The love story of zigi
:)از رو جلد قضاوت نکنید
اولین SpideyPool ای که مینویسم! (تایم لاین خودمه اما اسپایدرمن بنظر من اندرو گارفیلد از همه بهتره، میتونید دوتای دیگه یا حتی کمیک رو برای خودتون تصور کنید چون پلات (داستان و خط زمانی) مال فیلم خاصی نیست، دوستون دارم💗🤓) پ.ن: نظرتون رو بگید حتماً!
• وانشات سه پارتی ترجمه شده از نسخهی انگلیسی (منبع: AO3) • باکی چطوری قراره با این واقعیت کنار بیاد که عاشق همخونهاش و صمیمیترین دوست زندگیشه؟ • شیپ: جیمز باکی بارنز و استیو راجرز • Ship: James Bucky Barnes/Steve Rogers • دنیای سینمایی مارول • Marvel Universe • AU
• وانشات سه پارتی ترجمه شده از نسخهی انگلیسی (منبع: AO3) • لحظههایی از کنار هم بودن استفن و مورگان که تونی شاهد اوناست و نمیفهمه این احساس گرمای عجیب و دوستداشتنی توی سینهاش برای چیه؟ چرا همیشه دوس داره بخنده؟ بیشتر وقتها توی ففها و وانشاتها استفن رو همراه پیتر دیدیم، این دفعه با مورگان (و البته پیتر و هارلی) م...
تنها سرنخ کتونی های سفید کانورس بودن! *شیپ استرک از سریال تین ولف*
وانشات های کوتاه از دستیل. شاید هم کاپل های دیگه از سوپرنچرال....! درخواستی هم باشه مینویسم :) cover by @InfectedFantasy 💙 💙💚💙💚💙💚💙💚💙💚💙💚💙
• وانشات سه پارتی ترجمه شده از نسخهی انگلیسی (منبع: AO3) • تونی یادگرفته بگه حالش خوبه در حالیکه واقعا اینطوری نیست. تنها کسیکه باورش نداره استفنه. کسی چه میدونه؟ شاید تونی بتونه آرامشی که لازمه کنار استفن پیدا کنه... • شیپ: استفن استرنج و تونی استارک • Ship: Stephen Strange/Tony Stark • دنیای سینمایی مارول • Marve...
^^Ziam Mayne Cute Short Story^^ جایی که لیام یه پاستیل خور حرفه اییه و زین براش پاستیل می خره تا راضی بشه باهاش حرف بزنه... ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ #1_fanfiction #1_Ziam
موش کوچولو فکر میکرد مار شیطانی همسایه بالاخره میخورتش و شب و روزش از ترس یکی شده بود. آخر سر هم یه لقمهی چپش کرد ولی نه اون مدلی که فکرش رو میکرد. مترجم: -Liammalik-
هی، هیچی نگو. نترس، ساعت '4:48 صبحه، از لحاظ روانشناسی این ساعت، ساعت مرگه. اما تو الان نمیمیری. مرگت 12 ساعت دیگه است. اسم من زیروعه. اومدم که نذارم بمیری. -Hello I'm Zero. مترجم : Liammalik- & lZaynMalikl-
اشتراک بین آدمها میتونه ناچیز باشه...یا عجیب یا بیربط یا مرموز اشتراک اونها ایستگاه اتوبوس و آفتاب سر صبح بود...
نبودن. [ ن َ دَ ] (مصدر منفی) عدم. نیستی. وجود نداشتن. معدوم بودن. مقابلِ بودن. Ziam.
(Ironstrange) AU -خلاصه: عمر زندگی مشترک استیفن و تونی کوتاه بود... اما چطوره یه مروری داشته باشیم روی خاطراتشون؟ چطوری به هم رسیدن و چطوری از هم جدا شدن... چطوری زندگیو ساختن و چطوری زندگیشون نابود شد...؟ نویسنده: ماهور💜 وضعیت: تکمیل شده✅️ -مقدمه: دفترمو باز میکنم و خاطراتمونو مرور میکنم... کاش بودی تا کنار هم مرور...
(𝐧.) /ah-moh-ran-see-uh/ اشتیاق سوختن در غم کسی که نمیتوان به او رسید، سرسپردگی تام و تمام به شخصی که بودن با او ممکن نیست، کسی که حتی با نبودنش میتواند به زندگی معنا دهد... دو بازمانده از زمان... یکی به گذشته برگشت تا آرزوشو زندگی کنه... و اون یکی موند و تنهایی با کابوسای شبانهش روبرو شد... اما واقعا کل داستان همین...
(Stucky & Steggy) -خلاصه: استیو راجرز با زنی آشنا میشه و شروع میکنن به قرار گذاشتن. اما باکی بارنز، دوست صمیمی استیو که از قضا یه حسهایی به استیو داره، قراره به این موضوع چه واکنشی نشون بده؟ نویسنده: ماهور💜 وضعیت: تکمیل شده✅️ -مقدمه: تو مال منی، در کنارم، در ذهنم و در کنج قلبم...! حتی اگر نخواهی؛ حتی اگر مرا از خودت...
(Ironstrange) -خلاصه: مدت زیادی از مرگ تونی استارک گذشته... و ماجراهای زیادی پیش اومده... بعد از گذشت این اتفاقات 'استیفن استرنج' میبینه که واقعا نمیتونه بدون 'تونی استارک' به زندگی ادامه بده! پس تصمیم میگیره اونو به زندگی برگردونه... نویسنده: ماهور💜 وضعیت: تکمیل شده✅️ -مقدمه: من او را تنها با لمس تشخیص خواهم داد،...
(تکمیل شده) حیوون خونگی همیشه باعث میشه زندگی جهنمی برای آدم آسون تر بگذره، مگه این که خودش زندگیتو به جهنم تبدیل کرده باشه !
(تکمیل شده) -اگه یه زندگی دیگه وجود داشته باشه چی ؟ +اونجام پیدات میکنم و عاشقت میشم !
{ Ironstrange OneShots^^❤️} چندتا وانشات کاملا دِلی؛ از یه زوج دوستداشتنی<: همه چیز اینجا امکان پذیره ^^🍀
مراسم فارغ التحصیلی نزدیکه و بیاین ببینیم با دراکو چی میگذره! سه پارت:تکمیل شده
این رو یادتون باشه اگه سرنوشت شما با کسی باشه اگه هر اتفاقی هم بیافته آخرش پیش همید. شاید تَرَکی توی قلبتون به وجود بیاد؛ شاید حتی قلبتون تیکه تیکه شه؛ ولی اگه اون فرد آدمی باشه که ازش آرامش میگیرید تا آخر باهاتونه. ~ DRARRY ~
وقتی اسم هری از جام آتش در میاد و رون عصبی میشه.هری نیاز به یه دوست داره.هرماینی خوبه اما..با یه دوست همجنس آدم همیشه راحت تر میشه کنار اومد مگه نه؟
بحث و جدل و دلخوری های رابطه یه چیز طبیعی اما بی خبر موندن از هم به مدت خیلی طولانی چی؟