•°○𝑆𝑈𝑅𝑉𝐼𝑉𝑂𝑅○°•
"سهون نمی دونست وقتی دست اون بچه امگای ترسیده و بی پناه رو گرفته و از زیر آوار بیرون کشیده، چیزی بیشتر از انگشت هاشون اونها رو به هم متصل کرده" -حس میکنم تو سیندرلای منی... میبوسمت ولی تو وقتی شب از نیمه بگذره از دستم فرار میکنی... این الکل فقط دو ساعت مست نگهم میداره... مثل طلسم میذاره حس کنم حق دارم ببوسمت لو... اما...