seta8603's Reading List
7 stories
ولیعهد سرکش by samirabagha
samirabagha
  • WpView
    Reads 26,457
  • WpVote
    Votes 2,781
  • WpPart
    Parts 42
بوی خون و مرگ در اطرافم پیچیده بود، دشمن از هر طرف محاصره شده بود، سربازان و ژنرال‌های قدرتمند همگی برای نجات جانشان زانو زده و تسلیم شده بودند و من به او خیره شده بودم؛ جسم زخمی و عصیان‌گری که همچنان در برابر فوج عظیم سربازانم می‌جنگید. شاید در نگاه سربازانم تنها رقص ماهرانه شمشیرش به چشم می‌آمد اما من میتوانستم ناامیدی، خستگی و حتی ترس را از چشمانش بخوانم. محبوب سرکش و عاصی من.... در بحبوحه جنگ شیلا و بکجه، یونگی ولیعهد بکجه مجبور به انتخابی سخت می‌شود؛ قربانی شدن مردم و سربازانش یا قربانی شدن سرنوشتش و البته که ولیعهد سرکش ما مقام خود را در راه نجات مردمش فدا می‌کند. امپراطور شیلا شرط سختی پیش پای یونگی میگذارد؛ قتل‌عام سربازان و مردم بکجه یا واگذاری ولیعهدی و ازدواج با برادر کوچکتر امپراطور شیلا.... داستان در دنیای امگاورس اتفاق می‌افته و البته که این اولین فیک و تجربه من هست.
I Killed your love by mistake by theiaranos
theiaranos
  • WpView
    Reads 67,184
  • WpVote
    Votes 7,510
  • WpPart
    Parts 40
{من اشتباهی عشقتو کشتم} (تموم شده) کاپل اصلی: نامجین کاپل های فرعی: یونمین ، کوکوی ژانر: اکشن ، درام ، جنایی و مافیا و کمی زندگی روزمره ، اسمات ، انگست ، هپی اند ♤ ♧♧♧♧♧♧ سریع جینو از روی تخت بلند کرد و بدون حرف اضافه ای اونو از اتاق خارج کرد جین بدون درک اوضاع همونطور همراه نامجون از بار خارج میشد +وایسا....به من.....محرک جنسی دادن.... جین همونجور که سرش گیج میرفت و تلو تلو می خورد به سختی گفت نامجون گیج و هنگ سرجاش وایساد و ولی با خیلی زود به خودش اومد و با سرعت جین رو به طرف ماشین فراریش کشوند و بعد از باز کردن در عقب جینو رو صندلی خوابوند و قبل از اینکه از روش بلند بشه صورتش تو دستای جین اسیر شده بود.... ♧♧♧♧♧ سرنوشت یا شایدم کارما ، معلوم نیست کار کدومشون بود ولی بالاخره اون دوتا رو مقابل هم قرار داد! هیچ کدوم از وجود اونیکی خبر نداشتن ولی حسایی مثل ترس و خشم نسبت بهم داشتن خشمی که با عشقی کهنه امیخته شده و ترسی که با دروغ به وجود اومده....! ♧♧♧♧♧ cover by @uglyndepressed-gazelle
📜 rumor / شایعه 📜 by coral_underthe_ocean
coral_underthe_ocean
  • WpView
    Reads 474,434
  • WpVote
    Votes 59,122
  • WpPart
    Parts 51
شایعه شماره 0 : خود ارضایی ممنوع! 🚫 اینجا یه زندان خیلی خوشگل و گرم و نرم با کلی طلسم های منحرفانه و شق کنندس که ما باید تحملش کنیم تا وقتی که اون تیکه کاغذ فاکی رو پیدا کنیم... مطمئنم قرار نیست خوش بگذره! _ کامل شده ✅
Prisoner | Sope, Vkook ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ by IELAORIGINAL
IELAORIGINAL
  • WpView
    Reads 55,411
  • WpVote
    Votes 9,118
  • WpPart
    Parts 23
جانگ اوکامی، پادشاه ترسناک زندانه و شکی درش نیست! اما یه روز پسر لال و نحیفی به اسم مین یونگی باهاش هم سلولی میشه و همه چیز رو برای اوکامی زیر و رو میکنه... ■ کاپل اصلی: Sope ■ کاپل فرعی: Namgi, VKook ■ ژانر: اجتماعی، انگست، رمنس، اسمات ■ نویسنده: ELA ■ تکمیل شده. #1 Rank In: #Sope #Full #Namgi #Social #Angst #Harsh
نطفه‌ی شیطان  by f_R2006
f_R2006
  • WpView
    Reads 56,383
  • WpVote
    Votes 7,719
  • WpPart
    Parts 33
جادوگر گفته بود: اگر خواهرش می‌خواهد باردار شود، باید هفت شب متوالی، درست از ساعت یک بامداد تا پیش از طلوع آفتاب، زیر بزرگ‌ترین درخت جنگل بنشیند؛ با لباسی کاملاً سفید، تمیز و زیبا... مثل لباس عروس. : تو می‌خوای بچه‌دار شی، به من چه! : تهیونگا، خواهش می‌کنم... گفته شوهرم نباید همراهم باشه. تنها می‌ترسم. : حتی فکرشم نکن! اما کسی فکرش را هم نمی‌کرد... اگر تهیونگ، اشتباهی و بی‌خبر، زیر آن درخت می‌نشست چه می‌شد؟ جنی که از اعماق تاریکی ها احضار شده بود، نمی‌دانست «عروسی که قرار بود کودکش رو حمل کند» ان پسر نیست،نطفه‌ی شیطان در شکم کسی کاشته شد که نباید.... _________________ kookv
CIC | Curse In childhood| by -Haraw-
-Haraw-
  • WpView
    Reads 2,492
  • WpVote
    Votes 326
  • WpPart
    Parts 17
⿻!↶ اون لحظه ای که بهت‌ نوشیدنی تعارف کردن،فقط لبخند بزن و بگو تشنه نیستم.چون بعدا تشنه میشی! نه به نوشیدنی..به خون. ⁦✿🍷 -ENHYPEN FANFIC- "نوشیدنی مایلی؟" CIC
TENSION🍷(vkook) by seta8603
seta8603
  • WpView
    Reads 233,361
  • WpVote
    Votes 20,591
  • WpPart
    Parts 39
تَنِش . ( از اسم فیک مشخصه ، کسانی که اعصابشو ندارن نخونن ⭕️) کیم وی،مرد به شدت پرنفوذی که ممکنه هرکاری ازش سر بزنه و همین دلیلی میشه که همسرش جئون جانگکوک ازش طلاق بگیره ، اونم با یه بچه .... چون قبل ازدواج کاملا سنتی و بدون شناختشون هیچ ایده ای راجب اخلاق و شغل همسرش نداشت و بعد ازدواج که متوجه این موضوع میشه نمیتونه کنار بیاد . اما تهیونگ نمیزاره جانگکوک بچشو ببینه مگر اینکه هربار .... ******* "میخوام بیام بچم رو ببینم ، بومیگیرم سیگارتو خاموش کن" دست زیر گلوم گذاشت "تو که قرار نیست دیگه ببینیش ! نگران نباش" مسخ شدم " یعنی چی ؟!" گلومو کمی فشار داد " یعنی دیگه به پامم بیوفتی ؛ نمیزارم دستت به دخترم برسه" خواستم چیزی بگم که ولم کردو پشت چشم های بهت زدم اتاقو ترک کرد . *** روند اپ : نامنظم ⭕️ فیک حول محور سال ۱۹۹۹_۲۰۰۲ میلادی میچرخه. Happy end ❗️ Gener: omegavers ، emotional ،romance ،Angst، drama Couple: vkook ،....... Setayesh* ❗️این اولین تجربه داستان نویسیمه و قطعا مشکلاتی داره‌ ولی ممنون که انتخوابش کردی