Love injection
یه روز از روزا در مطب کیم سوکجین باز شد و یه پسر با دماغ قرمز آویزون اومد تو... *"اسمت چیه؟" بعد یه مکث کوتاه عطسه ای کرد و تو دستمال کاغذی پاره پوره اش دنبال یه جای سالم گشت. جعبه ی دستمال و طرفش گرفتم که با فین فین چهار پنج تا دستمال بیرون کشید و دماغش رو پاک کرد. کارش که تموم شد نفس سنگینی کشید و نگاهم کرد"جونگکوک...
Completed