A Spring Without You Is Coming
"مو خرمایی به پاهایش که به خاطر دولا شدن بیحس شده بودند، کششی داد. عکس کوچکی را که توسط حاشیۀ سادهای قاب شده بود، از جیب کتش بیرون کشید و با دقت به پایین تنۀ درخت، تکیه داد. دازای بلند شد و لبخند غمگینی به عکس زد. -تولدت مبارک، چویا."