون کردی، پس میتونه کمی دلتنگیم رو رفع کنه. هر لحظه دلتنگتم، حتی وقتی کنارمی احساس دلتنگی میکنم... یک روزی میاد این دلتنگی‌ها به آخر برسه و قلب بیچاره من آروم‌تر بشه؟ _⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠_⁠ نام فیک: دلم برات تنگ شده تعداد پارت‌ها: مشخص نیست نوبت آپ: دوشنبه‌ها ژانر: عاشقانه، پلیسی، کمی غمگین تایپ: ورس
Taboo Breaker | تـابـوشـکـنـ by zhra_m
zhra_m
  • WpView
    Reads 24,835
  • WpVote
    Votes 4,985
  • WpPart
    Parts 47
❀ فیکشن درحال آپ ᝰ تابوشکن -پایان فصل اول- ❀ ژانر ᝰ اجتماعی . عاشقانه . غمگین . اسمات ❀ تایپ-کاپل ᝰ ورس-ییجان ❀ نویسنده ᝰ زهرا.م "شی‌بو" ❥𝗙𝗜𝗖𝗧𝗜𝗢𝗡 𝗨𝗣 ᝰ هفتگی ❥𝗚𝗘𝗡𝗥𝗘ᝰ social , romance , angst ,smut ❥𝗧.𝗖 ᝰ Lsfy , Yizhan ❥𝗪𝗥𝗜𝗧𝗘𝗥 ᝰ zhra.m "XiBo" _____________________________ _اولش قلبت می‌سوزه. _بعد که می‌خوای باور کنی تغییر کردی و زندگیت با قدیم‌ندیما فرق داره، حس می‌کنی یه تیکه سنگ نشسته تو گلوت و هرجورم تلاش کنی بره پایین، بازم همون‌جا می‌مونه. _چند روز که نبینیش، بدنت شکل آدمای معتاد درد میگیره. خودت خبر نداری چقدر وابسته‌ی طرف شدی ولی مغز ناسپاست خوب خبر داره که درگیر چه بلایی شده. دلت می‌خواد سرت رو بذاری رو چپ و راست شونه‌هاش، مثل سگی که دنبال غذاست بو بکشی، ان‌قدر بو بکشی تا بلکه بعد از مدت‌ها آروم نبودن، اَمون بگیری. _وقتی بغلش کنی آروم میشی. بغض می‌کنی اما این‌بار از بدبختی نیست شوکولات، بغض می‌کنی چون می‌دونی اگه حالا داریش، شاید فردا نباشه و باید از تک‌تک ثانیه‌هایی که افتاده تو بغلت، استفاده کنی. هی عطرش رو نفس می‌کشی. هی می‌خوای شکل آدمیزاد رفتار کنی اما نمیشه. هرچی که به لحظه‌ی دور شدنش نزدیک میشی، بغضه هم جاش رو تو تَه‌مَه‌های گلوت خوش‌تر می‌کنه. مقابل نگاه مرد، خم شد و گلدان را در جا
Animagus by Farysky
Farysky
  • WpView
    Reads 2,929
  • WpVote
    Votes 553
  • WpPart
    Parts 17
خلاصه داستان📜 داستان امگاورس، جانورنما، خون‌آشامها و گرگینه کمی متفاوت‌تر از همیشه... وانگ ییبو می‌خواهد از راز گذشته پرده بردارد اما هر چقدر که تلاش می‌کند همکار مرموزش به نحوی جلوی پایش سنگ می‌اندازد. اما ناگهان یک شب در جنگلی تاریک زمانی که او با موجودات وحشتناکی محاصره شده‌بود ناگهان پرده اسرار کنار می‌رود و ییبو متوجه می‌شود که جنس راز های همکار مرموزش با او یکی اما از نوع دیگری است... 𓂅 𔘓 𓂃𓈒 ✮کاپـل ‌‌❲ ییـجان،ورس| تهکوک ❳ ╮✮ژانـر ‌‌❲ امگاورس، جنایی، فانتزی ❳ ╮✮ نویسـنده ❲ 𝑆𝑡𝑎𝑟𝑑𝑢𝑠𝑡 ❳ تو چنلمون برای هر پارت نظر سنجی می‌ذاریم و پارت بعدی رو می‌نویسیم😁 @NanHai520Fic
𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑀𝑖𝑛𝑒 by wangyibooxiao
wangyibooxiao
  • WpView
    Reads 5,952
  • WpVote
    Votes 1,256
  • WpPart
    Parts 32
𝐹𝑖𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛 𝑁𝑎𝑚𝑒: 𝑌𝑜𝑢 𝐴𝑟𝑒 𝑀𝑖𝑛𝑒 𝑇𝑦𝑝𝑒: 𝑍ℎ𝑎𝑛 𝑇𝑜𝑝 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒: 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡, 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑡𝑖𝑐, 𝑊𝑎𝑟 از امروز تا ابد مال منی❤️ حتی اگه ازم متنفر باشی، حتی اگه ازت متنفر باشم به جز آغوش من جایی نداری... 🫂 من فرمانده‌تم و تو سربازمی؛ پس سرپیچی نکن!!!🪖
Again for by Mahshid_61
Mahshid_61
  • WpView
    Reads 1,559
  • WpVote
    Votes 381
  • WpPart
    Parts 21
کنت وانگ جوان ناگهان متوجه می شه که باید با دوک جوان شیائو ازدواج کنه. کسی که دوست دوران کودکیش بوده. اما همسرش؟ آخه چرا؟؟؟ انگار جفتشون توی یه دام افتادن تا توی یه ازدواج بی ثمر بپوسن و این باعث می شه که هردوشون توی ازدواجشون جوری گند بزنن که... کشته بشن آره اونا مردن. هر دوشون. اما اگه یه فرصت دیگه به کنت جوان داده بشه، می تونه از سرنوشت مزخرف قبلی خودشو نجات بده؟ اون دوباره به زندگی برگشته تا.... ژانر: معمایی، رمانتیک، کلاسیک
Cerulean  by bluewaterlyly
bluewaterlyly
  • WpView
    Reads 63
  • WpVote
    Votes 9
  • WpPart
    Parts 3
در کشور اَزگارِث انسان‌ها به سه نوع تقسیم شدند: "همتاها"، "ناهمتاها" و "وانکی ها" جانِ ناهمتا که بنا به دلایلی، چشمان آبی رنگ خانواده سلطنتی قبلی و طرد شده را دارد، به اجبار در انزوا زندگی می‌کند. با به یاد آوردن پیشگویی که درباره چشمانش شده، برای کشف استعداد سرکوب شده اش از شهر فرار کرده و حال، زمان ماجراجویی و کشف استعداد های جادوییست! زمان بازگشت دیگر اصیل زادگان برای پس گرفتن حکومت نياکان خود... باید دید جان در این راه با چه کسانی آشنا شده و در آخر پیشگویی تحقق خواهد یافت؟ . . . همه چیز به این سادگی نخواهد بود! . . . "نمیدونم از روی حماقت بود یا خودخواهی! من فقط به کور سوی نوری که دیدم چنگ زدم... هیچوقت فکر نمی‌کردم من اونی باشم که بهت صدمه می‌زنه!" . . . این کار رو می‌تونید در تلگرام از چنل: @NanHai520Fic دنبال کنید.
Return(طلسم آرزو) by Mahshid_61
Mahshid_61
  • WpView
    Reads 3,765
  • WpVote
    Votes 535
  • WpPart
    Parts 26
در انقلاب جهانی علیه ایلومیناتی، ییبو میتونه جان رو از اسارت شیطان پرستان نجات بده. اما جان توی اسارت کابالیستها براش اتفاقی افتاده که باعث شده از ییبو و تمام دوستانشون متنفر بشه. نفرتی که باعث صدمه عمیق به خودش خواهد شد. اما ییبو معتقده: من می تونم دوباره جان رو عاشق خودم بکنم. جان بخاطر من فضا زمان رو به هم گره زده، من کافیه فقط گره ذهن و قلبشو باز کنم. اینبار ییبو با یه چهره متفاوت دوباره خودشو سر راه جان قرار میده تا به خودش و جان ثابت کنه، اونا در هر موقعیت و شرایطی باشن، باز هم عاشق هم می‌شن یه فصل کاااااااملا متفات از طلسم آرزو 👈این داستان فصل چهارم طلسم آرزوست.