𝙒𝙍𝙀𝘾𝙆𝙀𝘿 | 𝙇.𝙎
_ولی من لایق خداحافظی بهتری بودم. +هیچکس خداحافظی نمیکنه مگر اینکه دوباره بخواد ببینتت ، بدون خداحافظی رفتم چون دیگه هیچوقت نمیخواستم تا آخر عمرم ببینمت. 🎀[ادیت شده]🎀 زمان اپ : هروقت به شرط برسه. حاوی اسمات🔞 هپی اند🔥 نویسنده:سامینا🫀
_ولی من لایق خداحافظی بهتری بودم. +هیچکس خداحافظی نمیکنه مگر اینکه دوباره بخواد ببینتت ، بدون خداحافظی رفتم چون دیگه هیچوقت نمیخواستم تا آخر عمرم ببینمت. 🎀[ادیت شده]🎀 زمان اپ : هروقت به شرط برسه. حاوی اسمات🔞 هپی اند🔥 نویسنده:سامینا🫀
+آقای پین، یا بچهی بوگندوتو از جلوی در خونهی من دور میکنی یا زنگ میزنم پلیس!! Highest ranks: #1 in fanfiction and #1 in onedirection 💛❤ با احترام به لیام پین و تمام خاطرات قشنگی که بهمون هدیه داد.
۴ تا جوجه دانشجو که تنها دغدغه ی زندگیشون نمره ی دانشگاس و فکر میکنن تمام دنیا دور خودشون میچرخه و تنها چیزی که بهش فک می کنن اینه که کرم بعدیشونو کجا بریزن. غافل از اینکه یه اتفاق عجیب انتظارشونو میکشه ! یه اتفاق عجیب؟ شایدم یه موجود عجیب! موجودی که اجازه ورود به این دنیا رو نداره.... کاری که انجام دادن واقعا ارزششو...
«بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»
[Completed] لویی به تازگی به همراه دوست پسرش یه خونه ی پنج خوابه خریده. ولی دوست پسرش بهش خیانت می کنه پس لویی اون رو از خونه پرت می کنه بیرون... با این حال خونه رو خیلی دوست داره و یه آگهی در اینترنت می ذاره تا بتونه این خونه رو با چند نفر شریک بشه... که این همخونه ای ها شامل نایل، یک برنامه نویس الکلی، زین، یه معلم...
یادمه حرفای قشنگی بهم میزدی گفتی دوست داشتن مثله نشستن روی ساحل دریا میمونه امن و قشنگه ولی عاشق شدن یعنی بتونی ریسک کنی و حتی خطر غرق شدن رو به جون بخری و امتحانش کنی.من به خاطر تو شنا کردن رو امتحان کردم ولی تو بهم راجب توتیاهای زیر اب چیزی نگفته بودی حالا پاهام زخمی شدن و دیگه نمیتونم ادامه بدم...
خدا لبات رو ساخته برای بوسیدن و چشمات رو برای پرستیدن، دستات رو برای گرفتن و سرت رو برای بغل کردن...
جایی که هری برای لویی جوک میگه تا کاری کنه عاشقش بشه. Original Story By: @tjeffsandsniffles
[Completed] "انقدر همه رو احمق فرض نکن. اون مال من نیست!" جایی که لویی، کسی که توی ارتش مشغول به کاره، به مدت یکسال و نیم مجبور میشه برای خدمت به کشور دیگه بره. و وقتی برمیگرده با یه سورپرایز بزرگ از طرف دوست پسر سابقش هری مواجه میشه. چیزی که به هیچ وجه نمیتونه قبولش کنه... Written by: @realtrishawrites Translated by...
هری ، پسری که نقاشی براش مثل یه رویا میمونه و زیر فشار اعضای خانوادش برای ادامه شغل خانوادگیشون دست به اقدامی میزنه که قمار سر چیزی فراتر از مادیاته ؛ کالبدش نکته:(دوستانی که میرید ته فیک رو چک میکنید تا از هپی یا سد بودنش مطمئن بشید باید بهتون یاداور بشم که ممکنه با خوندن ته فیک دچار اشتباه بشید و فکر کنید فیک سد اند...
{کامل شده} [من از رویای تو] -حالا توی این رویاهات...من رو چه شکلی میبینی؟ +یه پیرمرد احمق. یک بعد از ظهر پاییزی، یک پارک کوچیک، یک تاب چهارنفره، دو نفر، چند جمله.
لویی تاملینسون از وان دایرکشن تقریبا به طور کامل از زمان تولد نابینا بوده، استثنائا اون میتونه هاله ای از اجسام و سایه ها رو ببینه و این فقط برای اینکه بتونه صاف بایسته و نیفته کافیه، اون قراره یه مصاحبه راجب نابینا بودن توی معروف ترین بوی بندجهان انجام بده ولی به جای اون یه بار دیگه تموم جواباش به هری استایلز برمیگر...
_این جا جایی برای تو حرومزاده با افکار مسخره نیست. و بعدش از بالاترین طبقه آسمون به اخرین طبقه جهان پرت شد. سرزمینی که به اندازه خونه قلبش نرم نبود و پاهاشو خراش میداد، و آسمونش همیشه خاکستری وگرفته بود ،اما هیچ وقت بارون نمیبارید تا مبادا موجودات تشنه اونجا رو سیر کنه. بچه تر از اونی بود که بدونه حرومزاده چیه و معص...
_بابابزرگ هریِ تو از دردسر متنفر بود و من خودم تعریف دردسر بودم. _پس چجوری تهش به هم رسیدین؟ _خب بچه، همش با یه صبح پردردسر شروع شد. ©All Rights reserved to: jealouslouis_
An exclusive excerpt from the first and only official book from ZAYN, available worldwide November 1st. Global superstar ZAYN shares a photographic journey of his life since leaving One Direction. ZAYN opens up with this collection of thoughts, inspiration, and never-before-seen personal photographs. After five ye...
[completed] او به دور من میچرخد و تو به دور او... او عاشق من است و تو عاشق او چرا نمیشود فقط تو باشی بدون او؟
موش کوچولو فکر میکرد مار شیطانی همسایه بالاخره میخورتش و شب و روزش از ترس یکی شده بود. آخر سر هم یه لقمهی چپش کرد ولی نه اون مدلی که فکرش رو میکرد. مترجم: -Liammalik-
اسم من زین مالیکه... من با پسرم دیون مالیک که چهار سالشه زندگی میکنم حدود چندماهه که با همسایم لیام پین قرار میذارم پسرم و لیام رابطه ی خیلی خوبی دارن اونقدر که گاهی حس میکنم فراموش شدم و اون دوتا بیشتر اوقات با همن... دیون از رابطه ی من و لیام خبر داره و لیام رو مادر خودش میدونه و لیام اینو خیلی دوست داره a Ziam Ma...
اونا انسان های متفاوتی بودن که فکر های یکسانی ذهنشون رو پر کرده بود... انتقام... تاج و تخت... زنده موندن... درون قلب هاشون آشوبی به پا شده بود که ذرهای به جنگ بین کشورهاشون نمیرسید... عشق... وابستگی... مرگ... و در نهایت باز هم انتقام. روزها نقشه میریختن و شب ها، موریانههای درون مغزشون خواب رو از اونا میگرفت. اونا...
Completed هري استايلز منزويه. هيچ دوستي نداره و اكثر اوقات براش قلدر بازي در ميارن. ولي لويي تاملينسون يه داستان جدا داره. اون محبوبه، بيشتر به خاطر اينكه ازش ميترسن، سه تا دوست صميمي داره و يه عالمه دختر كه به دست و پاش ميوفتن. تنها مشكل اينه كه هري يه كراش قوي رو لويي داره و هي از خوش ميپرسه "چرا من هميشه از پسراي ب...
two girls. herrie and layla. the best of friends since nursery. falling madly in love in a world of chaos was never on the agenda. especially not with one another. (a short fic about the lesbian version of louis tomlinson and harry styles/larry stylinson)
[ C O M P L E T E D ] اون یه آهنگ درمورد رابطهای که تموم شده بود نوشت- یعنی این باعث میشه تا اونا دوباره بهم برگردن؟ All rights reserved @FuxkHood
بوم نقاشیشو برداشت... گذاشتش توی بالکن... رنگا رو ریخت توی پالت رنگ.. به ابرا نگاه کرد... وقتشه ابرا رو نقاشی کنه!
لویی چند شب قبل از تولدش تصمیم میگیره که به خانوادش بگه که گی. بالاخره اونها پدر و مادرش هستن و ازش حمایت میکنن. اما وقتی اونو از خونه بیرون انداختن لویی تازه فهمید چه اتفاقی افتاده؟ هری همون شب فقط میخواست یه پیاده روی بی سر و صدا تو خیابون داشته باشه بدون اینکه مردم دورش جمع بشن اما وقتی میبینه پسری رو از خونه پرت...