malec
31 stories
آتالوناژ by mina_parsa
mina_parsa
  • WpView
    Reads 7,807
  • WpVote
    Votes 1,000
  • WpPart
    Parts 20
وقتی صمیمی ترین دوستت، میشه عشقت... وقتی عشق بچگیت، میشه همدم حال و آینده ت... قشنگه. زیبا و بی نظیر. اما آیا زندگی همیشه انقدر خوب تا میکنه باهات؟ **************************************************** (آتالوناژ: به اصلاح رنگ و فیلم در مرحله ی پایانی تدوین می گویند که در آن نور و رنگ تصاویر به گونه ای همسان اصلاح میشوند.)
تو دیوانه ای by mina_parsa
mina_parsa
  • WpView
    Reads 581
  • WpVote
    Votes 96
  • WpPart
    Parts 1
شاید مگنس، اونقدری هم که به نظر میرسه دیوونه نباشه...
Game With Us by dfgfcggv
dfgfcggv
  • WpView
    Reads 2,094
  • WpVote
    Votes 359
  • WpPart
    Parts 7
متيو که شرایط رو دید مثل کسی که از خواب بیدار شده باشه تند تند شروع کرد به حرف زدن . _آخه ..آخه شما دو تا افسانه اید ..و ...ما یعنی من خیلی مفتخرم که دو تا افسانه رو می بینم ...و داستان شما خيلي تحس..تحسین بر انگیزه . مت همه اینارو پشت سر هم و با ذوق عجیبی میگفت. هری هم پشت سر هم حرفاشو تایید میکرد. ولی یه چیزی برای هری عجیب بود مرموز بودن مگنس و الک و منطورشون از بازی ... الک_آره داستان ما خیلی تحسین بر انگیزه ..._ مگنس ادامه داد: _البته اگه داستان حقیقی ميبود !
Hacker by Aeneas_Mlc
Aeneas_Mlc
  • WpView
    Reads 4,967
  • WpVote
    Votes 855
  • WpPart
    Parts 8
وقتی رئیس یه شرکتِ کله گنده تو اوج محبوبیت و رفاه مالی داره زندگی میکنه.... وقتی فکر میکنه تنها خواستش از زندگی، بودن با عشق زندگیشه... و وقتی که سر و کله یه آدم جدید پیدا میشه... یکی که خودشو از دید بقیه پنهان کرده و باعث به وجود اومدن تغییرات اساسی تو زندگی رئیس شرکت میشه... . . . ‌. مینی فیک #هکر اینجا عاپ میشه تا جمله های مجهول بالارو کامل کنه😁 ووت و کامنت فراموش نشه☔⛆
Løst smile by Kay-RH
Kay-RH
  • WpView
    Reads 35,162
  • WpVote
    Votes 4,660
  • WpPart
    Parts 34
شاید همه ی ادما عصبانی، درواقع، جایی در درون خودشون شکستن و با تظاهر به خشم سعی بر پوشوندن دردشون دارن. هری میدونست که مت درواقع عصبی نیست؛ اون بیشتر ناراحته اما سعی داره با نقاب خشم زخماشو قایم کنه. و شاید فقط هری بود که اون زخما رو میدید. ____________ یک گی استوری متفاوت با کاپلی کمتر شناخته شده. شامداریو ! ✔#shumdario 🔥🔞 ✔#malec ✔#shadowhunters 🚫 °[ mature/sexual content ]° 🚫 written and covered by: @kay-rh
The good bad guys by itsmeHanieh
itsmeHanieh
  • WpView
    Reads 8,426
  • WpVote
    Votes 1,295
  • WpPart
    Parts 31
شاید بقیه بگن اون پسر بدیه... ولی وقتی میخنده من فقط یه فرشته میبینم : ) -جلد دوم Then came you *شیپ های اصلی : ملک/ استرک/ زیام *شیپ های فرعی : هرماس / جیلنهالند ژانر : رومنس / انگست / درام
دنیامو بهم برگردون... by mina_parsa
mina_parsa
  • WpView
    Reads 506
  • WpVote
    Votes 91
  • WpPart
    Parts 1
+ تو، پیر شدن و مردن افرادی که دوست داری رو می بینی. این باید سخت باشه. - الکساندر... من شاید وارلاک اعظم بروکلین باشم، اما حتی منم نمیتونم آینده رو ببینم.
A Broken angle [Magnus x Alec] by itc_Ariel
itc_Ariel
  • WpView
    Reads 853
  • WpVote
    Votes 162
  • WpPart
    Parts 9
سه ساله که از سقوط آلیکانته گذشته.... سه ساله که لیلیث به دنیا حکومت میکنه... و در این بین دو شکارچی سایه ی جوان برای پیدا کردن اشیای فانی به ماجراجویی ناشناخته ای میرن^^
Hundred miles apart - another Malec Story by vivschreibt
vivschreibt
  • WpView
    Reads 177,345
  • WpVote
    Votes 9,130
  • WpPart
    Parts 48
[COMPLETED] Alec was always living like a shadow in his school. No one saw him and neither did he have a lot of friends. One night he gets a message from an unknown number and finally makes a new friend, named Magnus. They become Internetfriends and slowly Alec starts to feel more for Magnus but knows that Magnus is not someone who would date someone.
first real love by Teryna_TS
Teryna_TS
  • WpView
    Reads 2,406
  • WpVote
    Votes 328
  • WpPart
    Parts 9
When I saw you, I was afraid to meet you. When I met you, I was afraid to kiss you. When I kissed you, I was afraid to love you. Now that I love you, I'm afraid to lose you...